عاشقش کن تا بیاموزد!
دلبستگی و یادگیری در دانشآموزان
بررسیهای جدید درباره كاركرد مغز نشان داده است كه بچههای كمسن و سال وقتی به بهترین شكل موضوعات را یاد میگیرند كه آن را از كسی كه با او رابطه دوستانه و صمیمانه دارند ، بیاموزند. اگر كودك با كسی پیوند و دلبستگی نزدیك داشته باشد پدر، مادر، آموزگار، پدربزرگ و مادربزرگ نه تنها از او بهتر و بیشتر یاد میگیرد بلكه به طور كلی توان یادگیری در او افزایش مییابد.
با توجه به بررسیهای انجام شده ، صلاحیت یادگیری تا سالها در شخص به همین شكل شفاف باقی میماند. در حقیقت مغز انسان برای این كه در حد اعلاء بیاموزد و رشد كند ، به پیوند و دلبستگی نیاز دارد.
میتوان مغز را گیاهی در نظر گرفت كه سعی دارد به سمت خورشید حركت كند. ممكن است گیاه در سایه هم رشد كند اما به اندازه گیاهی كه از نعمت آفتاب برخوردار است، رشد نمیكند. عصبشناسی به ما میآموزد كه بدون خورشید (دلبستگی) مغز بخوبی رشد نمیكند.
البته در این خصوص استثنائاتی نیز وجود دارد. در گذشته ، بچهها در دوران طفولیت در نظام سادهتری در مقایسه با آنچه امروز وجود دارد ، مراقبت میشدند. آنها دارای مادر اول و نیز مادر دوم (مادربزرگ، خاله، عمه و...) بودند. همچنین بچهها دارای پدر اول و پدر دوم (پدربزرگ، عمو، دایی و...) بودند. پدرها در زندگی كودك حضور داشتند ، اما كودكان امروزی بیشتر به غریبهها دلبسته و وابسته میشوند. به جای مادربزرگ حالا از پرستار و كسانی كه در مهدكودكها فعالیت میكنند، استفاده میشود.
به جای مادر ممكن است پرستاری به خانه بیاید و از كودك در غیاب مادرش نگهداری كند. به جای پدربزرگ جایگزینی وجود ندارد و حتی ممكن است پدر اولی هم در كار نباشد. این فقدانها و كمبودها در ابعاد مختلف زندگی كودك تاثیر میگذارد و رشد او را تحت تاثیر قرار میدهد.
امروزه بیشترین مشكلات رفتاری در كودكانی وجود دارد كه دارای خانوادهای آشفتهاند.
بعضی بچههای بدرفتار با اختلالات مغزی مواجه هستند و برخی دیگر تحت استرسهای شدید احساسی و عاطفی قرار دارند كه بهتر است این را استرس دلبستگی بنامیم.
این بچهها در كار آموختن نیز با دشواری روبهرو هستند. برای آن كه به كودك كمك كنیم تا مغز یادگیرنده خوبی داشته باشد ، ابتدا باید این استرسها را از میان ببریم.
مواجه شدن با استرس عاطفی بچهها
اصولا استرسهای موجود در بچهها بیشتر به دلیل فقدان دلبستگی است. مسیر عصبشناختی این فقدان به این شكل است: كورتیزول هورمون استرس افزایش مییابد، مغز را پر میكند و در نتیجه آن برخی از فعالیتهای عصبی كندتر میشود. اما بعضی فعالیتها هم تسریع میشوند. به عنوان مثال، خشم افزایش مییابد و واكنش جنگ یا گریز فعالتر میشود.
كودك استرسزده از فعالیتهای آموزشی كلاس مطالب كمتری میآموزد. فقدان دلبستگی روی حافظه كودك اثر میگذارد و این نیز به سهم خود یادگیری را با دشواری همهجانبه روبهرو میكند. در زمینه روبهرو شدن با استرس دلبستگی، مغزهای دختران و پسران متفاوت عمل میكنند.
در دوران كودكی گریه كردن بسیار شایع است، اما بسیاری از پسرها بر دردشان نقاب «حالم خوب است» میزنند و بسیاری از دخترها نیز با قبول مسوولیت، دردهای خود را كتمان میكنند. بسیاری از این دخترها از برادران و خواهران كوچكتر خود مراقبت میكنند.
دختران استرسزده در این سنین همیشه شكایت میكنند كه مثلا زیاده از اندازه چاق هستند یا شكل و قیافه خوبی ندارند و در عوض پسرها با استرس بالا، رفتار پرخاشگرانهتری دارند و پیشرفتشان در زمینه یادگیری زبان به كندی صورت میگیرد. تحقیقات نشان میدهد پسرها و دخترهای با استرس بالا، سریعتر عصبانی میشوند و سریعتر خودشان را از جمع دیگران جدا میكنند با توجه به مدارك و شواهد، مشخص شده است كه مغز جنس مذكر بسرعت مغز جنس مونث پس از یك حادثه دردناك یا استرسآمیز به آمادگی برای یادگیری نمیرسد.
دخترها در مواجهه با استرسهای عاطفی و احساسی با سرعت بیشتری خود را تطبیق داده و سازگار میكنند. شاید به همین دلیل است كه میبینیم پسرها در كودكستان و مدارس با مشكلات رفتاری، احساسی و یادگیری بیشتری مواجه هستند.
منبع: جام جم- با تغییر و تلخیص
تهیه کننده: داوودی
مقالات مرتبط :