تبیان، دستیار زندگی
شوالیه ها چه کسانی بودند؟ چه ارتباطی با جوانمردان و فتوت اسلامی داشتند و چه تفاوت هایی؟ چگونه شوالیه می شوند؟ آیا فراماسونری با شوالیه گری مرتبط است؟....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

برادر شوالیه!

برادر شوالیه!
جوانمرد همان‌ سالك‌ است‌ و همان‌ «شوالیه‌»

واژه‌ی‌ عربی‌ « فتی‌ » كه‌ جمع‌ آن‌ فتیان‌ است‌، بر مفهوم‌ جوانی‌ - از شانزده‌ تا سی‌ سالگی‌ - دلالت‌ می‌كند. معادل‌ فارسی‌ این‌ واژه‌، « جوان‌ » و معادل‌ لاتینی‌اش‌ « جوونیس‌ »  است‌. «جوانمردی‌» كه‌ معادل‌ فارسی‌ فتّوت‌ است‌، همان‌ جوانی‌ است‌ و مفهوم‌ دقیق‌ لغوی‌ آن‌، دوره‌ی‌ جوانی‌ از حیث‌ جسمانی‌ است‌، اما معنای‌ مجازی‌ كه‌ «سالك‌» یا زائر معنوی‌ است‌ كه‌ به‌ منزلگه‌ دل‌ رسیده‌ باشد؛ یعنی‌ حقیقت‌ باطنی‌ انسان‌ را درك‌ كرده‌ و در نتیجه‌ به‌ مرحله‌ی‌ جوانی‌ جاودانه‌ی‌ روح‌ نایل‌ گردیده‌ باشد. جوانی‌ از لحاظ‌ جسمانی‌ به‌ معنای‌ رسیدن‌ به‌ كمال‌ و شكفتگی‌ ظاهری‌ و جسمانی‌ انسان‌ و از لحاظ‌ معنوی‌ به‌ مفهوم‌ شكوفایی‌ كامل‌ خصلتها و نیروهای‌ درونی‌ اوست‌. به‌ جوان‌، فتی‌ یا جوانمرد و در زبان‌ فرانسه‌ شوالیه‌ می‌گویند.

معنای‌ شوالیه‌ chevalier(شهسوار)

اصولاً شوالیه‌گری‌ آمیزه‌ای‌ بود از سنتهای‌ نظامی‌ اقوام‌ ژرمن‌، آداب‌ و شعائر مسیحی‌ و رسمهایی‌ كه‌ از عالم‌ اسلام‌ و ایران‌ باستان‌ به‌ اروپا راه‌ یافته‌ بود. شوالیه‌گری‌ در اواسط‌ قرون‌ وسطی‌ به‌ تدریج‌ شكل‌ گرفت‌ و در قرنهای‌ بعد در زندگی‌ اجتماعی‌، روابط‌ اجتماعی‌، روابط‌ سیاسی‌ و زمینه‌های‌ ذوقی‌ و هنری‌ اروپاییان‌ تأثیر فراوان‌ به‌ جا گذاشت‌.

اصول‌ شوالیه‌گری‌ كه‌ برای‌ تحكیم‌ رژیم‌ فئودالی‌ به‌ وجود آمده‌ بود، شوالیه‌ را مؤظف‌ می‌ساخت‌ در جنگ‌ شجاع‌ و به‌ تعهدات‌ فئودالی‌ پای‌بند باشد و از شرف‌ و ناموس‌ زنان‌ و ضعفا دفاع‌ بلاشرط‌ كند.

چگونه شوالیه می شدند؟

ورود به‌ جرگه‌ی‌ شوالیه‌ها مراحل‌ و قواعدی‌ داشت‌. جوانی‌ كه‌ خانواده‌اش‌ او را برای‌ خدمت‌ شوالیه‌گری‌ آماه‌ می‌ساخت‌، بایستی‌ دوران‌ طولانی‌ رنج‌، مرارت‌ و انضباط‌ شدید را تحمّل‌ می‌كرد. جسم‌ و روح‌ خود را با كار و شركت‌ در مسابقه‌ها و با تمرینهای‌ بدنی‌ خطرناك‌ تقویت‌ می‌نمود. پس‌ از تكمیل‌ آموزشها، به‌ جرگه‌ی‌ شوالیه‌ها پذیرفته‌ می‌شد. نخست‌ با استحمام‌، جسم‌ و روح‌ خود را طاهر می‌كرد و به‌ این‌ سبب‌ به‌ او شوالیه‌ی‌ گرمابه‌ می‌گفتند. شوالیه‌ی‌ شمشیر به‌ كسی‌ گفته‌ می‌شد كه‌ به‌ پاداش‌ جانفشانی‌ در جنگ‌، به‌ این‌ عنوان‌ مفتخر می‌گردید. در هر حال‌ ورود به‌ این‌ جرگه‌ با مراسمی‌ در كلیسا همراه‌ بود.

