تبیان، دستیار زندگی
یه شب یواشکی دیده بودم دارد نماز شب می خواند. حالا داشت می آمد طرفم. سلام و احوالپرسی کردیم. ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اگر دعا کردن نمی دونی...

از مجموعه نقل از ما ، حدس از شما

برادر شهید نقل می‌کند که در عملیات «کربلای 5» دوست و هم‌رزم صمیمی شهید  به نام سیدحسن میررضی به شهادت می‌رسد، این شهادت برای شهید  خیلی سنگین تمام شد. از آنجا که ارتباط بسیار نزدیک و صمیمی با هم داشتند، ایشان بی‌تابی می‌کردند و در همان منطقه عملیات داخل نفربر رفته بود و با حزن و اندوه و غم از دست دادن یار نزدیک خود گریه می‌کرد. رفقا و دوستان هرچه اصرار کردند ایشان آرام نشد. تا این‌که حاج آقا (شهید) میثمی او را می‌بیند، به طرفش می‌رود و در گوش وی قدری صحبت می‌کند. شهید بلافاصله گریه‌اش قطع می‌شود و تبسم می‌کند پس از این‌که شهید میثمی می‌رود، دوستان جویای موضوع می‌شوند. وی می‌گوید که ایشان در گوش من همان حرفی را گفتند که حضرت رسول اکرم(ص) به حضرت زهرا(س) گفتند و دیری نپایید که همین موضوع به واقعیت پیوست و در مرحله

نماز

بعد عملیات «کربلای 5»  به شهداپیوست.

*******

یه شب یواشکی دیده بودم دارد نماز شب می خواند. حالا داشت می آمد طرفم. سلام و احوالپرسی کردیم. بعد بهش گفتم:« حاجی جون! این شب ها هوای ما رو هم داشته باش. التماس دعا داریم.» به روی خودش نیاورد. گفت:« اگه دعا کردن بلد نیستی، یادت باشه بیای ازم یه کتاب دعا بگیری تا دیگه برای دعا التماس نکنی.»

هنوز حدس نام شهید به عهده شما


مطالب مرتبط:

آقا داماد خونه دارند