تبیان، دستیار زندگی
امیر مؤمنان علیه‌السلام هر شب پس از فریضه‌ی‌ عشا با صدای رسا به نمازگزاران می‌فرمودند: تجَََهّزوا رحمكم اللّه؛ بار سفر را ببندید، ره توشه برگیرید، مسافرت نزدیك است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عاقلان و مرگ

ترس و تهدید

رازهای مرگ 5

قرآن كریم در معرّفی "أولوالألباب"، یعنی صاحبان خرد می‌فرماید: "إنّ فی خلق السّموات و الأرض و اختلاف اللّیل و النّهار لایات لأولی الألباب * ألّذین یذكرون اللّه قیاماً و قعوداً و علی جنوبهم و یتفكّرون فی خلق السّموات و الأرض ربّنا ما خلقتَ هذا باطلا ً سبحانك فقنا عذاب النّار * ربّنا إنّك مَن تُدخِلِ النّار فقد أخزیتَهُ... و لا تُخزِنا یومَ القیامة"(1)؛ نشانه‌های آنان كه دارای عقل دینی و فرهیخته مذهبی هستند در این آیات به شمار آمده است: قطعاً در آفرینش آسمانها و زمین و رفت و آمد شب و روز برای خردمندان دلایلی است؛ آنان كه در حالت ایستاده و نشسته و خفته خدا را یاد می‌كنند و دایم در فكر خلقت آسمانها و زمین بوده، می‌گویند پروردگارا این دستگاه با عظمت را بیهوده نیافریدی، پاك و منزّهی، ما را به لطف خود از عذاب آتش دوزخ نگاه دار. ای پروردگار ما،هر كه را تو در آتش افكنی او را سخت خوار كرده ای. او ستمكار بوده و ستمگران را هیچ كس یاری نخواهی كرد... پروردگارا روز قیامت ما را خوارمگردان.

این آیات چنان در جان پیامبر اكرم نشسته بود كه شبها هنگام تهجّد به ستارگان پرفروغ و زیبای آسمان می‌نگریستند و بخشی از این آیات را تلاوت می‌كردند. ایشان هرگز این نبأ عظیم و خبر بزرگ را از یاد نمی‌بردند. نخست یاد حق در دل و بعد نام او را بر زبان داشتند. این بدان جهت است كه پیامبر عقل كلّ و ختم رسل و خردمندترین فرد بشر از آغاز تا انجام بودند.

عقل دینی چیزی است كه انسان را به بهشت نزدیك و از جهنم دور سازد: "قلت له: ما العقل؟ قال: ما عُبد به الرحمنُ و اكتُسبَ به الجنانُ"(2).

یكی از همسران پیامبر نقل می‌كند: من پیامبر را در بستر نمی‌یافتم سپس ایشان را در گوشه‌ای در حال تضرع و لابه می‌دیدم كه عرض می‌كرد: "اللهم لا تنزع عنى صالحَ ما أعطیتنى أبدا. اللهم و لا تردّنى فی سوء استنقذتنى منه أبدا اللهم ولا تكلنى إلی نفسى طرفة عین أبداً"(3)؛ بار خدایا لحظه‌ای مرا به حال خودم وامگذار، خدایا فضایلی كه به من بخشیدی از من مگیر، و رذایلی كه مرا از آنها رهایی بخشیدی برمگردان؛ یعنی خدایا ارزش‌هایی كه به موجودی فقیر، چون انسان كه ذاتاً فاقد هرگونه ارزش و كمالی است، اعطا فرمودی به فقدان مبدّل مفرما؛ زیرا موجود فقیر اگر به حال خود رها شود سقوط خواهد كرد.

عقل دینی چیزی است كه انسان را به بهشت نزدیك و از جهنم دور سازد: "قلت له: ما العقل؟ قال: ما عُبد به الرحمنُ و اكتُسبَ به الجنانُ

همسر رسول خدا عرض كرد: ای رسول خدا! خداوند درباره‌ی‌ شما فرمود: "لیغفرلك الله ما تقدّم من ذنبك و ما تأخّر"(4)؛ یعنی خداوند برای بخشش گناهان سابق ولا حق، این فتح بزرگ را بهره تو كرد (مراد از ذنب، متوهّم دشمنان است، نه گناه مصطلح دینی)، پس چرا این قدر تضرع و ناله دارید؟

رسول گرامی‌ در پاسخ فرمودند: چون حضرت یونسِ پیغمبر علیه‌السلام لحظه‌ای به حال خود رها شد و به آن حال مبتلا گردید: "فلولا أنّه كان من المُسبِّحین * للبث فی بطنه إلی یوم یُبعثون"(5). كشتی به خطر افتاد، قرعه زدند به نام یونس علیه‌السلام افتاد و چون وی را به دریا افكندند ماهی دریا او را به كام فرو برد. اگر او به ستایش و تسبیح خدا نمی‌پرداخت تا قیامت در شكم ماهی می‌زیست.

مقصود پیامبر آن است كه این ناله و سوز و گداز برای دفع خطر است، نه برای آن كه گناهی دامن او را گرفته و قصد رفع آن دارد؛ زیرا اساساً پیامبران از خطا و لغزش معصومند. گناهی كه دیگران درباره آن حضرت توهّم می‌كردند بر اثر جنگ‌هایی بود كه عدّه‌ای كشته شده بودند و پیامبر را مذنب قلمداد می‌كردند؛ نظیر آنچه حضرت موسی فرمود: "و لهم علیّ ذنب فأخاف أن یَقتلون"(6)؛ من از دیدگاه این مردم گناهكارم. پس در اندیشه ام مبادا به‌قتل‌من‌دست‌یازند.

شخصی از رسول اكرم تقاضا كرد قرآن را به وی بیاموزد. یكی از یاران پیامبر مأمور تعلیم او شد و چون دو آیه‌ی‌ "فمن یعمل مثقالَ ذرّة خیراً یرهُ * و من یعمل مثقال ذرّة شرّاً یرهُ"(7) را به وی آموخت، آن شخص به معلّم خود گفت: همین آیه بس است. دیگران تعجّب كردند كه چرا با آن عطش فراوان برای آموختن قرآن به دو آیه بسنده كرد؟! حضرت رسول فرمودند: "انصرفَ الرّجلُ وهو فقیهٌ"(8)؛ او در حالی كه فقیه شد بازگشت؛ یعنی این شخص عارف به معاد شد كه از مهمترین معارف دینی است.

امیر مؤمنان علیه‌السلام هر شب پس از فریضه‌ی‌ عشا با صدای رسا به نمازگزاران می‌فرمودند: "تجَََهّزوا رحمكم اللّه"(9)؛ بار سفر را ببندید، ره توشه برگیرید، مسافرت نزدیك است.

گروه دین و اندیشه سایت تبیان


1-  سوره‌ی‌ آل عمران، آیات 190 ـ 194

2-  اصول كافی، ج1، ص11.

3-  بحار، ج 16، ص217.

4-  سوره‌ی‌ فتح، آیه‌ی‌ 2.

5-  سوره‌ی‌ صافات، آیات 143 ـ 144؛ بحار، ج 11، ص 82.

6-  سوره‌ی‌ شعراء، آیه‌ی‌ 14.

7-  سوره‌ی‌ زلزله، آیات 7 ـ 8.

8-  بحار، ج 89، ص 107، ح 2.

9-  نهج البلاغه، خطبه‌ی‌ 204.