تبیان، دستیار زندگی
چرا نام او را هری پاتر گذاشت؟ این مقاله تحلیل شخصیت های رمان هری پاتر است...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

هری پاتر یا پدر قدرتمند خانه

قسمت دوم از مقاله  نقد هری پاتر

هری پاتر یا پدر قدرتمند خانه

لایه ی تحلیل شخصیت ها

یكی دیگر از لایه هایی كه باید به آن در این داستان توجه كرد چند بعدی بودن شخصیت های این داستان است . البته این بخش ، یك بخش تكمیلی است برای لایه های دیگر داستان :

• هری پاتر : در نمایی بسیار سطحی جادوگری است كه نماد شر ، را به دفعات نابود می كند . ولی ابعاد دیگر این شخصیت عبارت است از :

یك ناجی : هری پاتر نماد یك ناجی است كه وظیفه اش نجات جامعه است . در سر راه به كمال رسیدن این ناجی موانعی است كه این موانع در برخورد های تند و آزار دهنده ی خاله و شوهر خاله و پسر خاله اش دیده می شود . این ناجی كه از سوی مربیان ماهری تربیت می شود امیدی است برای نجات جهان .

این منجی همچون حضرت موسی در یک محیط ناخواسته بزرگ می شود ( خانه خاله ی هری ) و همچون مریم مقدس ، گاه برای رهایی از دست فشار اطرافیانش ( شوهر خاله ی خشنش ) باید روزه ی سکوت بگیرد . این منجی مانند دیگر منجیان و دیگر قهرمانان تاریخ ، باید پالایش شود ؛ او باید تنها لکه ی آلوده در خود را که باعث آشفتگی و عصبانیت های گاه و بی گاهش می شود ( انرژی پلیدی که در زمان کودکی به طور ناخواسته از ولدمورت گرفته است ) را از خود بیرون کند و این تنها با یک خودکشی داوطلبانه ( در کتاب 7= زمانی که او در جنگل رو در روی ولدمورت قرار می گیرد ) صورت می گیرد و او از این پس پاک به حساب می آید !

آمریكا : همان طور كه در لایه قبلی توضیح دادیم هری پاتر در نمایی دیگر ، نماد آمریكا است . كه سعی در نجات جهان از ظالمین دارد . در این داستان گفته شده كه هری پاتر در برخورد با ولدمورت ( در یك دید كلی نماد دشمنان آزادی و در یك نمای كوچكتر نماد آلمان است . ) كمی از قدرت او را به طور غیر ارادی می گیرد ( جادوی سیاه ) و این نشان می دهد كه آمریكا رگه هایی از ظلم را در برخورد خود با جوامع اعمال می كند ولی همان طور كه داستان سعی در القای آن دارد این خشونت و ظلم ،  به صورت غیر ارادی از سوی آمریكا ( ناجی ) نشان داده می شود . و همان طور كه در داستان به صورت

هری پاتر

بسیار واضح بیان شده ، هری پاتر از جادوی خلع سلاح استفاده می كند و با این طلسم است كه در نبرد های خود پیروز می شود ( و در داستان از قول یاران دامبلدور نقل شده كه این جادو به نوعی امضا و مشخصه هری پاتر است ) در حالی كه ولدمورت و یارانش بیشتر از طلسم مرگ استفاده می كنند . این نشان دهنده ی گفتار آمریكا است كه می گوید ما برای خلع سلاح به كشور ها حمله می كنیم و قصدمان فقط خلع سلاح است .

و نكته ای دیگر كه باید به آن توجه كنیم این است كه هری پاتر در ابتدای سال در زمان گروه بندی ، وقتی كلاه گروه بندی می خواست او را به گروه اسلیترین بفرستد ، هری چندین بار گفت كه اسلیترین نه  ، و این هم نشان می دهد كه آمریكا با اینكه دارای قدرت زیادی است ، طرف ظلم را انتخاب نكرده و به صورت آگاهانه طرف خوبی و خیر را انتخاب كرده ! و این هم نوعی خلاص شدن آمریكا از زیر فشار افكار عمومی را به دنبال دارد . زیرا این لایه ی داستان به همراه دیگر لایه ها در ذهن خواننده قرار می گیرد و در بخش ناخداگاه ذهن فرد خواننده اثر می گذارد !

