تبیان، دستیار زندگی
ساعت7:45 صبح است. در ترافیك یكی از خیابان‌های تهران گیر كرده‌اید. خانم مجری رادیو تقریبا با صدایی كه برای ما به جیغ نزدیك است می‌گوید: صبح به خیر. بعد با خوشی تمام‌تر كه برای خودش معنی نشاط را دارد می‌گوید:« دلتون قد استكان كمر باریك».
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

این هم یك جورش است !

این هم یك جورش است !

1) ساعت7:45 صبح است. در ترافیك یكی از خیابان‌های تهران گیر كرده‌اید. خانم مجری رادیو تقریبا با صدایی كه برای ما به جیغ نزدیك است می‌گوید: صبح  به خیر.

بعد با خوشی تمام‌تر كه برای خودش معنی نشاط را دارد می‌گوید:« دلتون قد استكان كمر باریك». می‌مانی كه این حرف تعریف است یا نفرین؟

2) پای تلویزیون نشسته‌اید و دارید یك برنامه مثلا متفاوت را نگاه می‌كنید. تفاوت برنامه را می‌توانید از زاویه دوربین متوجه شوید. دوربین تو گوش كارشناس رفته است و زاویه بعدی از چشم اوست. زیبا شناسی در كار نیست، حتی تصویرها هم یك كار هنری نیست. می‌مانی كه این چه برنامه‌ای است؟

3) تلویزیون دارد یكی از تصنیف‌های معروف فلان استاد موسیقی را پخش می‌كند. تصویر هم قدم زدن مجری با مهمان برنامه در یك باغ با صفاست. موسیقی نیمه كاره قطع می‌شود تا مجری با مهمان برنامه سلام وعلیكی كند و اسم خواننده كه برای همه مخاطبان بسیار آشناست را به‌عنوان استاد آواز ایران نام  ببرد و مخاطبان را به دیدن ادامه آواز دعوت كند. می‌مانی كه چه نیازی به این وقفه بود؟

« دلتون قد استكان كمر باریك». می‌دانی كه این حرف تعریف است یا نفرین؟

4) برنامه كودك، مادربزرگی را نشان می‌دهد كه با لباس محلی رنگارنگ دم حوض نشسته است و برای كودكی قصه می‌گوید. داستان تكراری است، مادربزرگ قصه و حوض آبی‌رنگ با فواره، فرسنگ‌ها با كودك كامپیوتری امروزی فاصله دارد. می‌مانی كه چرا كارشناسان كودك نگرانند كه میانگین تلویزیون دیدن كودكان كم شده است؟

5) مخاطبی زنگ می‌زند به روزنامه. دل پری از برنامه و فیلم‌های خشن تلویزیون دارد. به اندازه یك نقد تلویزیونی حرف می‌زند، دبیر دبیرستان است. دلش شور بچه‌هایی را می‌زند كه با دیدن این فیلم‌ها دزدی، قتل و سرقت را یاد می‌گیرند. به قدری نگران است كه نمی‌توانی به او بگویی این برنامه تاثیرگذار هست اما نه اینقدر كه او به آن اصرار دارد. می‌مانی كه چرا كارشناسان تلویزیون، مدیران، مسئولان و ناظر پخش نگران این تاثیرها نیستند؟

6) سریال پربیننده خارجی كه نزدیك به 3 سال است آنتن تلویزیون را از آن خودش كرده است این روزها مثل سابق پرطرفدار نیست. نه به‌دلیل اینكه برخی از شخصیت‌ها از سریال‌ها رفته‌اند، دلیل دیگری پشت این عدم‌محبوبیت است؛ داستان، روابط شخصیت‌ها و خود شخصیت‌ها مشخص نیستند، دلیل هم روشن است به قدری حذف‌ها زیاد شده است كه نمی‌توان داستان را دنبال كرد. این همه تعدیل باعث شده كه وقفه‌ای در شكل‌گیری ارتباط به‌وجود بیاید. می‌مانی كه چه اصرای به پخش این سریال هست؟

7) مجری تند تند به مهمان برنامه كه نقش كارشناس برنامه را دارد می‌گوید:«آقا یا خانم دكتر فقط 3 دقیقه فرصت داریم. لطفا بفرمایید كه مشكل این دوست عزیز ما مربوط به چیست و چه كاری باید انجام بدهد تا این موضوع برطرف شود....» تا حرف‌های مجری تمام شود 2 دقیقه دیگر به اتمام برنامه باقی نمانده است و كارشناس باید در این مدت در لابه لای حرف‌های مجری كه مدام تاكید می‌كند وقت روبه اتمام است به تمام سؤالات جواب بدهد. می‌مانی كه اگر یك دقیقه مجری حرف نزند چه اتفاقی می‌افتد؟

8) شب است و بازهم ترافیك. همان گوینده خانم و شاید هم گوینده رادیویی دیگری است كه او هم به‌دلیل لحن شادش بسیار شبیه گوینده خانم صبح است. او هم در تلاش است كه شاد باشد. تنها راه شادی‌ای كه بلد است منتقل كند همان راه گوینده اول است؛ جیغ. تلفنی با فلان مسئول فلان جشنواره یا همایش تماس می‌گیرد. مسئول اصفهانی است، در عرض چند ثانیه لهجه خانم گوینده بر می‌گردد و با مسئول لهجه اصفهانی حرف می‌زند. می‌مانی كه این نوع ارتباط‌گیری درست است یا نه؟

پی نوشت: شباهت‌ها به مجریان و برنامه‌های صداوسیما كاملا تصادفی است.