تبیان، دستیار زندگی
یكی از والیان بیماری شد، و از آن بیماری رنج فراوان می‌برد، چندانكه نزدیك بود با مولای خود معارضه كند. به او نامه‌ای نوشتم، و گفتم: تو می‌دانی كه در صف دشمن خدا قرار داری، و به خدا از منجنیق معاصی آشكارا سنگ نافرمانی پرتاب می‌كنی. پس اگر به سبب مخالفت تو..
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

برنامه سلوك در سفارش‌نامه علامه، سید بن طاووس

پیوند

سفارشهای آیت حق، رضی الدین، سید بن طاووس، به فرزند گرامی‌اش

  1. پرهیز از مخالطت زیاد با مردم
  2.  عجز مردم از وفای به عهد خود
  3.  برخی از زیانهای كثرت معاشرت

برخی از زیانهای كثرت معاشرت

از دیگر خطرهای مخالطت با مردم این است كه وعید و تهدید ایشان را از وعیدها و تهدیدهای خدای جل جلاله خطرناكتر انگاری چنین اندیشه‌ای بس خطرناك است، و تهدیدهای هولناك خدای جل جلاله را كوچك می‌پندارد.

و بدان خطر دیگر كه در معاشرت به آن مبتلا خواهی‌شد انس به آنانست، كه بیش از انس به مولای آنان، كه مالك دنیا و آخرت آنان است خواهد بود. همانا كه مانوس شدن به مردم و زندگی و سلامت آنان و همه آنچه از این گونه باشد، از رحمت مولای تو و از نعمتهای اوست. پس چگونه روا باشد كه به دیگری غیر او انس یافت، به بنده‌ای كه در اختیار حضرت حق است، و حضرت حق سرور و مولای اوست، و از همه چیز او آگاه؟

و بدان كه وقتی آدمی به معاشرت بسیار با مردم خو گرفت، آنگاه مدح آنان را دوست می‌دارد، و بدگویی از آنان را نمی‌پسندد، و با این احساس، از محبت و مذمت مولای خود نسبت به خویشتن غافل می‌گردد، و از محبت به مولای خود وا می‌ماند و از خوف و مذمتی كه حضرت باری تعالی به علت نافرمانی درباره او روا خواهد داشت خاطرش مشغول می‌گردد.

و دیگر از گرفتاریهای مخالطت آن است كه تكلیف انسان چنین است كه وقتی مردم به او روی می‌آورند، و ثنای او می‌گویند، او از روی آوردن و ثنا گویی مردم فریفته و مشغول نگردد و اگر مردم به او احسانی كردند، بیش از احسان خدای تعالی به اون یا به اندازه احسان او، به احسان مردم توجه نكند، و به آن دل نبازد، و از احسان هر احسان كننده در طول احسان او به شكر احسان خدای تعالی پردازد.

و شغل شاغل او احسانهای فعلی و آینده خدای جل جلاله باشد، چه اگر احسان كننده‌ای نیز به احسان خود ادامه دهد، مدت آن بسی اندك خواهد بود دیگر از ابتلائات مخالطت با مردم، كه به صورت عادت و شیوه زندگانی در آمده است، كبر و خویهای ناپسند است .

من دیده‌ام كه ابتلا به معاشرت، عبادات را هم به فساد كشانیده است، به طوری كه دیدار بیشتر برادران دینی وابسته به سود جویی دنیائی یا رفع خطر مادی می‌گردد، و معاشرتها از نیات مرض آلود كمتر به سلامت رسته است، و احوالپرسی از بیماران بر سبیل اظهار رنج و درد برای بیمار است. گویی خدای تعالی به وسیله بیماری به كسی ستم كرده است، در صورتی كه وظیفه عیادت كننده از بیماران آن است كه آنان را به آن بیماری تهنیت گویند. چه آنان یا گناهكارند، و خدای تعالی بوسیله بیماری می‌خواهد كه آنان كفاره گناهان را بپردازند، یا از زمره جنایتكاران نیستند، پس خدای تعالی بر آن است كه با آن بیماریها مقامات آنان را بالا برد، و بر درجاتشان بیفزاید. پس وقتی آن بیمار به این نكته واقف شود، خواهد دانست كه با این گونه رویدادها شرف یافته است. حال چنین كسی مانند كسی است كه پزشكی او را هنگام سلامت رگ زند، و خونش بگیرد تا با این كار، بیمار از رنجوری یا از نقصی كه ممكن است بر قلب او وارد شود، برهد و ایمن گردد، یا به رنجوری دچار شود كه سعادت او را بیش از فصد حفظ می‌كند. آیا فرزند آدم كه دل و خرد و زبان حالش به پلیدی جنایات كردار و گفتار آلوده است، خرسند نیست كه به وسیله بیماریها از آلودگی‌های گناه و از ناشایستگی‌ها، در پیشگاه پروردگار تعالی، كه بیماریها او را از آلودگیها شستشو می‌دهد و پلیدیها را به دست قدرت حق پاك می‌گرداند - برهد؟

ای فرزند، یكی از والیان بیماری شد، و از آن بیماری رنج فراوان می‌برد، چندانكه نزدیك بود با مولای خود معارضه كند. آن گاه به او نامه‌ای نوشتم، و در آن نامه مطالبی گفتم، كه حاصل آن چنین است: "تو می‌دانی كه در صف دشمن خدا قرار داری كه شیطان نام دارد، و به ساحت مقدس خدا از منجنیق معاصی آشكارا سنگ نافرمانی پرتاب می‌كنی .

پس اگر به سبب عظمت مخالفت تو پاره سنگی سبك از سنگهای پرتابی، كه كشنده نباشد، از منجنیق تو به سوی تو پرتاب شود، و به تو اصابت كند، تا از روی جلالت، كفاره گناهان ترا داده باشد، آیا این حادثه احسان و اكرام است یا اهانت و انتقام "؟

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.