شوالیه‌، نیم‌ تنه‌ای‌ سفید، جبّه‌ای‌ سرخرنگ‌ و ردایی‌ سیاه‌ بر تن‌ می‌كرد. سفید، نشانه‌ی‌ پاكی‌ اخلاق‌، سرخ‌ علامت‌ آمادگی‌ خون‌ فشانی‌ در راه‌ خدا یا شرف‌، و سیاه‌ نشانه‌ پذیرفتن‌ مرگ‌ توأم‌ با وقار و متانت‌ بود. شوالیه‌ با این‌ لباس‌، شب‌ را در كلیسا با دعا و عبادت‌ صبح‌ می‌كرد. به‌ گناهان‌ خود نزد كشیش‌ اعتراف‌ می‌نمود و تعهّد می‌سپرد به‌ وظایف‌ اخلاقی‌، دینی‌، اجتماعی‌ كه‌ كشیش‌ مؤعظه‌ می‌كرد، عمل‌ كند. آن‌ گاه‌ با شمشیری‌ كه‌ به‌ گردنش‌ آویخته‌ بود تا محراب‌ كلیسا پیش‌ می‌رفت‌.

كشیش‌، شمشیر را از گردنش‌ باز می‌كرد، تبرّك‌ می‌نمود و دوباره‌ برگردن‌ او می‌آویخت‌. سپس‌ شوالیه‌ی‌ نامداری‌ كه‌ در آن‌ مراسم‌ حضور داشت‌، از وی‌ می‌پرسید: به‌ چه‌ سبب‌ می‌خواهی‌ به‌ جرگه‌ی‌ شوالیه‌ها وارد شوی‌؟ آیا قصد تو مال‌ اندوزی‌ است‌ یا تن‌ آسانی‌ با به‌ دست‌ آوردن‌ عنوانی‌ بدون‌ آنكه‌ زیبنده‌ی‌ آن‌ باشی‌؟ شوالیه‌ پاسخ‌ می‌داد. هیچ‌ كدام‌، بلكه‌ به‌ قصد خدمت‌ به‌ آرمان‌ بزرگ‌ شوالیه‌گری‌ كه‌ ایثار جان‌ و مال‌ برای‌ راحت‌ دیگران‌ و ناچیز شمردن‌ مرگ‌ در راه‌ اجرای‌ تعهّد اخلاقی‌ و دینی‌ است‌. شوالیه‌های‌ حاضر در مراسم‌ به‌ همراه‌ بانوان‌، پیرایه‌های‌ رزم‌ را، مانند زره‌ و نیم‌ تنه‌، بر او می‌بستند، بازوبندهای‌ فولادین‌ را بر بازوانش‌ می‌پوشاندند، دستپوشهای‌ آهنین‌ و شمشیر و مهمیزهای‌ شوالیه‌گری‌ را بدو می‌سپردند. سپس‌ شوالیه‌ی‌ بزرگ‌ از جای‌ برمی‌خاست‌ و با پهنای‌ شمشیر سه‌ بار برگردن‌ یا شانه‌ی‌ او می‌زد و سیلی‌ محكمی‌ بر گونه‌ی‌ وی‌ می‌نواخت‌. ضربه‌های‌ شمشیر و سیلی‌ نشانه‌ی‌ آخرین‌ توبه‌ای‌ بود كه‌ بایستی‌ شوالیه‌ بدون‌ تلافی‌جویی‌ تحمّل‌ نماید.

شوالیه‌ی‌ بزرگ‌ در پایان‌ مراسم‌ این‌ عبارت‌ را بر زبان‌ می‌راند:

  1. «به‌ نام‌ خدا، میكائیل‌ وژرژ قدیس‌ تو را شوالیه‌ می‌كنم‌.»

در این‌ هنگام‌ به‌ تازه‌ شوالیه‌ شده‌ یك‌ زوبین‌، یك‌ كلاهخورد و یك‌ اسب‌ بخشیده‌ می‌شد. و او در حالی‌ كه‌ زوبین‌ را در هوا حركت‌ می‌داد و شمشیر را از نیام‌ بیرون‌ كشیده‌ بود، از صحن‌ كلیسا سواره‌ بیرون‌ می‌رفت‌ و در مجلس‌ ضیافتی‌ كه‌ دوستانش‌ ترتیب‌ داده‌ بودند، شركت‌ می‌كرد.