ولی بهتر است سوالی در اینجا طرح شود : چرا پاتر ؟ چرا خانوم رولینگ چنین فامیلی را برای او انتخاب کرده ؟

  1. پاتر در زبان لاتین به معنای پدر می باشد . و این شاید اشاره ای به این دارد که ، همه ی اقدامات آمریکا پدرانه و از روی دلسوزی است ![به علاوه نام هری نیز مخفف دو نام است یا مخفف هنری یا مخفف هرولد . معنای لغوی هنری، رئیس خانه و معنای لغوی هرولد ، رئیس ارتش است و هری پاتر می تواند ترکیبی از ریاست ، قدرت ، محبت و جنگاوری باشد ]
  2. یک سِبقه ی تاریخی هم می توان برای واژه پاتر پیدا کرد و آن در امپراطوری روم باستان است ( قبل از میلاد ) که عده ای اشراف وجود داشتند که به خود لقب پاترسین می دادند ؛ و این به معنای پدران است ، یعنی این افراد پدران ملت هستند .

• دامبلدور ( مدیر مدرسه هاگوارتز ) : این شخصیت هم دارای لایه های معنایی است :

دامبلدور

یك حامی بزرگ :به تناسب زمان دامبلدور نماد یك حامی قدرتمند است برای ناجی آینده ( هری پاتر )  ولی باید دانست اگر چه او دارای وظایف سنگینی است و همچنین دارای قدرت زیادی است که هری پاتر به او به دید یک الگو می نگرد ، ولی هیچ وقت نمی تواند جای ناجی را بگیرد و فقط و فقط ناجی می تواند نجات دهنده ی جامعه باشد . حامی از او مراقبت می كند و زمینه را برای رشد او فراهم می كند و در زمان مناسب هم از كنار او می رود .

اُسقف : در زمان هایی خاص دامبلدور با كمك چهره ای كه از او در داستان توصیف شده نقش یك اسقف را بازی میكند ، او با لباس های بلند و خاصی و با ریش سفید و بلندش در مدت زمانی كه در داستان حضور دارد همچون یك اسقف به ارشاد دیگران می پردازد و نمونه های این ارشاد ها و راهنمایی ها را تحت عنوان سخنرانی های دامبلدور در متن داستان داریم یعنی دامبلدور به ظاهر سخنرانیِ اول سال تحصیلی را انجام     می دهد یا در جمع معلمین جادوگری صحبتهایی می كند ولی در باطن به ارشاد آنان پرداخته و حتی بعضی از سُخنان او منحصر به داستان نیست بلكه توصیه هایی است كه در ذهن خواننده نقش می بندد و خواننده به طور ناخداگاه آنان را در زندگی واقعی خود به كار می گیرد .

قدرت انگلستان : دامبلدور همچون انگلستان است كه نقش پدری آمریكا را بازی می كند و او را به سوی رشد سوق می دهد و در زمانی هم كه قدرت خودش كم می شود صحنه را به آمریكا ( هری پاتر ) می سپارد .

• اسنیپ  ( مرگخوار توبه كرده ) : اسنیپ فردی است كه در كتاب شخصیت او به زیبایی توصیف شده . او دارای شخصیت دو گانه است و به قول كتاب دوم یعنی در زمانی كه دارد اسنیپ را كه ، به همراه دامبلدور و فلیچ و هری پاتر در دفتر دامبلدور جمع شده اند توصیف می كند ، بیان می کند که  :

« نصف بدنش توی سایه و تاریكی و نصف دیگرش در روشنایی نور شمع ها قرار داشت  » .

اسنیپ

همان طور كه می بینیم تصویری كه به طور خواسته یا ناخواسته ترسیم شده ، نشان دهنده مرموز بودن اسنیپ است ، او مرگخواری است كه در اواسط جنگ اول به طور مخفی با دامبلدور ارتباط برقرار می كند و به او اطلاعات می دهد و در مدت زمان 13 سالی  هم كه ولدمورت ضعیف بود ، او در كنار دامبلدور كار می كرد و به عبارتی توبه كرده بود ولی در عین حال ارتباطش را با مرگخواران دیگر حفظ می كند  ، او در زمان برگشتن ولدمورت به طرف او  می رود ولی به طور ظاهری و بعد از مرگش به دست ولدمورت ، معلوم می شود كه او همان زمان كه توبه كرده ، این توبه ، توبه ای واقعی بوده و با دامبلدور همراه بوده و برای او كار می كرده .

