تبیان، دستیار زندگی
انسان در كلام فلاسفه قدیم با عنوان حیوان ناطق نامیده شده است . ولی چرا درمیان تمام صفات آدمی تنها همین یك صفت برای او به عنوان اصل و وجه تمایز او از دیگر موجودات قلمداد شده است ؟ از نظر علم زمین شناسی پیدایش انسان قدمتی بیش...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حاصل گفتگوی تمدن ها : جهانی عاری از خشونت

انسان در كلام فلاسفه قدیم با عنوان حیوان ناطق نامیده شده است . ولی چرا درمیان تمام صفات آدمی تنها همین یك صفت برای او به عنوان اصل و وجه تمایز او از دیگر موجودات قلمداد شده است ؟ از نظر علم زمین شناسی پیدایش انسان قدمتی بیش از دومیلیون سال دارد . باستان شناسان آثار زندگی انسان مانند نقاشی های غارها ، سنگ های نوك تیز كه برای شكار به كار می گرفته و دیگر نشانه های حیات آدمی را با قدمتی در حدود شصت هزار سال یافته اند ، ولی قدمت تمدن آدمی درمقایسه با زمان پیدایش او به عنوان یك گونه و یا در مقایسه با سن آثار حیاتی او بسیار كوتاه و در حدود سه تا چهار هزار سال است . دلیل این تاخیر در ایجاد تمدن در چیست ؟ باستان شناسان آغاز تمدن بشری را با اختراع خط و الفبا همزمان دانسته اند . یعنی از زمانی كه انسان توانست به افكار خود انسجام بخشد و آنها را با استفاده از نشانه هایی بر روی لوحه های گلی و یا كتیبه های سنگی بنگارد ، تمدن آدمی آغاز شد. توجه داشته باشید كه آغاز این تمدن را كشف آتش ، ساخت سلاح ، دستیابی به وسایل دفاعی و یا آغاز زندگی جمعی نمی دانند ، بلكه از میان تمام فرآیندهایی كه انسان پیش از تاریخ را به انسان باستان تبدیل می كند و راه ترقی او را به سوی انسان مدرن می گشاید ، كتابت و نگاشتن می دانند.

ولی متاسفانه تاریخ تمدن بشری آكنده از نزاع و خونریزی و كشور گشایی است . در عهد پیش از تاریخ قوم خونریز آشور كل منطقه بین النهرین و آسیای صغیر را مورد تاخت و تاز خود قرار می داد و بر تمدن های همجوار آسیب های جبران ناپذیر وارد می آورد . محو دوره طلایی تمدن بـابـل ، امحاء تمدن های سومر و اكد توسط این قوم انجام گرفت . با تشكیل امپراتوری هخامنشی وآغاز دوره باستان ، جنگ های دائمی میان شرق و غرب دنیای آن روز ( ایران و یونان ) آغاز شد و در نهایت به انقراض سلسله هخامنشی انجامید . جنگ میان امپراتوران شرق و غرب دنیا در دوره اشكانیان و ساسانیان از یك سو با امپراتوری روم ادامه داشت . با آغاز دوره اسلامی در شرق و نیمه دوم هزاره اول میلادی این جنگ شرق وغرب ، میان دول اسلامی و امپراتوری بیزانس و دول اروپایی ادامه یافت و در شكل جنگ های صلیبی به اوج خود رسید ، و در چندین قرن اخیر ادامه یافت. امپراتوری عثمانی خود را وارث حكومت وسیع خلفا می دانست و همواره با دولت های غربی در نزاع بود ، و این جنگ ها متاسفانه هنوز هم در قامتی نو ادامه دارد كه بهانه آن كشور گشایی است .

انسان های دوره های باستان و پیش از آن ،لااقل آنچنان صداقت داشتند كه تمایل به غارت منابع ودارایی های یك تمدن را در لفاف شعارهای زیبا نپیچند . ولی پس از دوره باستان و در دوره اسلامی در شرق و امپراتوری بیزانس و در غرب ، كشور گشایی و افزایش دامنه نفوذ و قدرت همواره انگیزه این نبردها بوده كه در لفاف زیبای گسترش دین مسیحیت و یا اسلام و در زمان حاضر گسترش و برقراری دموكراسی پیچیده می شود .

