تبیان، دستیار زندگی
در مقاله پیشین، خلاصه ای از كل داستان و شخصیت های موجود در سریال را بیان كردیم. حال در این مقاله قصد داریم موضوع تعدد زوجات را با مصداق خانواده سودابه،خواهر مسعود نوریانی مورد بررسی قرار دهیم. امید است با آشكار كردن نكات ش...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تفسیر و تحلیل سریال مهر خاموش (2)

در مقاله پیشین، خلاصه ای از كل داستان و شخصیت های موجود در سریال را بیان كردیم. حال در این مقاله قصد داریم موضوع تعدد زوجات را با مصداق خانواده سودابه،خواهر مسعود نوریانی مورد بررسی قرار دهیم.

امید است با آشكار كردن نكات شخصیتی و رفتاری هر كدام از شخصیت های درگیر با موضوع تعدد زوجات، بتوانیم تا حدودی به اهداف و فرضیه تحقیق مان نزدیك گردیم.

همان طور كه در مقاله قبل گفته شد، فیلم نامه سریال قصد دارد سودابه را نه تنها عامل اختلاف معرفی نماید بلكه بر آن است تا چهره ای كاملاً منفی از این شخصیت نشان دهد.

حتی انتخاب اسم سودابه هم بی دلیل نبوده است. زیرا ناخودآگاه ما را به یاد منفورترین شخصیت زن شاهنامه می اندازد.

در ابتدای سریال با توجه به معیارهای اوایل انقلاب، سودابه و پدر پریسا بر سر مسائل مذهبی و شعارهای انقلابی دائماً در حال نزاع و برخورد هستند. سودابه ظاهری مذهبی دارد و همیشه با چادر است و خود را همرنگ با شرایط آن روز جامعه می داند و بدین خاطر پدر پریسا را كه هنوز ظاهری طاغوتی دارد و پایبند به ارزشهای قبل از انقلاب است،محكوم می كند. سودابه در میان جر و بحث هایش با پدر پریسا می گوید: " این شماها بودید كه مردم كله پایتان كردند". و پدر پریسا در جواب می گوید: " كدام مردم! همان هایی كه فرق دوغ و دوشاب را نمی دانند؟ " از میان این دیالوگها می توان به شخصیت ظاهرا انقلابی سودابه پی برد كه حاضر است برای اثبات حرفهایش ساعت ها بحث كند و از عقیده اش دفاع نماید.

سودابه همه چیز را یا كاملاً سیاه می بیند و یا كاملاً سفید. او پریسا و خانواده اش را سیاه می بیند و بدین خاطر دائماً مسعود را تشویق می كند كه از پریسا جدا شود؛ و در مقابل، ژاله را كاملاً سفید می بیند و از مسعود می خواهد كه پس از طلاق با پریسا، با ژاله ازدواج كند. این نوع تفكر كه همه چیز را خوب یا همه چیز را بد ببینیم، كاملاً غیر منطقی و غیر عقلانی است. جریاناتی هم كه در طی سریال اتفاق می افتد، دلیلی محكم بر نقد این دیدگاه است.

سودابه، ژاله را سفید می بیند، در حالیكه با توجه به روحیات و ویژگی های عقیدتی او ،هیچ دلیل خاصی برای این دیدگاه وجود ندارد. یكی از این دلایل ، ظاهر كاملاً غیر مذهبی ژاله است. سودابه همیشه با چادر است و در خانه هم از روسری هایی با رنگ تیره استفاده می كند؛ ولی ژاله با مانتو ظاهر می شود و همیشه از رنگهای سراپا سفید ، یا روسری هایی با رنگ آبی روشن استفاده می كند. در یك سكانس هم میبینیم كه ژاله كفش پاشنه بلند به پا می كند و جوراب نمی پوشد.این نوع پوشش در سالهای 1360 و اوایل انقلاب در ایران، آنچنان كه امروز مرسوم است، وجود نداشت و تنها متعلق به خانواده هائی خاص با تفكراتی غیر مذهبی و غیر انقلابی بود. پس نشان دادن این شخصیت با این تیپ و قیافه، بیانگر باطنی است كه بی چون و چرا قرار گرفتنش در كنار مسعود نوریانی با آن ویژگی های انقلابی و بسیجی حتی خود شخصیت سودابه، نه تنها باعث شگفتی است، بلكه عجیب و خنده آور هست و به وضوح ضعف فیلم نامه نویسی را نشان می دهد.

