تبیان، دستیار زندگی
سنگ، قانون دهان کوب زمین است بزن! آه! موسیقی خشم تو همین است بزن! باز هم صاعقه افتاده به گیسوهایت تیرباران شده آواز پرستوهایت....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تیرباران شده آواز پرستوهایت

پرنده

شعری از حسین هدایتی

سنگ بردار و بزن! این شب آویزان را
تا که بر هم بزنی خواب خوش شیطان را
سنگ، قانون دهان کوب زمین است بزن!

آه! موسیقی خشم تو همین است بزن!

زندگی زیر لگدهای هیولا سخت است

رقص شیطان وسط مسجد الاقصی سخت است

باز کن دفتر این پنجره‏ی نارس را

خط بزن فصل کبوتر کشی کرکس را

چیست در کام هیولا؟ ـ قطرات خونت ـ

طعم والتینت ـ ها! ـ شاخه‏ی والزیتونت

باز هم صاعقه افتاده به گیسوهایت

تیرباران شده آواز پرستوهایت

ناگهان راه بر این نغمه‏ی جاری بستند

ناگهان پنجره‏ای را که نداری بستند

پنجه انداخته این بار هیولا در تو

تا که خاموش شود لیلة الاسری در تو

شب در انداخته با پنجه‏ی گرگت ای شهر!

شانه خالی نکن از بار بزرگت ای شهر!

معجزات تو همین بود، رهایت کردند

باز در آتش نمرود رهایت کردند

شب مضاعف شد و فانوس حیاتت می‏سوخت

زیر شلاّق، ستون فقراتت می‏سوخت

چند وقت است که ویران شده‏ای امّا من...

طعمه‏ی گردنه گیران شده‏ای امّا من...

پای این قبله که در آتش و دود افتاده‏ست

چند وقت است که شیطان به سجود افتاده‏ست

آب در کاسه‏ی خشم است که خون خواهد شد

چشم اگر باز کنی «کن فیکون» خواهد شد

بغضِ ویران شده در حنجره‏ی من ای قدس!

اوّلین خانه‏ی بی پنجره‏ی من ای قدس!

شب آواره از آغوش تو بالا نرود

خون پاک تو به حلقوم یهودا نرود

قوم نمرود در این معرکه غوغا نکنند

استخوان‏های تو را طعمه‏ی سگ‏ها نکنند

چنگ در گیسوی افروخته‏ی باد بزن

درد آوارگی‏ات را همه جا داد بزن

آخرین بار که گیسوی تو پرپر می‏شد

سنگ در مشت تو ای شهر کبوتر می‏شد

شهر من! سنگ تو خاصیّت باران دارد

سنگ، خون جگر توست که جریان دارد

داستانت اگر از ابرهه و فیل پر است

آسمانت ولی ازخشم ابابیل پُر است

تیغ در دست خطرناک‏ترین دژخیم است

نوبتی باشد اگر نوبت ابراهیم است