متاسفانه با آنكه اختراع خط و پیامد آن گسترش دانش ، علوم ، فرهنگ و برقراری گفتگو میان ادیان و تمدن ها به عنوان سرآغاز تمدن بشری شناخته شده ، ولی سراسر این تمدن آكنده از جنگ های بسیار و خسارات فراوان انسانی و مادی است . و هنوز هم دول قدرتمند برای تامین امنیت !! در جنگ های آتی و تضمین پیروزی با همان اندیشه ای كه با تفكرات انسان آشوری ماقبل تاریخ تفاوتی ندارند به گسترش سلاح های كشتارجمعی می پردازند و مقاصد توسعه طلبانه خود را در شعارهای زیبای برقراری آزادی و دموكراسی به اذهان عمومی جهان تزریق می كنند و كسی نیست بپرسد كه در قاموس هیچ نظام اخلاقی و انسانی شایسته نیست كه برای اعطای آزادی به فردی ، جان و مال و زندگی او را به خطر افكنند . در نگاهی طنز آلود می توان این اقدام را با " دوستی خاله خرسه " مترادف دانست .

مایه افتخار ملت ایران است كه با تكیه بر تمدن بسیار غنی چندین هزار ساله و با تكیه بر اصل مدارای اسلامی نماینده این ملت – آقای خاتمی رییس جمهور - در پنجاه و سومین مجمع عمومی سازمان ملل در سپتامبر 1998 پیشنهاد دادند كه سال  2001 به عنوان سال " گفتگوی تمدن ها"  نامگذاری و شناخته شود . این اقدام پاسخی بود بر نظریه " برخورد تمدن ها " ی ساموئل هانتینگتون كه تحلیلگران سیاسی از آن به عنوان استراتژی جدید سیاست خارجی دولت آمریكا نام بردند. برخلاف نظریه هانتینگتون كه تنها مورد توجه سیاستمداران كشور متبوعش قرار گرفت ، نظریه آقای خاتمی مورد استقبال كلیه اندیشمندان دنیا واقع شد كه دلیل آن ایدئولوژیك بودن ، و نه سیاسی بودن این نظریه بود .

جانِ كلام نظریه هانتینگتون این است كه : در آینده، به دلیل تشدید تضاد میان ملل، شاهد خشونت و ستیزی فراگیر خواهیم بود كه این در نهایت به غالب شدن یكی از كشورها می انجامد،  وی در این راستا پیشنهاداتی ارائه می كند تا دولت آمریكا با به كار بستن آن ها، مبدل به كشور غالب گردد او همچنین به عوامل این اختلافات نیز اشاره دارد و منشاء تمام آن ها را اختلافات فرهنگی می داند. از جمله این عوامل می توان به موارد زیر اشاره نمود:

تمدن های گوناگون اختلافاتی اساسی دارند كه قابل چشم پوشی نیستند و لذا منجر به برخورد تمدن ها می شوند.

مذاهب فاصله ی میان انسان ها را افزایش  داده اند ؛ همچنین او از تمدن اسلامی به عنوان تمدنی خطرناك یاد كرده و غربِ آینده را در چالش بزرگی با كشورهای اسلامی می بیند.

تنش هایی كه در اثر تشدید حس ملی گرایی افراطی (ناسیونالیستی) و نیز جنگ هایی كه در اثر بحران هویت پدید آمده است.

هیچ كشوری با كشور دیگر منافع استراتژیك ندارد و در واقع جامعه ی جهانی امری خیالی و موهوم است.

در اینجا باید به تقسیم بندی تمدن ها از نگاه هانتینگتون نیز اشاره نمود. او همه ی فرهنگ ها و تمدن های جهان را در هشت تمدن بزرگ خلاصه می كند: تمدن غرب، تمدن ژاپنی، تمدن كنفوسیوس، تمدن هندی، تمدن اسلامی، تمدن اسلاو ارتدكس، تمدن آمریكای لاتین و تمدن آفریقایی. البته او تمدن آفریقایی را تمدنی فرعی و ناكارآمد در نظریه ی برخورد تمدن ها می داند.

