تبیان، دستیار زندگی
کاش این نازی های ناز نازی قبل از انتخاب هیتلر یک تفالی به دیوان شاعر آریایی حافظ شیرازی می زدند!!...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

لطفا هیتلر را انتخاب نکنید

هیتلر

البته واضح و مبرهن است که این مستطیل سیاه که زیر دماغ آدولف خان درآمده علی القاعده نباید ارتباط مستقیمی با سیاه شدن زندگی " ذوزنقه های بی کیفیت" غیر آریایی داشته باشد!اما دارد!!

حالا ربطش را ببینید که چه بی ربط است:

اصل ماجرا ازین جا شروع شد که ملت شریف آلمان بسکه خودشان را "ناز نازی" می دیدند فکر کردند خوب یک ناز نازی ِ نازی مثل هیتلر با آن سرو وضع مرتب و حنجره ی پُر پنجره - که گویی بلند گوی ازل را قورت داده- و با آن شلوار اتو کشیده که  با خط اتویش می شود هندوانه قاچ کرد ، -به قول سهراب- چه کم از " لاله ی قرمز دارد"؟

خلاصه این شد که نسبت به "حافظِ" علیه الرحمه ی ما احساس بی نیازی کردند و خبرشان لا اقل یک فال نگرفتند که ببیند لسان الغیب درباره ی این طور انتخاب ها چه می فرماید . یکی هم نبود بگوید آخر ای جماعت زرد این آقای حافظ هیچی نبود از پدر جد شما صد برابر آریایی تر که بود ، از دنیا می رفتید اگر این غزل را ازو می خواندید که می فرماید:

نه هر كه چهره بر افروخت دلبرى داند
نه هر كه آینه سازد سكندرى داند
نه هر كه طرف كله كج نهاد و تند نشست
كلاهدارى و آیین سرورى داند
هزار نكته باریكتر ز مو این جاست
نه هر كه سر بتراشد قلندرى داند
تو بندگى چو گدایان به شرط مزد مكن
كه دوست خود روش بنده پرورى داند
غلام همت آن رند عافیت سوزم
كه در گداصفتى كیمیاگرى داند
وفا و عهد نكو باشد ار بیاموزى
و گرنه هر كه تو بینى ستمگرى داند
به قد و چهره هر آن كس كه شاه خوبان شد
جهان بگیرد اگر دادگسترى داند
بباختم دل دیوانه و ندانستم
كه آدمى بچه اى شیوه ء پرى داند
مدار نقطه ء بینش ز خال تست
مرا كه قدر گوهر یك دانه جوهرى داند
ز شعر دلكش حافظ كسى بود آگاه
كه لطف طبع و سخن گفتن درى داند

البته نباید هم سخت گرفت چون به هر حال بندگان خدا " لطف  طبع و سخن گفتن دری " که نمی دانستند اما شما که می دانید . خوب پس بگذارید شما را امتحان کنم :

فرض کنید:

به شما این امکان را می دهند که شما برای دنیا یک رئیسی چیزی انتخاب کنید ( بله می دانم گفتم که فرض کنید)

از شما می خواهند کسی را انتخاب کنید که قادر باشد  به بهترین نحو ممکن دنیا را رهبری کند و صلح و ترقی و خوشبختی  و " وغیره" را برای بشریت به ارمغان اورد ( ای بابا فرض کنید که مثلا می شود!).با تمام این اهداف عالی کاندیدا ها کمی عجیب غریب هستند .

سه نفری که برای این کار نامزد شدند. هر کدام از دیگری گل و بلبل تر است !

آقای شماره یک:

با سیاستمدارهای بدنام و رشوه خوار کار میکند.مشورتش با فالگیر و رمال وغیب گو و منجم هست.به زنش خیانت میکند  و روزی ده لیوان هم مشروبات الکلی ... می نوشد!

آقای شماره دو:

از محلهای کار قبلیش اخراج شده تا 12 ظهر میخوابد.در مدرسه چند بار رفوزه شده.تریاک میکشیده و تحصیلات آنچنانی هم نداره. روزی یه بطری مشروب میخورد و چاق و بی تحرک هست...و از همه بهتر دچار یک نوع بیماری روانی "شیدایی- افسردگی" هم هست.

و اما آقای شماره سه:

دولت کشورش به او مدال شجاعت داده.گیاه خوار و دارای سلامت کامل هست.اهل سیگار و مشروب هم نیست..و هیچگونه سابقه بدی هم تا بحال نداشته. خل و چل هم نیست

ادامه ی فرض:

در این حیث و بیث که شما مانده اید کدام را انتخاب کنید یک خانم بار داری پیش شما می آید . ( بنده ی خدا دیده شما مشاور اعظم سازمان ملل شده اید آمده از شما مشاوره بگیرد !)