در مجموع می توان گفت این سریال از نظر پوشش شخصیت ها و ارائه چهره آن دوره از تاریخ ایران، آن قدر ضعف دارد كه شاید این موردی كه گفته شد یعنی تفاوت آشكار سودابه و ژاله ، مورد توجه خود كارگردان نیز قرار نگرفته باشد، ولی باید بدانیم كه در هنرهای تصویری، آنچه ظاهر می گردد، نشان دهنده باطن است.

با توجه به آنچه گفته شد، چگونه ممكن است سودابه با آن تعلقات انقلابی و مذهبی، پریسا و خانواده اش را نهی كند و كاملاً منفی ببیند و شخصیتی مثل ژاله را بپذیرد و كاملاً مثبت ببیند؟ تفاوت ژاله و سودابه تنها شعارهای انقلابی بود، نه مذهبی. پس از این بحث شاید بتوان اینگونه نتیجه گرفت كه برای سودابه آن قدر كه معیارهای سیاسی و شرایط جامعه مهم است، مذهب و داشتن ظاهری مذهبی مهم نیست. چرا كه خود، بعد از بیست سال ظاهرش تغییر می كند و دیگر چادر ندارد. این امر ما را به یاد تفاوت شرایط اجتماعی اوایل انقلاب و زمان حاضرمی اندازد. در آن زمان ظاهر مردم بسیار مهم بود. افراد بسیاری وجود داشتند كه خود را تحت لوای حجاب و ایمان پنهان كردند، تا به یكسری امتیازات دست یابند. ولی پس از گذشت 20سال، شرایط تغییر كرد و ظاهر و پوشش انسانها رنگ باخت و داوری انسانها نسبت به هم دیگر از طریق ظاهر صورت نگرفت. و در این زمان است كه سودابه چادر خود راكنار می گذارد.

این بحث كاملاً به شخصیت ریاكار و فرصت طلب سودابه اشاره دارد.

همان طور كه گفتیم سودابه كاملاً سنتی است و به هیچ وجه خود را با تغییر و تحول سازگار نمی بیند. شخصیت مقابل او پریسا است كه تفكرات مدرن و غیر تعصبی دارد. سودابه در بحث هایش با مسعود می گوید: " پریسا هم پر ما نیست ". یعنی توانایی پذیرش اینكه در شرایطی خاص یك پله بالاتر رود و بتواند با فردی مثل پریسا،زندگی مسالمت آمیزی داشته باشد را ندارد.

سودابه بعد از اختلافاتی كه بین مسعود و پریسا صورت می گیرد از ژاله می خواهد كه به خانه آنها بیاید و با مسعود صحبت كند. شخصیت ژاله نیز در این سریال بسیار كوچك و پائین است، زیرا نمی توان در رفتارهای او به هیچ وجه از غرور زنانه سراغی گرفت. ژاله بنا به گفته سودابه بعد از اینكه مسعود ازدواج كرده و صاحب دو فرزند شده، هنوز به پای او نشسته و به زندگی او چشم دارد تا حدی كه حاضر است بلافاصله بعد از اطلاع از اختلاف های مسعود و پریسا، به خانه آنها بیاید، و با مسعود حرف بزند. ژاله از اینكه مسعود را پس از سالها دیده خوشحال است و این خوشحالی را در رفتارش به وضوح نشان می دهد.و مادر مقابل ،با رفتارهای بی تفاوت و سرد مسعود مواجه می شویم.

