تبیان، دستیار زندگی
شعر دیداری حرکتی از ذهنیت به عینیت....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تفاوط : شعر کانکریت

نقاشی

شعر کانکریت یا دیداری یا خواندیداری شعری است که در آن تلاقی اشکال و ظاهر حروف و کلمات نسبت به معنا اولویت می یابد .این شعر تقریبا نوعی "شعر-نقاشی" است که همانقدر که به ادبیات مربوط است به گرافیک هم ربط دارد و در عین حال به هر دو بی ربط است!

لغت شعر کانکریت برای اولین بار در دهه 50 میلادی باب شد . و در سال 1956 اولین نمایشگاه شعر کانکریت در سائو پوئولو  افتحاح گردید . این نمایشگاه ملهم از آثار هنر مند برزیلی کارلوس دراموند د آندراده بود و دو سال پس از این نمایشگاه اصول اولیه ی شعر دیداری مدون شد و باز هم برزیل پرچم دار این حرکت بود  شاعران این سبک معتقدند که به جای آنکه کلمات را وسیله ای برای حمل معنا کنیم باید اصالت را به خود آنان بدهیم و تنها شکل و صورت کلمات را مد نظر قرار دهیم و آنان را از قید همیشگی ی رساندن معنایی نادیدنی رها کرده و تبدیل به شکلی برای القای فرمی خاص سازیم .

البته نباید اندیشید که سبک خاص نوشتاری ی بعضی ازین اشعار کاملا مدرن است چراکه شواهدی در دست داریم که نشان می دهد در اسکندریه در طول 2 قرن قبل از میلاد مسیح برای تزئین اماکن مذهبی یا سالنها اشعاری را با شکل تلفیق می کردند  و برای تزئین نما بر روی سنگ حجاری می نمودند اما بی شک تئوری شعر کانکریت با آنچه یونانیان باستان می اندیشیدند متفاوت است!

انواع شعر کانکریت :

1.در بعضی نمونه ها معنا در کنار شکل اهمیت دارد و سهم شکل تنها ایجاد یک کلیت واحد در ذهن مخاطب است . مثلا این شعر به نام " پرنده" معنا دارد و معنایش هم کاملا قابل درک است اما فرم نوشتن نیز در  ایجاد کلیت واحد نقش دارد و شعر در کل مثل یک پرنده است :

Poe"s

raven told

him nothing nevermore

and Vincent"s circling

crows were a threat to destroy

sunlight. Now I saw a bird, black with a yellow

beak, orange rubber legs

pecking to kill the

lawn, storm bird

hates with claw,

evil beak,

s

u

n

and eye

2. گاهی کلمات در ظاهر ایجاد معنا نمی کنند اما در کل معنایی را متبادر می کنند که شکل به این تبادر کمک می کند :

