تبیان، دستیار زندگی
در عشق تو، حالی است که فانی شدنی نیست وصفش نتوان گفت به کس، دم زدنی نیست
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

یوسف طاهائی

یا اباعبدالله الحسین

در عشق تو، حالی است که فانی شدنی نیست
وصفش نتوان گفت به کس، دم زدنی نیست
این حسن جهانی تو سرحد نشناسد
غیر از دل عشاق برایت وطنی نیست
پیوسته عنایات تو بر ماست مسلم
هر چند که الطاف تو، گاهی علنی نیست
هرگز نشود سائل درگاه تو نومید
چون کار تو، ای رحمت حق، دل شکنی نیست
تو یوسف طاهائی و، در شرح غم تو
از گفته «ما اوذی» بهتر سخنی نیست
با خون تو ثبت است به دیوان عدالت
پابنده‌تر از شرع نبی مدنی نیست
بر ریشه تو، گرچه بسی تیشه عدو زد
بر نخل حیاتت، اثر از تیشه زنی نیست
پیدا بود از منظره کرب و بلایت
دردانه زهرا و علی، گم شدنی نیست
پوشید لباس شرف از یمن تو انسان
ای کشته عریان که تو را پیرهنی نیست
خجلت زده، شد سرخ، عقیق از لب اکبر
زیرا چو لبش، هیچ عقیق یمنی نیست
از قتل علی اصغر شش ماهه عیان شد
جز قصد جنایت، هدف خصم دنی نیست
گیرم که رقیه نبود دخت پیمبر
یک دختر غربت زده، سیلی زدنی نیست
از صلح و قیام حسنین است که اسلام
خود ریشه کن از آن همه پیمان‌شکنی نیست
هرگز به حقیقت، نتوان گفت حسینی است
آن کس که (حسانا) ز دل و جان، حسنی نیست

"حبیب چایچیان"

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.