نكته جالب و شخصیت غیر قابل تحمل دیگری كه در این سریال وجود دارد، عباس همسر سودابه است. در ابتدای سریال، یعنی اوایل انقلاب ؛ هر سازی شخصیت عباس همانند سودابه است. ظاهری كاملاً مذهبی و پایبند به ارزشهای انقلابی. عباس ریش دارد، لباس سفید می پوشد، دكمه بالای لباسش را می بندد، پیراهنش را بر روی شلوار می اندازد و همیشه بی سیم به دست دارد. این شخصیت همراه با بی سیم، اشاره به كمیته ای های اول انقلاب دارد. سریال قصد دارد نشان دهد كه عباس نیز مثل سودابه در زیر ظاهری خوب و مذهبی برای رسیدن به اهدافی خاص پنهان گردیده است.

در سیر مجموعه، هیچ اشاره ای به شغل عباسی نمی شود، ولی نشان داده می شود كه او همه جا هست و از تمام امور آگاهی دارد. مثلاً این عباسی بود كه كلانی را در اداره گذرنامه دید و متوجه فرار پنهانی پریسا و مهران از ایران شد. و هنگامی كه مسعود علت گرفتن گذرنامه را پرسید، عباسی گفت: " نمی دونم، ولی می گم بچه ها ته و توش رو در بیارن. برای ما كار نشد نداره ". در حالیكه فردی با این توانایی ها، همانی است كه در روند سریال در جاهائی به بی دست و پائی اش اشاره می كند. مثل زمانی كه از حمام بیرون می آید و روی سرش هنوز كف و صابون باقی مانده است. یا زمانی كه در دستشویی گیر می كند و مورد استهزاء سودابه قرار می گیرد. این امر نیز نشان دهنده بی لیاقتی آدمهای فرصت طلبی است كه در اوایل انقلاب با واسطه گری به شغلها و منصب هائی به ظاهر بزرگی دست یافتند. ولی گذر زمان شخصیت واقعی شان را ظاهر كرد.

ظاهر عباس نیز پس از گذشت 20 سال به همان دلایلی كه گفته شد، كاملاً تغییر می كند. او دیگر ریش ندارد، دكمه بالای لباسش را باز می كند و دیگر اثری از بی سیم همیشه همراهش نیست. سودابه، ژاله را مدام به خانه خود می آورد تا بدین گونه دل مسعود را نرم كند و این ازدواج صورت بگیرد. در حالیكه مسعود به هیچ وجه تن به این عمل نمی دهد. حتی سریال در سكانسی قصد دارد مسعود را شخصیتی بسیار فراتر از ژاله نشان دهد. همان جایی كه مسعود با ژاله روبرو می شود و هنگام صحبت، مسعود بالای پله ایستاده است و به پائین نگاه می كند و ژاله پائین پله ها ایستاده است و سرش را بالا نگه داشته تا بتواند مسعود را ببیند و با او صحبت كند. مسعود توجهی به ژاله ندارد. ولی این عباس است كه با توجه به توضیحاتی كه درباره اش داده شد، شخصیتی سست و بی قید است، از ژاله خوشش می آید و با او ازدواج می كند. این سریال قصد دارد مسعود را نقطه مقابل عباس نشان دهد و این را می توان از انتخاب رنگ لباس های مسعود و عباسی فهمید. مسعود نیز ظاهری مذهبی دارد. او نیز ریش دارد و پیراهنش را بر روی شلوار می اندازد، ولی همیشه سفید نمی پوشد و گاهی نیز از لباس های آستین كوتاه استفاده می كند. و این نشانه عدم تعصب و تفكرات سنتی و قالبی اوست .

مسعود شخصیتی تحصیل كرده ، روشنفكر و در عین حال مذهبی است.

در مقاله بعد سعی خواهیم كرد تا ویژگی های شخصیتی این افراد و تفكری كه سریال قصد انتقالش را  دارد به چالش بگذاریم.

ادامه دارد...