تبیان، دستیار زندگی
در نخستین‌ آثار عرفانی‌ به‌ زبان‌ فارسی‌ و به‌ ویژه‌ در اشعار این‌ دوره‌، نام‌ مقدّس‌امام‌ حسین‌(ع) به‌ عنوان‌ سمبل‌ فنای‌ فی‌ الله مطرح‌ شده‌ است‌. ابوالحسن‌ علی‌ ابن‌عثمان‌ جلابی‌ هجویری‌ صاحب‌ كتاب‌ گران‌ قدر «كشف‌ المحجوب‌» در بیان‌...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نام‌ مقدس‌ حسین‌ در نخستین‌ دوره‌های‌ ادبیات‌ عرفانی‌

قسمت دوم از مقاله ی :نام نمادین حسین در ادبیات عرفانی

مقدمه را بخوانید .

زینب علیهاالسلام پیامبر عاشورا

در نخستین‌ آثار عرفانی‌ به‌ زبان‌ فارسی‌ و به‌ ویژه‌ در اشعار این‌ دوره‌، نام‌ مقدّس‌امام‌ حسین‌(ع) به‌ عنوان‌ سمبل‌ فنای‌ فی‌ الله مطرح‌ شده‌ است‌. ابوالحسن‌ علی‌ ابن‌عثمان‌ جلابی‌ هجویری‌ صاحب‌ كتاب‌ گران‌ قدر «كشف‌ المحجوب‌» در بیان‌ احوال‌ اولیای‌الهی‌ امام‌ حسین‌(ع) را این‌ گونه‌ توصیف‌ می‌كند:

  1. «ابو عبدالله الحسین‌ بن‌ علی‌ ابن‌ ابی‌ طالب‌ رضی‌ الله عنهما از محققان‌ اولیا بود وقبله‌ اهل‌ بلا و قتیل‌ دشت‌ كربلا و اهل‌ این‌ قصه‌ بر درستی‌ حال‌ وی‌ متّفقند، كی‌ تا حق‌ظاهر بود مر حق‌ را متابع‌ بود، چون‌ حق‌ مفقود شود شمشیر بر كشید و تا جان‌ عزیز فدای‌شهادت‌ خدای‌ عزوجل‌ نكرد، نیارمید. "

همان‌ گونه‌ كه‌ مشاهده‌ می‌شود، هجویری‌ شهادت‌ و فنای‌ فی‌ الله را از خصوصیات‌بارز امام‌ حسین‌(ع) می‌شمارد و این‌ برداشت‌ در شعر شاعر و عارف‌ بزرگ‌ قرن‌ پنجم‌حكیم‌ ابوالمجد مجدود آدم‌ سنایی‌، غزنوی‌ نیز راه‌ می‌یابد. سنایی‌ یكی‌ از بزرگ‌ ترین‌شاعران‌ پارسی‌ گوی‌ است‌ كه‌ برای‌ نخستین‌ بار مفاهیم‌ عرفانی‌ را وارد شعر فارسی‌ كرد.وی‌ در شعری‌ در مدح‌ رسول‌ اكرم‌(ص) می‌سراید:

  1. بارگاه‌ او دو در دارد كه‌ مردان‌ در روند
  2. یك‌ اندر كوفه‌ یابی‌ و دگر در كربلا

سنایی‌، معتقد است‌ كه‌ راه‌ دین‌ راهی‌ سخت‌ و طاقت‌ فرساست‌ و انسان‌ به‌ حكم‌آن‌ كه‌ در الست‌ به‌ «الست‌ بربكم‌» «بلی‌» گفت‌ باید تن‌ به‌ سختی‌های‌ كرب‌ و بلا سپارد وچون‌ حسین‌(ع) خون‌ از گلویش‌ او جاری‌ گردد:

  1. خرمی‌ چون‌ باشد اندر راه‌ دین‌ كز بهر حق
  2. ‌خون‌ روان‌ گشتست‌ از حلق‌ حسین‌ در كربلا
  3. از برای‌ یك‌ بلا كاندر ازل‌ گفتست‌ جان
  4. ‌تا ابد اندر دهد مرد بلی‌ تن‌ در بلا

تاثیر نمادین‌ نام‌ امام‌ حسین‌(ع) در همان‌ دوره‌های‌ اول‌ شعر عرفانی‌ در این‌ شعرحكیم‌ سنایی‌ بسیار زیبا نمود می‌یابد:

  1. دین‌، حسین‌ توست.‌ آز و آرزو ،خوك‌ و سگست
  2. ‌تشنه‌ این‌ را می‌كشی‌ و آن‌ هر دو را می‌پروری‌
  3. بر یزید و شمر ملعون‌ چون‌ همی‌ لعنت‌ كنی
  4. ‌چون‌ حسین‌ خویش‌ را شمر و یزید دیگری‌