تهران

آدم‌ها ماشین‌ها آدم‌ها ماشین‌ها آدم‌ها ماشین‌ها آدم‌ها ماشین‌ها

آدم‌ها ماشین‌ها آدم‌ها ماشین‌ها آدم‌ها ماشین‌ها آدم‌ها ماشین‌ها

آدم‌ها ماشین‌ها آدم‌ها ماشین‌ها آدم‌ها ماشین‌ها آدم‌ها ماشین‌ها

آدم‌ها ماشین‌ها آدم‌ها ماشین‌ها آدم‌ها ماشین‌ها آدم‌ها ماشین‌ها

آدم‌ها ماشین‌ها آدم‌ها ماشین‌ها آدم‌ها ماشین‌ها آدم‌ها ماشین‌ها

آدم‌ها ماشین‌ها آدم‌ها ماشین‌ها آدم‌ها ماشین‌ها آدم‌ها ماشین‌ها

آدم‌ها ماشین‌ها آدم‌ها ماشین‌ها آدم‌ها ماشین‌ها آدم‌ها ماشین‌ها

آدم‌ها ماشین‌ها آدم‌ها ماشین‌ها آدم‌ها ماشین‌ها آدم‌ها ماشین‌ها

آدم‌ها ماشین‌ها آدم‌ها ماشین‌ها آدم‌ها ماشین‌ها آدم‌ها ماشین‌ها

آدم‌ها ماشین‌ها آدم‌ها ماشین‌ها آدم‌ها ماشین‌ها آدم‌ها ماشین‌ها

آدم‌ها ماشین‌ها آدم‌ها ماشین‌ها آدم‌ها ماشین‌ها آدم‌ها ماشین‌ها

آدم‌ها ماشین‌ها آدم‌ها ماشین‌ها آدم‌ها ماشین‌ها آدم‌ها ماشین‌ها

تهران فقط جای تاسف دارد

3. نوعی از اشعار کانکریت معنا ندارند اما حد اقل می شود آنها را خواند!:

بهرام حالا حالا بهرام

بهرام حالا حالا بهرام

بهرام حالا حالا بهرام

جا آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآن

یا

هی هی ای کلاغی ه--------------ی ههههههههه-----------ی جا آآآآآااا ....ن

  1. تبیاد : سوگند یاد می کنم این اشعار سروده شده اند و بنده از خودم در نیاورده ام شاعر آنها هم آقای ...اام حالا بعدا شاید گفتیم!!)

3 . نهایت نبوغ شعر کانکریت شعری است که نمی دانی با کدام جادو جنبل باید آنرا بخوانی اما حد اقل می شود آنرا دید!!:

Unio mystic

آ

آی ، یا

(( آ )) بون نا

(( آ )) (( یا )) بون نا

آ اوم ، اومان ، تین تاها ، دیژداها

میگ تا اودان : ها

هوماهون : ها

یندو : ها

ها

  1. نام شعر اسپانیایی است! و خودش را هوشنگ ایرانی سروده ...ببخشید کشیده!!

4- بنده هم نوع خاص الخاص این شعر را ابداع کرده ام که بسکه مدرن است نه خوانده می شود و نه دیده می شود !! :

5- البته این نمونه 1هم شعر کانکریت است و اتفاقا اصل شعر کانکریت چیزی شبیه همین است که نمی شد بنویسم و باید ببینید :

شعر کانکریت

من اذعان دارم که ورای شوخی هایی که می توان با این نوع سرایش به لحاظ استعداد خود موضوع ! کرد می توان تفسیر هایی  ادیبانه هم برایش جست و چه بسا کسانی ، ما را بخاطر عدم توانایی درک هنری بودن این نوع اشعار سرزنش کنند و یا بر ما افسوس و دریغ بخورند . من ناتوانیم را در ایجاد ارتباط با این اشعار انکار نمی کنم اما معتقدم آقایان باید توجه داشته باشند که همانطور که در شعرشان فرم از ماهیت هنری جدا نیست در ادبیات هم مفهوم و قصد از کلمات و جملات جدا نیستند.

آیا آقای ایرانی به جورابهایش که گوشه اتاق روی هم افتاده بودند ( و البته فرمی خاص را داشته اند) شعر می گفته؟ فکر نمی کنم  . چرا؟ چون فرم حروف با فرم جوراب فرق دارد ! ما هم به همین نسبت به فرم پراکنده و بی معنای "بعضی" شعر های کانکریت  "شعر" نمی گوییم . چراکه "شعر" در ذات تعریف، به سوی معنا گرایشی انکار نا شدنی دارد .

و در عین حال اذعان داریم کسانی مثل "طاهره صفار زاده" از جمله شاعران مترقیی هستند که نوع مثمر ثمر شعر کانکریت را می سرودند و در حد خود موفق نیز بوده اند . چه بسا به شعر کانکریت ایشان در اینده ی نزدیک اشاره کنیم.


نویسنده : مریم امامی- تبیان

1- شعر از بابک خوشجان