تبیان، دستیار زندگی
چند شعر از شعرای مقاومت در سوگ زندگی و زیتون...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

افق رودخانه کشتگان است

محمود درویش

محمود درویش، معروف‌ترین شاعر فلسطین در سال 1941به‌دنیا آمد. در سال 1948 به لبنان پناهنده شد. چند سال بعد به فلسطین بازگشت و توسط دولت اسرائیل دستگیر و زندانی شد. چند سالی در پاریس و تونس پناهنده بود وچندی است که زمین را با اسارت هایش ترک کرده است.

  1. و ما، زندگی را دوست می‌داریم
    افق رودخانه کشتگان است

  2. و ما، ما زندگی را بی‌اندازه دوست می‌داریم
  3. میان دو شهید ما می‌رقصیم. میان آنها ما،
  4. برای بنفشه‌ها منازه و نخل بر پا می‌کنیم
  5. ما زندگی را بی‌اندازه دوست می‌داریم
  6. ما نخی از کرم ابریشم می‌دزدیم برای گلدوزی آسمان‌مان
  7. و پایان دادن به این گریز
  8. ما درهای باغ را می‌گشاییم
  9. تا یاسمن‌ها جاده را بپوشانند
  10. همچون یک روز قشنگ
  11. ما زندگی را بی‌اندازه دوست می‌داریم
  12. هر کجا که باشیم گیاهانی پرپشت می‌کاریم
  13. و کشتگان را از زمین برمی‌داریم
  14. ما در فلوت رنگ دور دست‌ها را می‌نوازیم، دوردست‌ها،
  15. و به روی غبار راه شیهه اسب را نقش می‌زنیم
  16. ما نام‌های‌مان را سنگ به سنگ می‌نویسیم.
  17. آه روشنایی! روشنی ببخش شب را، اندکی روشنی ببخش

ابراهیم نصرالله

ابراهیم نصرالله متولد 1945 در عمان از پدر و مادری فلسطینی به آموزگاری در عربستان سعودی و سپس روزنامه‌نگاری در اردن پرداخت. از او چند اثر شعری به چاپ رسیده است؛

  1. دیالوگ
    افق رودخانه کشتگان است

  2. تو زیباتر از من بودی
  3. چرا که من بیگانه‌‌ام
  4. لیک من غمگین‌تر بودم
  5. عاشق‌تر
  6. پس چه کسی زیباتر بود؟
  7. و ما یکدیگر را ملاقات کردیم
  8. تو نشان نهرها را داشتی
  9. من، چهره دریا را
  10. کدامیک از ما گم شد؟
  11. من خواستم دوستت بدارم
  12. تو خواستی نابودم کنی
  13. من نتوانستم
  14. تو توانستی
  15. کدامیک از ما بی‌گناه‌تر بود؟
  16. به لاله گفتم، باش
  17. زخم‌ام التیام یافته
  18. تو به زخم گفتی، باش
  19. مرگ من انجام یافته
  20. تو گورستان شدی
  21. من باغستان.

سلیم جبران

سلیم جبران متولد 1942، روزنامه‌نگار و شاعر و سردبیر مجله «اتحاد» و «ات تکفاه» ؛

  1. پناهنده
    گل سرخ و سیم خاردار

  2. خورشید از مرزها می‌گذرد
  3. بی‌آنکه سربازان او را به رگبار ببندند
  4. صبح‌گاهان بلبلی در «تولکرم» می‌خواند
  5. شب دانه بر می‌چیند و می‌خسبد
  6. در آرامش
  7. با پرندگان
  8. الاغی به روی خط آتش مشغول چراست
  9. در آرامش
  10. بی‌آنکه سربازان او را به رگبار ببندند
  11. و من پسر پناهند‌ه‌ات، اوه خاک میهن‌ام
  12. میان چشمان من و افق‌های تو
  13. دیوار مرزها
  14. .

ولید کدندر

ولیدکدندر متولد 1950مجبور به ترک فلسطین و زندگی در لبنان و تونس شد. تاکنون چند کتاب شعر انتشعار داده؛

  1. تعلق
    قیچی

  2. چه کسی در غیاب من از اتاق‌ام بازدید کرده؟
  3. گلدان کمی جابه‌جا شده
  4. عکس مبارزکشته روی دیوار میزان نیست
  5. بعد از یک نگاه سریع
  6. به نظر می‌رسد که نظم کاغذهایم به هم ریخته
  7. این‌گونه نیست که من بلوز و بالش‌ام را می‌گذارم
  8. چه کسی در غیاب من از اتاق‌ام بازدید کرده؟
  9. چه معنا دارد؟
  10. کدام آرامش می‌تواند گلدان را سرجایش بگذارد؟
  11. کدام آتشی مفهوم و ماندگاری مبارزکشته را به خالی دیوار باز می‌گرداند؟
  12. چه کسی به بلوز و بالشم بوی شهرنشینی خواهد بخشید؟

یوسف عبدالعزیز

یوسف عبدالعزیز تولد 1956 در بخش غربی اردن. والدین‌اش متعلق به شهر رام‌الله مجبور به ترک آن در سال 1948 شدند. امروز در عمان زندگی می کند تا چند اثر شعری:

  1. در هم شکستن
    کودکی در غزه

  2. شبی، اقیانوس به خانه‌ام آمد
  3. مرد پیری بود
  4. که چون قطاری فرسوده نفس می‌کشید
  5. فکر کردم او را کنار پنجره بنشانم
  6. تا نفسی تازه کند
  7. و من به افتخارش شعرخوانی کنم
  8. او ایستاده بود، نفس‌زنان
  9. به من صدف و ماهی هدیه داد
  10. و رفت
  11. بامدادان
  12. به خانه‌ام نگریستم؛
  13. بی‌سقف، بی در و پنجره
  14. همه چیز در هم شکسته و مغروق
  15. حتی خود من، آه خدای من
  16. من نیز چو گلدانی شکسته بودم
  17. دیگر نه لبی برای سخن گفتن داشتم
  18. نه بازویی برای در آغوش کشیدن
  19. از تن من تنها
  20. یک گل برجسته
  21. قلبم در میان ویرانه‌ها.