o اسنیپ در یك نگاه می تواند كشور ایتالیا باشد كه در اوایل جنگ جهانی اول ، از حلقه ی جبهه متحدین گسست و به متفقین پیوست ( همكاری اسنیپ با دامبلدور در زمان حمله ی اول ولدمورت )  . و در نگاه دیگر می تواند كشور شوروی باشد كه در جنگ جهانی دوم با هیتلر پیمان عدم تجاوز بست ولی درصدد حمله به آلمان بود ( اسنیپ ، در زمان قدرت گرفتن دوباره ولدمورت در عین حال كه با او همراه شد ولی در واقع با دامبلدور بود ) كه در این حال هیتلر از این قصد شوروی مطلع شد و پیش دستی نمود و به شوروی حمله  كرد كه باعث حیرت شوروی شد  ( در كتاب 7  می خوانیم كه ولدمورت به وسیله ی مارَش ، اسنیپ را می كُشد ، البته باید به همان نكته ای كه در ابتدای این مقاله اشاره شده است ، توجه كرد ، كه خانم رولینگ برای اینكه نمی خواسته سیر منطقی داستان ناقص شود این لایه ها را تا جایی كه امكان دارد در درون این داستان قرار داده ! )

لایه ی بی خدایی

یكی دیگر از مباحثی كه باید در این داستان به آن توجه شود ، فقدان وجود خدا تا آخر داستان است كه نشان دهنده ی انسان محوری و توجه به وجود محوریت انسان است . و این نكته بارها و بارها دیده می شود به عنوان مثال دامبلدور بارها می گوید امید ما به هری پاتر است  و یا ما لحظه ای را در این داستان نمی بینیم ( به جز آخر داستان و آن هم برای خالی نبودن عریضه ) كه از خدا طلب كمك شود و هر امداد و كمكی كه رخ می دهد از سوی دوستان و حامیان به یكدیگر است : یاری دوستان هری به او در اواخر کتاب یک ،  كمك دامبلدور به هری در تالار اسرار ( كتاب دو ) ، و یا همراهی دوستان هری و به ویژه هرمیون در کتاب سه ،  كمك ارواح والدین هری به او در زمان برخوردش با ولدمورت در قبرستان (كتاب چهار ) و ... از این قبیل می باشند ، البته در آخر داستان ذكر شده است كه هری پاتر با امید به خدایِ آسمان ( یا   لفظ امید به آسمان ها به کار رفته )  به ولدمورت حمله می كند .  كه این می تواند  نشان دهنده ی آن باشد كه امید

هری پاتر

همه به هری پاتر و امید هری پاتر ( آمریكا ) هم به خدا  می باشد یعنی دروازه ی رسیدن به خدا ، هری پاتر است و این همان دین گرایی دولتمردان و سیاست مداران آمریكایی است كه فقط ایمان را از سوی خود می دانند و در راه رسیدن به آن تلاش می كنند (مسیحیان تجدید حیات یافته  ). البته چند اشكال در اینجا وارد است :

اول اینكه از آنجایی كه ، تا قبل از انتشار كتاب 7 بحثی در گرفته بود در مورد انسان محوری و توجه نكردن خانم رولینگ به وجود خدا در داستان ، شاید آوردن این جمله « با امید به خدای آسمان » برای پایان دادن به این بحث بوده تا به اهل فكر نشان دهد كه به وجود خداوند در داستان پرداخته شده است .

اما با آوردن این جمله در اواخر داستان یك نكته ی دیگر به چشم می خورد . و آن این است كه : چرا گفته شده خدایِ آسمان ،  به بیان دیگر چرا از (یای) نسبت استفاده شده . این یادآور چند خدایی و وجود الهه های چند گانه در حوزه تمدن غرب است . لازم به ذكر است كه غرب در حال رجوع به عصر اسطوره های خود است كه همان عصر پیش از مسحیت است . این موضوع بارها و بارها در عناصر فیلم های گذشته ی ساخته شده توسط غرب دیده شده است .

خانم رولینگ می توانست بجای این واژه ( خدای آسمان )  ، واژه هایی مانند : خدای آسمان و زمین و یا خدای توانا و یا خدای قدرتمند استفاده كند كه این اسامی صفات خدا را كه در ذات اوست نشان می دهد  ؛ پس استفاده از چنین بیانی ، مشكوك است .

• قرار دادن این لایه در داستان باعث می شود كه ذهن خواننده با تبلیغاتِ محسوس آمریكایی ها و صهیونیست ها راحت تر ، همراه شود .

ادامه دارد...


نویسنده : سید علیرضا واعظ موسوی- تبیان