در این‌ شعر، شاعر آز و آرزو را كه‌ چون‌ خوك‌ و سگ‌ نجس‌ هستند، به‌ شمر و یزیدتشبیه‌ می‌كند كه‌ انسان‌ علی‌ رغم‌ آن‌ كه‌ آنها را لعنت‌ می‌كند آنها را پرورش‌ می‌دهد و ازدیگر سوی‌، دینش‌ را كه‌ مانند حسین‌ است‌ تشنه‌ سر می‌برد. به‌ دیگر سخن‌ «سنایی‌»حماسه‌ عاشورا را برای‌ انسان‌ چون‌ جهاد اكبری‌ می‌داند كه‌ انسان‌ هر روز و هر لحظه‌ با آن‌روبه‌رو است‌. هر لحظه‌ انسان‌ بستة‌ دامی‌ نو است‌ و هر لحظه‌ در حالی‌ كه‌ شمر و یزیدظاهری‌ را لعن‌ می‌كند در باطن‌ در حال‌ پرورش‌ دادن‌ آنهاست‌.

این‌ مفهوم‌ در شعر جلال‌ الدین‌ محمد بلخی‌ نیز نمود یافته‌ است‌. مولوی در«دیوان‌ كبیر» خود به‌ حادثة‌ عاشورا اشاره‌ می‌نماید و از آن‌ بهره‌ای‌ عارفانه‌ می‌جوید:

  1. ز سوز شوق‌ دل‌ من‌ همی‌ زند علا
  2. كه‌ بوك‌ در رسدش‌ از جناب‌ وصل‌ صلا
  3. دل‌ است‌ همچون‌ حسین‌ و فراق‌ همچو یزید
  4. شهید گشته‌ دو صد ره‌ به‌ دشت‌ كرب‌ و بلا
  5. شهید گشته‌ به‌ ظاهر حیات‌ گشته‌ به‌ غیب
  6. ‌اسیر در نظر خصم‌ و خسروی‌ به‌ علا

در این‌ بیت‌ها، حكایت‌ دل‌ هجران‌ كشیده‌ به‌ امام‌ حسین‌ تشبیه‌ شده‌ و فراق‌، چون‌یزید راه‌ را بر دل‌ بسته‌ است‌. اما اگر چه‌ فراق‌ دل‌ را به‌ شهادت‌ می‌رساند، اما ثمرة‌ این‌شهادت‌ كه‌ به‌ ظاهر نیستی‌ است‌، حیات‌ جاویدان‌ است‌ كه‌ در غیب‌ رخ‌ می‌نماید. به‌ دیگرسخن‌، لازمة‌ حیات‌ طیبه‌ شهادت‌ است‌ و تا دل‌ چون‌ حسین‌ در بیابان‌ كرب‌ و بلا شهیدنشود و دست‌ از هر آنچه‌ مادیت‌ است‌، نكشد به‌ وصال‌ و بقای‌ راستین‌ نمی‌رسد. این‌شهادت‌ ظاهری‌ معادل‌ با حیات‌ جاوید است‌:

  1. (و لا تحسبن‌ الذین‌ قتلوا فی‌ سبیل‌ الله امواتا بل‌ احیاء عند ربهم‌ یرزقون‌)

اسارت‌ در ملك‌ عشق‌ آزادی‌ است‌ و رهایی‌ از هر چه‌ تعلق‌ است‌ و شهادت‌ پروازی‌عاشقانه‌، تا لقاء الله است‌:

  1. كجایید ای‌ شهیدان‌ خدایی
  2. ‌بلاجویان‌ دشت‌ كربلایی‌
  3. كجایید ای‌ سبك‌ روحان‌ عاشق
  4. ‌پرنده‌تر ز مرغان‌ هوایی‌
  5. كجایید ای‌ شهان‌ آسمانی
  6. ‌بدانسته‌ فلك‌ را ره‌ گشایی‌

بزرگانی‌ چون‌ فرید الدین‌ عطار نیشابوری‌ و شیخ‌ مصلح‌ الدین‌ سعدی‌ نیز به‌ نام‌امام‌ حسین‌(ع) اشارت‌ داشته‌اند، او را مدح‌ گفته‌اند:

ای‌ گوهر كان‌ فضل‌ و دریای‌ علوم

‌وز رای‌ تو در درج‌ گردون‌ منظوم‌

بر هفت‌ فلك‌ ندید و بر هشت‌ بهشت

‌نه‌ چرخ‌ چو تو پیش‌ رود معصوم‌

اما به‌ هر روی‌ تا این‌ دوره‌ معنای‌ نمادین‌ كربلا و امام‌ حسین‌(ع) عمدتا در مفهوم‌رها كردن‌ امیال‌ نفسانی‌ و شهادت‌ برای‌ قرب‌ به‌ حق‌ به‌ كار می‌رفته‌ است‌. در اواخر این‌دوره‌ كم‌ كم‌ رابطه‌ عشق‌ و كربلا نمود می‌یابد.