این خانم  هشت تا فرزند دارد.از این فرزندان سه تا  ناشنوا ..دو تا نابینا و یکی هم عقب افتاده است.ضمنا خود این خانم  هم به بیماری مهلکی دچار هستند  .

از شما مشورت میخواهد که سقط جنین بکند یا نه؟

شما با تجاربی که دارید و صرف نظر از اعتقادات مذهبی .برای این خانم حامله چه پیشنهادی دارید.

سقط جنین یا ...؟؟

الان شد دو تا سوال :

1- یک رهبر برای دنیا

2- و مشکل این خانم حامله

انتخاب کردید؟

خوب نتایج انتخاب خودتون رو ببینید:

آقای شماره یک:فرانکلین روزولت (1)

      آقای شماره دو:وینستون چرچیل (2)

       آقای شماره سه:آدولف هیتلر (3)

و نوزادی که ممکنه شما از سر محبت پیشنهاد سقط شدنش را داده باشید : میدانید آن جنین کی بود؟؟که شما پیشنهاد کشتنش را دادید؟؟

  1.  لودویک فان بتهوون (4)

چه درسی گرفتیم؟

  1. پیش داوری و قضاوت از روی ظاهر
  2. یعنی کاری که همه ما میکنیم
  3. از بزرگترین اشتباهات بشریت است

اما فاجعه به همین سادگی تمام نمی شود ! ما به معما از منظر جواب نگاه می کنیم و خیلی ساده به نظرمان می آید . در حالی که مثلا در زمان خود هیتلر 2 جمله هولناک از یکی از بزرگترین فلاسفه ی غرب درباره ی او نقل شده که مو بر اندام عقل بشر راست می کند! :

در خاطرات یاسپرس آمده كه هایدگر در جواب یاسپرس كه به او گفت، مرد بی‌فرهنگی چون هیتلر چگونه می‌خواهد آلمان را اداره كند، گفت:

  1. «فرهنگ و تربیت مهم نیست به دست‌های جذابش نگاه كنید.»

آدم صدای حافظ را از درون گور می شنود که فریاد می زند :

  1. Nicht Jeder, der sein Antlitz schminkt,

    Deßhalb von Schönheit weiß.

    Nicht Jeder, welcher Spiegel macht,

    Von Alexandern weiß.

  2. Nicht Jeder, welcher auf dem Haupt

    Gesenkt die Kappen trägt,

    Der Herrschaft Sitte und Gebrauch

    Vollkommen kennt und weiß.

  3. Hierinn sind Dinge tausendlei

    Ein jedes feiner als ein Haar,

    Nicht Jeder, der das Haar sich scheert,

    Der Kalendere Sitten weiß.

  4. Hast Wort und Treue du gelernt,

    So beßer ist"s für dich.

    Wenn nicht, ist"s recht, weil Jedermann

    Das Unrecht kennt und weiß,

  5. Es drehet sich mein schwarzes Aug"

    Blos um dein schwarzes Maal,

    Indem den Werth des Edelsteins

    Der Edelstein nur weiß.

  6. Wie Bettler diene nicht dem Freund,

    Um einen festgesetzten Lohn,

    Indem der Freund die Dienerschaft

    Schon zu ernähren weiß.

  7. Versenkt in meiner Augen Fluth,

    Wo find" ich Hülfe nun!

    Indem nicht Jedermann durch"s Meer

    Sich fortzutreiben weiß.

  8. Ich bin der Sklav des Trunkenbolds,

    Der alles Heil verbrennt,

    Der aus dem Bettlerstaube Gold

    Durch Kunst zu machen weiß.

  9. Mein närrisches verwirrtes Herz,

    Hab" ich jetzt ausgespielt,

    Und weiß nun, daß ein Menschenkind

    Perien Zauber weiß.

  10. Der Schah erobert eine Welt,

    Durch Wuchs und Angesicht,

    Wenn er nur die Gerechtigkeit

    Auch zu vollziehen weiß.

  11. Hafisens Lied kennt Jedermann,

    Wer liebliche Natur besitzt,

    Und wer ein Wort von dem Deri

    Noch vorzusagen weiß.


