عرفانی که زنده به گور می کند!

(قسمت اول)
ترویج مکاتب عرفانی ساختگی و به راه انداختن بساط فساد و تباهی اخلاقی و کلاهبرداری اقتصادی در پوشش فعالیت های به اصطلاح رهایی بخش یکی از مهم ترین پروژه های دشمنان ایران اسلامی برای به تباهی کشاندن جوانان است.مطلب ذیل افشاگری جمعی از گرفتارشدگان در دام شبکه ای موسوم به "رام الله" با هدایت فردی شیاد به نام "پیمان-ف" است. توجه به هشدارهای نویسندگان این مقاله هم برای خانواده ها و هم برای مسئولان ضروری است.اجازه دهید با هم این مطلب را مرور نماییم:
اگر عضو یک گروه معنوی باشید و در خدمت سرکرده آن کار کنید و این کار کردن مجانی باشد و ده سال هم طول بکشد احساس خیلی خوبی خواهید داشت. احساسی مثل زندگی دوباره، حقیقتیافتگی، معشوق یافتگی و احساس کامل شدن آهسته آهسته. اما اگر بعد از طی کردن سالهای طولانی و رها کردن هرچیزی غیر از گروه بفهمید رأس گروه، شما را برای دستیابی به خواستهها و هوسهای شخصی خود بازیچه قرار داده و همه اینها برای رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده وی بوده است احساس متفاوتی خواهید داشت احساسی شبیه زنده بگور بودن، گمراه بودن، تنهایی و احساس مرگ تدریجی و این احساس به اوج خود میرسد اگر بدانید گروهتان در واقع یک فرقه بوده، یک فرقه خطرناک و منحرف براساس تمام پارامترهای فرقهشناسی روز جهان.و حالا این اتفاقی است که برای من و عدهای از دوستانم افتاد. درست چند ماه پس از دستگیری رأس فرقه و افشاء شدن پشت پرده فرقه رامالله. آری درست همان زمان بود که پس از سالها فهمیدیم نام واقعی جناب استاد، "پیمان-ف" است و علیرغم اینکه وانمود میکند انسانی الهی است و مانند مردم عادی زندگی میکند، انسانی عادی است که مانند مردمان الهی وانمود میکند انسانی که شعار سادهزیستی، او را به خانههای ویلایی مهرشهر رسانده بود و ثروتاندوزی، میلیونها تومان طلا و سکه و اوراق قرضه برایش به ارمغان آورده بود.
ترویج مکاتب عرفانی ساختگی وبه راه انداختن بساط فساد و تباهی و کلاهبرداری در پوشش فعالیتهای به اصطلاح رهایی بخش یکی از مهمترین پروژه های دشمنان ایران برای به تباهی کشاندن جوانان است
گرچه "پیمان-ف" برای آنهایی که دستگیرش کرده بودند ، متهمی با سوابق فرقهای روشن بود اما برای شاگردان وی که او را نماینده خدا میدانستند شخصیت دیگری بود لذا تحقیقاتی از سوی برخی از شاگردان وی که کمی به خود آمده بودند یا بهتر بگوییم خودآگاه شده بودند ابعادی بسیار گستردهتر از آنچه که مطرح بود را از زندگی پلید وی برملا ساخت و در واقع سبب شد پس از پانزده سال غفلت، نام فرقه رامالله بر صفحه تاریک فرقههای نوین ایران به ثبت برسد.
البته گرچه عده کمی از اعضای سابق این فرقه که چیزی در مورد وقایع پشت پرده این فرقه نمیدانند سعی میکنند حمایت شعارگونه خود از این فرقه را حفظ کنند، عدهای نیز که شکاف بین حرف و عمل ادعاهای رأس فرقه و تضاد ظاهر و باطن آن را دریافتهاند سعی در دوری از آن میکنند. اما برای آنهایی که دیگر بر اسرار خبیث این فرقه آگاهند چیزی جز حسرت، پشیمانی و اندوه سالهای از دسته رفته عمر باقی نمانده است و البته در روح آنهایی که در جستجوی خداوند زنده و حاضر در دام افتاده بودند همیشه چیزی علاوه بر اینها وجود دارد و آن امید به خدای مهربان است. پشیمانی باقی میماند تا انسان خطاهای خود را تکرار نکند و امید به خدای مهربان وجود دارد تا انسان هرگز متوقف نشود و در جستجوی معشوق آسمانیاش تا وقتی آسمانها باقی هستند، به زندگی ادامه دهد.
"بعضیها وقتی ناراحتاند میگریند. بعضیها وقتی ناراحتاند میخندند اما بعضیها هم مینویسند. آدمها متفاوتند. بعضیها نوشتههایشان را نزد بزرگتر میبرند و آن را شکایت مینامند. بعضیها فقط برای دل خودشان مینویسند تا از ناراحتی راحت شوند و اسمش را هرچه که دلشان بخواهد میگذارند. اما عدهای هم ناراحتیشان را برای همان کسی مینویسند که ناراحتشان کرده اما طوری میگویند که دیگران هم ببینند و بخوانند و این همان کاری است که من و دوستانم انجام میدهیم و نامش را میگذاریم نامه سرگشاده"
برای خواندن این نامه منتظرقسمت بعدی این مطلب باشید.
منبع: ایرنا