تبیان، دستیار زندگی
nbsp;چند خیابان آن طرف تر ... چند خیابان آن طرف تر عكست را زده اند به  دیوار فرهنگسرا چه طور ممكن است به زمین آمده باشی؟ ترسیدم نگاهت را جعل كرده باشند اما صدا، صدای خودت بود...        ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

درناها ...

به یاد ابوالفضل سپهر

چند خیابان آن طرف تر ...

چند خیابان آن طرف تر

عكست را زده اند به  دیوار فرهنگسرا

چه طور ممكن است به زمین آمده باشی؟

ترسیدم نگاهت را جعل كرده باشند

اما صدا، صدای خودت بود...

بریده بریده:

« شما با خانمان خود بمانید

كه ما بی خانمان بودیم و رفتیم!»

و حالا

چند خیابان این طرف تر

می آیند، می روند، می خورند، می خوابند

ما عقربه های ساعت را

با طناب می كشیم

تا صبحمان شب شود و شبمان نیمه شب

آن وقت

فال حافظ بگیریم

و درحیاط خلوت كلمه نفس بكشیم

بزرگراه زندگی شلوغ است

دختر سرگردان فصل ، گل می فروشد، سیگار تعارف می كند

و هنوز، چراغ قرمز است ...

بوق می زنند، بوق، بوق ...

باز هم بوق !

دلم برای « شیخ فضل الله » می سوزد كه هرروزخدا، باید این هیاهوی زمینی را ببیند

گفتم «حافظ»

عمیق تر نگاه كردی ...

نگاه ، بازهم نگاه

به فكر این مردمم

مردمی كه حتی دیگر با طنزهای «عبید» و « ایرج میرزا» هم نمی خندند

اما با شعرهای تو صادقانه گریه می كردند

اینجا فقط بوق می زنند ، بوق !

آئینه بغل ، جریمه ، گواهینامه ، تصادف ، اف ...

چراغ « سبز» است

اما سرخی چشمهای تو اجازه عبور نمی دهد!

در این فكرم

كه می خواستی « درناها » را به ما معرفی كنی

خودت هم درنا شدی!

حالا دوباره صبح است

شش روز است كه از طبقه چهارم یك بیمارستان

صدای سرفه نمی آید

بازهم چهارراه و میدان و بزرگراه

و شیخ شهید كه نگاه بیدارش، نگران نسل هاست

مبادا خنده هامان را هم با وقت  گرینویچ تنظیم كنیم

این بزرگراه ، بوی بیداری می دهد...

چند خیابان آن طرف تر، عكست را زده اند به دیوار فرهنگسرا، شاعر!

باز هم بوق می زنند ...!

این روزهای آخر ، دائم زمزمه می كردی

چهار طبقه

چهار طبقه به آسمان نزدیك ترشده  بودی

و ما در صفحات نیازمندی روزنامه های پایتخت

در به در، به دنبال یك جفت كلیه می گشتیم ...

و حالا

ازپشت دیوار فرهنگسرا ، پچ پچی می شنوم

یادواره، كنگره، جشنواره و ... !

من می گویم

فقط باید از مسجــــد محلــه مـدد خواست

ختم قرآن تو را شادتر می كند

« جشنواره وحی » با شكوه تر است !

حمید هنرجو (مهر)

 3/7/83