رابطه‌ نمادین‌ عشق‌ و حسین‌ در اشعار سده‌های‌ میانی‌ (قرن‌ هشتم‌ تایازدهم‌)

سیف‌ فرغانی‌، یكی‌ دیگر از شاعران‌ عارف‌ است‌ كه‌ قصیده‌ای‌ بسیار زیبا دربارة‌واقعه‌ كربلا دارد:

ای‌ قوم‌ در این‌ عزا بگریید

بر كشته‌ كربلا بگریید...

سیف‌ در پایان‌ قصیدة‌ «گریستم‌ بر امام‌ حسین‌» را چون‌ ابر رحمتی‌ می‌داند كه‌گناهان‌ را از صفحه‌ دل‌ پاك‌ می‌كند:

  1. اشك‌ از پی‌ چیست‌ تا بریزید
  2. چشم‌ از پی‌ چیست‌ تا بگریید
  3. تا شسته‌ شود كدورت‌ دل
  4. ‌یكدم‌ ز سر صفا بگریید
  5. نسیان‌ گنه‌ صواب‌ نبود
  6. كردید بسی‌ خطا بگریید
  7. وز بهر نزول‌ غیث‌ رحمت
  8. ‌چون‌ ابر گه‌ دعا بگریید

باران‌ نیز یكی‌ از واژه‌های‌ نمادین‌ عرفانی‌ است‌ كه‌ در این‌ جا با اشك‌ ریختن‌ برای‌امام‌ حسین‌(ع) پیوند خورده‌ است‌.

نورالدین‌ عبدالرحمن‌ جامی‌، یكی‌ از شاعران‌ و عارفان‌ بلند مقام‌ سدة‌ نهم‌ هجری‌است‌ كه‌ در عرفان‌ نظری‌، پایه‌ای‌ بلند دارد. او حسین‌(ع) را الگوی‌ عاشقان‌ می‌داند ومعتقد است‌ هر عاشقی‌ را فرض‌ عین‌ است‌ كه‌ به‌ دیدار مرقد او بشتابد تا راه‌ و رسم‌ عاشقی‌را از وی‌ بیاموزد:

كردم‌ ز دیده‌ پای‌ سوی‌ مشهد حسین

‌هست‌ این‌ سفر به‌ مذهب‌ عشاق‌ فرض‌ عین‌

از این‌ دوره‌ به‌ بعد اندك‌ اندك‌ نام‌ امام‌ حسین‌(ع) با عشق‌ گره‌ خورد و شاعران‌عشق‌ راستین‌ را در حادثة‌ پر شكوه‌ عاشورا تصویر كردند.

محتشم‌ كاشانی‌، شاعر بزرگ‌قرن‌ دهم‌ هجری‌ مرثیه‌ سرایی‌ دربارة‌ امام‌ حسین‌(ع) را به‌ اوج‌ خود رسانید، تا آن‌جا كه‌اشعارش‌ زیب‌ تكیه‌ و مساجد شده‌ است‌. محتشم‌ در بخشی‌ از تركیب‌ بند مشهور خودرابطة‌ عشق‌ و امام‌ حسین‌ را به‌ آغاز خلقت‌ پیوند می‌زند:

بر خوان‌ غم‌ چو عالمیان‌ را صلا زدند

اول‌ صلا به‌ سلسله‌ی‌ انبیا زدند

نوبت‌ به‌ اولیا چون‌ رسید آسمان‌ تپید

ز آن‌ ضربتی‌ كه‌ بر سر شیر خدا زدند

پس‌ آتشی‌ ز اخگر الماس‌ ریزه‌ها

افروختند و در حسن‌ مجتبی‌ زدند

و آنگه‌ سرادقی‌ كه‌ فلك را‌ نبود

كندند‌ از مدینه‌ و در كربلا زدند...

در اشعار این‌ دوره‌، واژه‌هایی‌ چون‌: بزم‌ الست‌، سلطان‌ عشق‌، قالو بلی‌، و... بسیار به‌چشم‌ می‌خورد، اما نگاهی‌ كاملاً عارفانه‌ و عاشقانه‌ به‌ حادثة‌ كربلا را باید در اشعار «عمان‌سامانی‌» جست‌ و جو كرد.

در مقاله بعد اختصاصا در باره عرفان عاشورا در نگاه عمان سامانی سخن می گوییم.


نویسنده : محمد اختری