با گذشت‌ قرنها، شوالیه‌گری‌ مراحل‌ مختلفی‌ را پشت‌ سر نهاد. اگر از نظر هنری‌، ذوقی‌ و تمدنی‌، ظرایف‌ و لطایفی‌ را ایجاد كرد، خشونتها و ظلم‌ و جورهای‌ بسیاری‌ نیز به‌ بار آورد.

به‌ عقیده‌ی‌ برخی‌ از تاریخدانان‌، كلیسا و زن‌ دو عامل‌ تعدیل‌ كننده‌ی‌ خشونتها به‌ شمار می‌رفت‌. كلیسا تا اندازه‌ی‌ زیادی‌ توانست‌ جنگ‌طلبی‌ شوالیه‌گری‌ را به‌ جنگهای‌ صلیبی‌ بکشاند. پرستش‌ مریم‌ عذرا در تلطیف‌ اخلاق‌ شوالیه‌ها تأثیر داشت‌ و زنان‌ در تحوّل‌ جنگجویان‌ به‌ افرادی‌ اصیل‌، شریف‌ و نجیب‌ بسیار مؤثر بودند؛ چرا كه‌ عشق‌ به‌ زن‌ لازمه‌اش‌ رسیدن‌ به‌ كمالات‌ ادبی‌ و به‌ جان‌ خریدن‌ خدمات‌ پررنجی‌ بود كه‌ شوالیه‌ی‌ عاشق‌ پیشه‌ بایستی‌ از آن‌ استقبال‌ می‌كرد تا مقبول‌ بانوی‌ دلخواه‌ قرار می‌گرفت‌.

شوالیه گری و فتوت

استعمال‌ كلمه‌ شوالیه‌، پیشینه‌ای‌ طولانی‌ دارد و كاربرد جوانمرد در برابر شوالیه‌ احتمالاً به‌ هامر پورگشتال‌  خاورشناس‌ معروف‌ سده‌ی‌ نوزدهم‌ باز می‌گردد.

تردیدی‌ نیست‌ كه‌ او همانند بسیاری‌ از پیش‌ كسوتان‌ مرتكب‌ اشتباههایی‌ شده‌ است‌، اما به‌ نظر ما در این‌ مورد كه‌ شوالیه‌گری‌ را معادل‌ فتوت‌ گرفته‌ دچار خطا نشده‌ است‌. از او انتقاد كرده‌اند كه‌ منشأ و مبدإ فتّوت‌ را به‌ زمان‌ ابوالعباس‌ احمد الناصرْلِدین‌ اللّه‌ (620-577 ه.ق‌) خلیفه‌ی‌ عباسی‌ نسبت‌ داده‌ است‌ و حال‌ آنكه‌ این‌ فتوت‌، پیدایش‌ دوباره‌ی‌ عارضه‌ی‌ زودگذری‌ بوده‌ كه‌ در آن‌ دوران‌ نیز چندان‌ نپاییده‌ است‌.

پهلوانی

در گدشته‌ همه‌ی‌ «پهلوانان‌» و «سپاهیان‌» (چه‌ پیاده‌ چه‌ سواره‌) عیّارانی‌ بودند كه‌ بعدها خود را جوانمردان‌ نامیده‌اند. بنابراین‌ باید پذیرفت‌ كه‌ جوانمردان‌ بكّلی‌ تغییر ماهیت‌ پیدا كرده‌اند؛ یعنی‌ شوالیه‌گری‌ نظامی‌ و جنگی‌ به‌ شوالیه‌گری‌ معنوی‌ و عرفانی‌ و جوانمردی‌ تبدیل‌ یافته‌ است‌. گذار از حماسه‌ی‌ پهلوانی‌ به‌ حماسه‌ی‌ عرفانی‌ از ویژگیهای‌ فرهنگ‌ ایرانی‌ است‌؛ همچنان‌ كه‌ شهاب‌الدین‌ سهروردی‌ (شیخ‌ اشراق‌) پهلوانان‌ حماسی‌ ایران‌ باستان‌ را به‌ عرصه‌ی‌ عرفان‌ اسلامی‌ برده‌ است‌.