در نظریه گفتگوی تمدن های آقای خاتمی ، این امید مطرح شد كه با این گفتگو نخستین گام های ضروری برای تحقق عدالت و آزادی جهانی برداشته شود  ، در واقع طرح گفتگوی تمدن ها راهی است كه ما را به سوی اهدافی بزرگ و متعالی رهنمون می سازد. آقای خاتمی ، تمدن ها را كه ساخته ی بشر هستند بر سه مرحله استوار می سازد:

تولد

بالش

مرگ ؛ كه هنگامی فرامی رسد كه تمدن ، دیگر ازعهده ی پاسخگویی به سوالات و رفع نیازهای انسان برنیاید .

در طرح گفتگوی تمدن ها گفته می شود كه فرهنگ ها و تمدن ها ضمن اختلافات، نقاط اشتراك فراوانی دارند ، به صورتی كه تقویت اشتراكات تمدنی می تواند موجبكمرنگ شدن اختلاف های تمدنی - و نه از بین رفتن آنها-  شود . در این طرح، تك تك افراد جامعه ی بشری  نقش دارند و در بعدی دیگر همه ی تمدن ها و فرهنگ ها می توانند در تحقق یك تمدن جهانی مشاركت داشته باشند (این نكات كاملاً در تقابل نظریه ی برخورد تمدن هاست ). هم چنین در عرصه گفتگوی تمدن ها، ادیان و مذاهب نقش اساسی دارند و در واقع گفتگوی ادیان یكی از زیرساخت های اصلی گفتگوی تمدن هاست هرچند كه از حساسیت ها و تعصبات نا به جای دینی به عنوان یكی از موانع جدی بر سر راه گفتگوی تمدن ها یاد می شود. البته گفتگوی تمدن ها بدون قبول اصل آزادی بیان و تحمل عقیده ی مخالف امكان پذیر نیست و بدین جهت باید ضمن رعایت این اصل به منطق نیز پایبند بود ، آنگاه گفتگوی تمدن ها دانشگاهی خواهد شد برای پرورش آدمیان ، و جامه ی واقعیت خواهد پوشید.

رسیدن به این هدف نیازمند طرح ها و برنامه های زیر است :

- توسعه و ترویج  همه جانبه فرهنگ گفت وگو در سطح ملی ؛ بدیهی است كشوری كه افتخار این ابتكار را در سطح جهانی از آن خود ساخته است ، برای آنكه این طرح را از حالتی شعارگونه به در آورد ، بایستی فرهنگ گفتگو به جای نزاع ، و مدارا به جای برخورد را در تمام جوانب زندگی سیاسی ،اجتماعی و فرهنگی خویش پیاده سازد تا مصداق این آیه از قرآن كریم نگردد كه : " لم تقولون مالا تفعلون " ( سوره صف آیه 2) مطمئناً عمل به گفته ای از سوی گوینده آن ( كه دراین جا كلیه افراد ملت و همه مسئولان حكومتی هستند ) زیبنده تر خواهد بود .

- ترویج گفت وگوی فرهنگ ها و تمدن ها در سطح بین المللی همچون تفسیر مترقیانه منشور ملل متحد و به عنوان یكی  از راه های بهبود زندگی انسان .

- فراگیر ساختن فرهنگ صلح به قصد همزیستی مسالمت آمیز و كمك به جلوگیری از تجاوز به حقوق دیگران .

- كوشش برای ایجاد و گسترش جامعه مدنی جهانی از طریق تعامل فرهنگی ملت ها با یكدیگر.

- تقویت فرهنگ معنوی ،‌اخلاقی و دینی .

- پژوهش در  گفت وگوی بین فرهنگ ها و انتشار این مفاهیم .

با سرمایه گذاری در این برنامه ها از سوی تمام كشورهای جهان می توان امیدوار بود كه در آینده ای نزدیك جهانی عاری از جنگ و كشتار و آكنده از صلح و آرامش داشته باشیم . جهانی كه در آن خون بی گناهی ریخته نمی شود ، فریاد تظلم خواهی مظلومی به گوش نمی رسد ، جهانی كه در آن همه از سیاه و سفید و زرد و سرخ برابر با یكدیگر در ساخت فرهنگی جهانی كه از قطعات فرهنگ های محلی و ملی ساخته شده است تلاش كنند . به امید آن روز .