دل خوش، سیری چند؟
چند سالی است که در جمعهای دوستانه و مهمانیهای کوچک و بزرگ خانوادگی، افرادی که سن و سالی از عمرشان گذشته با حسرت و افسوسی از گذشتههای نه چندان دوری یاد میکنند که مردم زندگی خوب و خوشی داشتند با اینکه امکانات رفاهی به اندازه این دوره در دسترس مردم نبود ولی انگار در زندگیها شادی و خنده و شوخی و صمیمیت، بیشتر رواج داشت.
گرفتاریها کمتر بود و مردم اینقدر غم و غصه نداشتند. الان کمتر کسی در زندگی احساس آرامش و شادی دارد و هرکس به نوعی گرفتار و درگیر است. وقتی بحث به علتهای بروز این وضع کشیده میشود هر کس چیزی میگوید. بعضی معتقدند اینها از عوارض زندگی ماشینی است و هیچ راه چارهای ندارد.
بعضی دیگر معتقدند مردم گرفتار تجملات و زرق و برق زندگی شدهاند و سادگی و یکرنگی و صمیمیت قدیم از بین رفته، عدهای دیگر که تعدادشان کم نیست معتقدند مردم آنقدر گرفتار خرج و مخارج و مشکلات زندگی شدهاند که هر کس باید همه ی هوش و حواسش را جمع کند تا بتواند گلیمش را از آب بیرون بکشد و دیگر فرصتی برای خوشی و شادی و لذت بردن از زندگی وجود ندارد.
اما به راستی، علت اصلی و ریشه واقعی این مشکل چیست؟ اگر معتقد باشیم اینها از عوارض زندگی ماشینی و رشد و پیشرفت تکنولوژی و افزایش سطح رفاه عمومی است، باید برای همیشه به این وضع عادت کرد ، چون نمیتوان جلوی پیشرفت و توسعه علم و تکنولوژی را گرفت و هیچکس موافق نیست امکانات رفاهی را ازدست بدهد.
همانطور که گفته شد ، عدهای هم معتقدند بروز این وضعیت به خاطر گرفتاریها و خرج و مخارج زندگی است و رفع مایحتاج و دغدغه آینده زندگی به قدری ذهن مردم را مشغول کرده که کمتر میتوان به شادی و لذت بردن از زندگی توجه داشت. این حرف از یک جهت درست و قابل تأمل است. ولی نمیتوان آنرا تعمیم داد. اگر چنین بود، اولاً افرادی که از نظر مالی مشکلی ندارند و توانستهاند به قدری سرمایه و امکانات فراهم کنند که بابت آیندهشان نگرانی نداشته باشند ، باید زندگی شاد و توام با خوشی و آرامش داشته باشند ، طوریکه فرد هر چه سرمایهدارتر باشد ، باید شادتر و با آرامش بیشتر زندگی کند ولی تجربه نشان داده که چنین نیست و بسیاری اوقات در چنین زندگیهایی مشکلات و داد و فریاد و ناراحتیهای عصبی، خیلی بیشتر از زندگیهای متوسط و معمولی است.
ثانیاً اگر علت بروز این وضعیت نگرانی از آینده باشد، نسل گذشته باید دغدغههای بیشتری میداشتند، چون قطعاً در آن زمان به خاطر نبود بیمههای اجتماعی و حقوق و مستمریهای بازنشستگی و همچنین تغییرات سیاسی و اجتماعی، دغدغه آینده خیلی بیشتر از امروز بود. البته منظور ما این نیست که نگرانیهای معشیتی و دغدغههای آینده زندگی، تأثیری بر آرامش و شادی زندگی ندارد. بلکه برعکس کاملاً تأثیرگذار است. امام صادق(ع) در این مورد فرمودهاند: «انسان تا آذوقه یکسال آینده خانوادهاش را تأمین نکرده باشد، آرامش ندارد» منظور ما اینست که همه وضعیت پیش آمده به دلیل فراهم نبودن امکانات و نگرانی از آینده نیست بلکه عوامل بسیار موثر دیگری در این امر نقش دادند.
به نظر ما یک نکته اصلی و شاه کلید طلایی در این بین فراموش شده که با توضیح یک مقدمه، آنرا بررسی خواهیم کرد احتمالاً با خواندن چند جمله اول این مقدمه ، تصور میکنید میخواهیم باز هم حرفها و نصیحتهای تکراری را بازگو کنیم ولی تلاش کردهایم این موضوع را از دریچه دیگری مورد بررسی قرار دهیم.
ما انسانها، هم وجود جسمانی و نیازهای جسمی و معشیتی داریم و هم روح و روان و نیازهای روحی و روانی. همان طور که برآورده نشدن نیازهای جسمانی مثل گرسنه ماندن، بیخوابی و بدون همسر زندگی کردن برای انسان مشکل است و باعث برهم خوردن آرامش و آسایشش میشود ، برآورده نشدن نیازهای روحی و روانی هم مشکلاتی در پی خواهد داشت که باعث میشود آرامش و آسایش انسان به مخاطره بیفتد. ولی به دلیل اینکه نیازهای غریزی مثل خوردن و نوشیدن و خوابیدن و پوشاندن بدن از سرما، شرط حیات و ادامه زندگی است، توجه به این نیازها در انسان بسیار قویتر است. اما اگر همه توجه انسان به رفع این نیازها معطوف شود و جنبه دیگر وجودش را فراموش کند ، اسباب افسردگی و ناراحتی و پریشانی را برای خودش فراهم آورده و در بسیاری از اوقات دلیل این افسردگیها و ناراحتیها را نمیداند و اغلب اوقات عوامل دیگر را باعث بروز این وضعیت تلقی میکند.
با توجه به این موضوع برای بر طرف کردن نیازهای روحی و روانی چه باید کرد تا به آرامش و آسایش و لذت بردن از زندگی نائل شد؟ همانطور که بارها و بارها شنیدهاید عبادت و نیایش در این راه موثر است ولی منظور ما چیز دیگری است که به امید خدا در قسمت بعد به آن خواهیم پرداخت.
تبیان- احسان رادمند
مقالات مرتیط :