1- (فرانکلین ) مرد بزرگ و سیاسی آمریکا، در سال 1882 م . در هایدپارک متولد شد و در سال 1945 درگذشت . سه بار متوالیاً بسالهای 1936 و 1940 و 1944 بریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا انتخاب شد و روی هم رفته بیش از دوازده سال این سمت را در عهده داشت و در این مدت در سازمان اجتماعی و سیاسی آمریکا تغییرات بزرگی وارد ساخت . دوران حکومت او دوران تحول فکری آمریکا محسوب میشود. در این دوره عقاید متضادی در امور سیاسی در جریان بود. عده ای طرفدار جدایی آمریکا از جریانهای سیاسی دنیا و بخصوص از سیاست اروپا و عده ای موافق دخالت آمریکا در امور اقتصادی و سیاسی دنیای خارج بودند. در نخستین دوره ریاست جمهوری روزولت حکومت روسیه شوروی از طرف آمریکا برسمیت شناخته شد و در دوره دوم ریاست جمهوری آمریکا وارد جنگ جهانی دوم شد.روزولت دو هفته پیش از پایان جنگ و تسلیم قطعی آلمان درگذشت و هنوز جسد او نیم گرم بود که معاون وی ترومن مطابق قانون زمام امور را بدست گرفت .

2-سر وینستون لئونارد اسپنسر (1874_ 1965م .). یکی از مردان سیاسی و نویسنده انگلیسی است . وی ارشد اولاد «لرد راندلف چرچیل » میباشد. دوران تحصیلی خود را «هارو» و «ساندهورست » گذرانیده و در سال 1895 با قشون اسپانیا همکاری کرد و بسال 1897 در هندوستان و بسال 1898 در سودان و خرطوم اقامت داشت . وی هنگامی که بعنوان خبرنگار جنگی درجنگ با«بوئر»ها شرکت کرده بود اسیر شد و در سال 1899 از اسارت رهائی یافت . سپس در جنگها شرکت کرد و بالاخره در سال 1901 به اسارت «پرتریا» درآمد. چرچیل در مقابل تعرفه های تجارتی که از طرف چمبرلن پیشنهاد شده بود بطرفداران تجارت آزاد پیوست . وی در سالهای 1905 تا 1908 زیر نظر «کامپل بنرمن » سمت معاونت وزارت مستعمرات را داشت و در این سمت عقیده سیاسی خود را درباره خودمختاری «ترانسوال » و «ارانژ» با قدرت ومهارت پیش برد. در سال 1908 تا 1910م . بعنوان رئیس هیئت مدیره تجارت داخل کابینه شد، سپس در سمت وزارت کشور (1910 و 1911) اداره تجارت کشور را که فاقد تشکیلات صحیح بود سر و سامان داد. در سالهای 1911 تا 1915 در مقام لرد اول دریاداری از تسریع اجرای برنامه دریاداری حمایت کرد و ستاد نیروی دریائی را بمنظورهمکاری این نیرو در قسمتهای استراتژی با دفتر جنگ، ایجاد کرد. سپس بعنوان لیدر اقلیت اردوکشی داردانل را اداره کرد ولی در این جنگ شکست خورد و در نتیجه گرفتار مغلوبیت سیاسی گردید (1915) و «بالفور» (نخست وزیر انگلستان و لیدر اکثریت ) در سیاست بر وی غالب آمد. پس از آن در سال 1916 با درجه کلنل در فرانسه خدمت کرد و از سال 1917 تا 1929 در مقام های گوناگونی از قبیل وزیر تدارکات ، وزیرجنگ، وزیر نیروی هوائی و وزیر دارائی مشغول خدمت بود و در سمت وزارت دارائی قرضه جنگی را متعادل ساخت و وظائف صنایع و مالیه ملی را روشن کرد و درین پست خدمات مهمی انجام داد. آنگاه بعنوان لرد اول دریاداری در کابینه نویل چمبرلن داخل شد و در جنگ با آلمانها شرکت کرد و از 10 ماه مه 1940 پس از شکست در نروژ بمقام نخست وزیری انگلستان رسید. چرچیل در مقام نخست وزیری در سال 1941 با روزولت رئیس جمهور آمریکا بر روی اقیانوس ملاقات کرد و درین ملاقات بود که نقشه سیاست جهانی بنام «منشور آتلانتیک » طرح و پایه گذاری شد.وی در سال 1941 به امریکا رفت و در کنگره امریکا سخنرانی کرد و در سالهای 1942 و 1943 با روزولت در واشنگتن ملاقاتهائی بعمل آورد و درباره مسائل جنگی مذاکراتی بین آن دو صورت گرفت . همچنین در «کازابلانکا» با روزولت دیدار و مذاکره کرد. با چیانکایچک در قاهره بسال 1943 ملاقات کرد و در دسامبر 1943 میان چرچیل وروزولت و استالین در تهران پایتخت کشور ایران ملاقات تاریخی مهمی روی داد و هم در این سفر چرچیل از پادشاه ایران دیدن کرد. بار دیگر در «یالتا» و کریمه (فوریه 1945) با روزولت و استالین بمنظور تشکیل کنفرانس سیاسی و جنگی دیدار کرد و در ژوئیه 1945 با ترومن (رئیس جمهور امریکا) و استالین در «پوتسدام » ملاقات دیگری بعمل آورد. چرچیل پس از این دیدارها و شرکت در کنفرانس های تاریخی در اواخر ژوئیه 1945 بعلت موفقیت حزب کارگر در انگلستان از نخست وزیری مستعفی شد، لیکن بار دیگر در سالهای 1951 تا 1955 بعلت پیروزی حزب محافظه کار مقام نخست وزیری انگلستان به وی محول گردید و در آن مقام تا زمان کناره گیری و تفویض سمت خود به «ایدن » انجام وظیفه میکرد. اینک چرچیل از کارهای مثبت سیاسی کناره گیری کرده به استراحت و مسافرت میپردازد، و ملت انگلیس شخص وی را بعنوان سیاستمدار بزرگ، محترم و گرامی میشمارد. ازآثار نویسندگی چرچیل که از آغاز جوانی و در دوره های مختلف زندگی نوشته کتابهای متعددی چاپ و منتشر شده است که معروفترین آنها را بنام «کتاب راندولف »، «سفرافریقای من »، «آزادی و مسئله اجتماعی »، «بحران جهانی » در چهار جلد، «مجموعه سخنرانی ها»، «قدم بقدم »، «داخل جنگ» میتوان یاد کرد، گذشته از اینها یادداشتهای تاریخی او است راجع به جنگ اخیر که بصورت کتاب چاپ و منتشر شده و بزبان فارسی نیز ترجمه گردیده است .