جوانمردی‌ در مغرب‌ زمین‌

آرمان‌ شوالیه‌گری‌ در بر گیرنده‌ی‌ معنویت‌ است‌، معنویتی‌ كه‌ در عالم‌ روحانی‌ نفوذ كرده‌ و همه‌ی‌ احوال‌ و وجوه‌ زندگی‌ را در بر می‌گیرد و به‌ آن‌ روح‌ می‌بخشد. در مغرب‌ زمین‌ سده‌ی‌ چهاردهم‌ میلادی‌ این‌ روح‌ و حال‌ و جذبه‌ نزد عارفان‌ بزرگ‌ آلمانی‌ و به‌ ویژه‌ در ولایت‌ رنانی‌  دیده‌ می‌شود؛ نزد عارفانی‌ چون‌ جان‌ اكهارت‌  ، جان‌ تاولر  و هنری‌ زوزو كه‌ دوستان‌ خدا نامیده‌ می‌شدند.

برادر شوالیه!

پیش‌ از آنكه‌ رولمن‌ مِرسون‌ جزیره‌ی‌ سبز خود را د رشهر استراسبورگ‌ بنیاد گذارد، گفته‌ بود كه‌ عصر صومعه‌ها سپری‌ شده‌ است‌ و چیز دیگری‌ باید تا بتواند پاسخگوی‌ آرمان‌ ما باشد؛ آرمانی‌ جز آرمان‌ روحانیون‌ و غیر روحانیون‌، بلكه‌ آن‌ آرمانی‌ كه‌ مطلوب‌ شوالیه‌ی‌ معنوی‌ است‌. در این‌ "چیز دیگر" همان‌ است‌ كه‌ عرفا در طلب‌ آن‌ بوده‌اند، همان‌ آرمانی‌ كه‌ مردم‌ از حضرت‌ ابراهیم‌ می‌خواستند، یعنی‌ «آرمان‌ نوین‌» فتوت‌.

از این‌ روست‌ كه‌ نه‌ تنها اهل‌ تصّوف‌، بلكه‌ سایر مردم‌ در صنفهای‌ دیگر فتوت‌ نامه‌های‌ ویژه‌ای‌ برای‌ خود داشتند. برای‌ مثال‌ در مجموعه‌ای‌ كه‌ از آن‌ یاد كردیم‌، به‌ متنی‌ بسیار كمیاب‌ و استثنایی‌ به‌ نام‌ فتوت‌ نامه‌ی‌ چیت‌ سازان‌ بر می‌خوریم‌ كه‌ رساله‌ی‌ هفتم‌ این‌ مجموعه‌ - رسائل‌ جوانمردان‌ - را تشكیل‌ می‌دهد. این‌ رساله‌ گواه‌ این‌ مدعاست‌ كه‌ هر صنفی‌ فتوت‌ نامه‌ی‌ خاصی‌ داشته‌ است‌.

اختلات‌ شوالیه‌گری‌ مسیحی‌ و جوانمردی‌ اسلامی‌

شوالیه‌گری‌ معنوی‌ در مسیحیّت‌ با آیین‌ فتوت‌ در اسلام‌ در هم‌ آمیخته‌ است‌. این‌ موضوع‌ همواره‌ توجه‌ مورّخان‌ را به‌ خود جلب‌ كرده‌ است‌. چون‌ از تحوّل‌ شوالیه‌گری‌ نظامی‌ به‌ شوالیه‌گری‌ عرفانی‌ سخن‌ به‌ میان‌ می‌آید، خاطره‌ی‌ پرستشگاهیان‌  مغرب‌ زمین‌ زنده‌ می‌شود. هنگامی‌ كه‌ پرستشگاهیان‌ در جنگهای‌ صلیبی‌ شركت‌ جسته‌ و در ویرانه‌های‌ پرستشگاه‌ سلیمان‌ مأوا گزیده‌ بودند، ظاهراً سخن‌ نهان‌ روشی‌  (باطنی‌) و مكتب‌ عرفانی‌ در میان‌ نبود. با وصف‌ این‌، پرستشگاهیان‌ چند گاهی‌ پس‌ از آن‌ از پی‌ نهان‌ روشنی‌ رفتند. بسیاری‌ از دوستان‌ ایرانی‌ بر این‌ گمان‌ و عقیده‌اند كه‌ نهان‌ روشی‌ مغرب‌ زمین‌ بر اثر تماس‌ با نهان‌ روشی‌ اسلامی‌ پدید آمده‌ است‌.

