تبیان، دستیار زندگی
شنیده ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بشنو از حافظ

مقبره حافظ

شنیده ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت
فـــــــــراق یار نه آن می کند که بتوان گفت
حدیث هول قیامـــــت که گفت  واعظ شهر
کنایتی اســــت که از روزگار هـــــجران گفت
نشان یار ســــــــــفر کرده  از که پرسم باز
که هرچه گــــــــفت بَریدِ صــَبا پریشان گفت
فــــــتغان که آن مه نامهربان مهر گســـــل
به تَرک صـــــــحبت یاران خود چه آسان گفت
من و مقام رضـــــــا بعد ازین و شکر رقـیب
که دل به درد  تو خو کــــرد و ترک درمان گفت
غم کهن به می ســــــــــالخورده دفع کنید
که تخم خوشدلی این است پیر دهقان گفت

گــــــــره به باد مـــــزن گرچه بر مراد رود

که این ســــخن به مثل باد ســـــلیمان گفت
به مهلتی که ســـــــــپهرت دهد ز راه مراد
تو را که گـــفت که این زال ترکِ دستان گفت
مزن ز چون و چرا دم که بندهء مقـــــــــــبل
قبول کرد به جان هر ســــخن که جانان گفت
که گـــــــــفت حافظ ز اندیشــــهء تو آمد باز
من این نگفته ام آنکس که گفت بهتان گفت

جهت خرید کتب ادبی کلیک کنید.

جهت خرید کتب تاریخی کلیک کنید.

جهت خرید کتب رمان و داستان کلیک کنید.

جهت خرید اشتراک کتاب کلیک کنید.

جهت خرید نرم افزارهای چند رسانه ای کلیک کنید.