توجه : در مورد روزولت و چرچیل غرض تایید یا حمایت نیست بلکه بیان این نکته است که با تمام رذایل اخلاقیشان هر دو به کشورشان خدمات شایانی کردند و حد اقل هر دو در ماجرای جنگ جهانی باعث و بانی قدرتمند شدن آمریکا و انگلیس بودند که تا امروز هم نتایج آن مشهود است.اما گیاهخواریِ هیتلر مردمش را به پوست سیب زمینی خوردن بعد از جنگ کشید!

3- آدولف . صدراعظم و دیکتاتور آلمان در جنگ دوم جهانی . در سال 1889 م . در اتریش متولد شد. چند سال به نقشه کشی ساختمان مشغول بود. در سال 1912 به مونیخ رفت . در جنگ اول جهانی شرکت داشت و ترفیع درجه پیدا کرد. در سال 1921 م .به حزب نازی پیوست . این حزب به رهبری او در آلمان نفوذ و قدرت به هم رسانید. در 1933 هندنبورگ رئیس جمهوری آلمان او را به سمت صدراعظم تعیین کرد. پس از فوت هندنبورگ دیکتاتور آلمان شد و مدت 12 سال با نهایت قدرت فرمانروایی کرد و ارتش نیرومندی برای جنگ آماده ساخت . در 1938 به دنبال خروج آلمان از جامعه ملل پیمان اتحاد میان آلمان ، ایتالیا و ژاپن منعقد گردید که به پیمان محور معروف شد. در 1939 هیتلر قراردادی با روسیه منعقد ساخت و به موجب آن لهستان میان آلمان و روسیه تقسیم شد. در همان سال نیروهای آلمان به فرمان هیتلر به لهستان حمله کردند و در اثر آن جنگ میان دول محور (آلمان و ایتالیا و ژاپن ) و متفقین (لهستان ، فرانسه و انگلیس ) درگرفت . نیروهای آلمان کشورهای لهستان و دانمارک و نروژ و فرانسه و هلند و بلژیک رااشغال کردند و در سال 1941 به روسیه حمله بردند و تا مسکو پیش رفتند و در اثر کمکهای انگلیس و فرانسه وآمریکا و پایداری سربازان شوروی نیروهای آلمان شکست خوردند و از مناطقی که اشغال کرده بودند عقب نشینی کردند و سرانجام پیروزی نصیب متفقین گردید و آلمان در1945 بدون قید و شرط تسلیم شد و هیتلر در آخرین ساعت جنگ خودکشی کرد اما جسدش پیدا نشد. (فرهنگ عمید)

4-آهنگساز معروف آلمانی متولد در بن بسال 1770 م . و درگذشته بسال 1827 م . او 32 سونات برای پیانو و 17 کاتوئور و 9سمفونی ساخت که همه آنها آثاری است مشحون از احساسات عمیق و حاکی از قدرت تعبیر.وی در اواخر عمر کر گردید. (از فرهنگ فارسی معین ).


نویسنده : مریم امامی - تبیان