چه‌ مكتب‌ صوفیه‌ در مكتبهای‌ غربی‌ اثر گذاشته‌ باشد و چه‌ مذهب‌ اسماعیلیه‌، این‌ دو كیش‌ و روش‌ سرچشمه‌ی‌ ایرانی‌ پیش‌ از اسلام‌ دارد. مراسم‌ و سلسله‌ مراتبی‌ كه‌ در مدارج‌ عضویت‌ افراد در این‌ فرقه‌ها دیده‌ می‌شود، عیناً به‌ گروههای‌ نهان‌ روش‌ مغرب‌ زمین‌ راه‌ یافته‌ است‌. اگر بخواهیم‌ چگونگی‌ و میزان‌ این‌ تأثیر را بررسی‌ كنیم‌، به‌ بحث‌ بیشتری‌ نیاز است‌ كه‌ متأسفانه‌ این‌ مقدمه‌ گنجایش‌ آن‌ را ندارد. اما به‌ زعم‌ ما می‌توان‌ تا اندازه‌ای‌ پاسخ‌ این‌ پرسشها را در فتوت‌نامه‌ یافت‌؛ فتوت‌نامه‌ها به‌ ما كمك‌ می‌كنند تا به‌ بررسی‌ تطبیقی‌، همچنان‌ كه‌ پرسشگاهیان‌ قدیس‌ برنار و گرال‌ تحوّلی‌ است‌ كه‌ به‌ نهان‌ روشی‌ گرایش‌ دارد و قرابتش‌ با اصول‌ فتوت‌ نردیك‌ است‌.

خوب‌ می‌دانیم‌ كه‌ خاطره‌ی‌ بیت‌المقدس‌ و پرستشگاهیان‌ در مغرب‌ زمین‌ هیچ‌گاه‌ از یادها نرفته‌ و ارتباطی‌ به‌ موقعیت‌ جغرافیایی‌ فلسطین‌ و بیت‌المقدس‌ ندارد. این‌ خاطره‌ از معتقدانی‌ باطنی‌ كه‌ طی‌ قرنها ادامه‌ داشته‌ نشأت‌ می‌گیرد. برای‌ مثال‌، این‌ خاطره‌ در سده‌ی‌ هیجدهم‌ با نهان‌ روشی‌ پرستشگاهیان‌ ظهور كرده‌ آثاری‌ از خود به‌ جا گذاشته‌ است‌.

همچنان‌ كه‌ برای‌ شناخت‌ فتوت‌ نمی‌توان‌ تنها به‌ اسناد و مدارك‌ اتكاء كرد، برای‌ شناخت‌ نقش‌ نحله‌ی‌ اسكاتلند در انتقال‌ سنتهای‌ بنّایان‌ آزاد[فراماسونری] نیز نمی‌توان‌ تنها به‌ اسناد تاریخی‌ اتكّاء نمود. پیدایش‌ شوالیه‌گری‌ پرستشگاهی‌ با شیوه‌ی‌ نهان‌ روشی‌ در میانه‌ی‌ سده‌ی‌ هیجدهم‌، نمونه‌ی‌ آشكار تحوّل‌ شوالیه‌گری‌ جنگی‌ به‌ شوالیه‌گری‌ عرفانی‌ و رواج‌ نهان‌ روشی‌ است‌. چه‌ نهان‌ روشی‌ به‌ مانند فتوت‌ همه‌ی‌ آرمانهای‌ زندگی‌ را در حد خود در بر می‌گیرد. لازم‌ به‌ توضیح‌ نیست‌ كه‌ نهان‌ روشی‌ عملی‌  صنف‌ بنّا [ماسون]وقتی‌ به‌ نهان‌ روشی‌ تمثیلی‌  مبدل‌ شد و در آن‌ مستحیل‌ گردید، درست‌ شباهت‌ به‌ وحدت‌ معّماران‌ سازنده‌ی‌ كلیساها در قرون‌ وسطی‌ با شهسوران‌ بیت‌المقدس‌ داشت‌.

می توان این طور نتیجه گرفت که در مغرب زمین آیین شوالیه گری پس از انحراف عملی و به جنگ های صلیبی کشیده شدن انحراف نظری هم یافت و به فراماسونری تبدیل شد . از طرفی جوانمردی در جهان اسلام به عیاری امثال یعقوب لیث منتهی شد که علی رغم رعاین مردانگی در حقیقت اشخاصی مانند " رابین هود" بودند که از اغنیا می دزدیدند تا به فقرا کمک کنند و در تئوری هم تصوت بر اخلاقیات جوانمردان تفوق یافت و جنبه های معنوی خود را بر اخلاقیات جوانمردی تحمیل کرد .


هانری کربن

 اضافات و توضیحات : مریم امامی - تبیان