تبیان، دستیار زندگی
جرقه های ایجاد سبکی ساده تر برای بیان مضامین در قرن دوازدهم...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تاریخچه تطور نثر فارسی (5)

قرن دوازدهم

کاغذ

در قرن دوازدهم،تا مدتی همان اصول در نثر فارسی رایج بود و باز چه در نامه‌های رسمی و احکام و فرامین دولتی و چه در تاریخ‌نویسی و چه در کارهای ادبی دیگر، در استعاره و کنایه منتهای مبالغه را می‌کرده‌اند، چنانکه حتی در نامه‌هایی که به سلاطین اروپا نوشته‌ می‌شد، این روش کاملاً رایج بود. سبکی که ملا محمد باقر مجلسی در کتاب‌های دینی رایج کرده بود، همچنان درین دوره رواج  داشت و چنان می‌نمود که پیشوایان روحانی عمداً از ساده‌نویسی و روان‌نویسی خودداری می کرده‌اند و آن را کسر شأن و دون مقام خود می‌‌دانستند و یا برای آنکه نا بخردان و جاعلان به راحتی و بدون شایستگی به متون خاص دینی دسترسی پیدا نکنند عمدا آن متون را پیچیده می نوشتند تا تنها متخصصان دینی توان بهره بردن و تفسیر آنها را داشته باشند، حتّی اگر در حاشیه قباله‌یی یا حجتی شهادتی یا سجلّی می‌نوشتند می‌کوشیدند به انشای معمولی زمان و به فارسی روان و سلیس و طبیعی نباشد. سرانجام می‌بایست این مشکل پسندی‌ها نهایتا جایگاه خود را از دست دادند و جنبشی نو ایجاد شد.

این جنبش مهم تنها در سال‌های آخر قرن دوازدهم آشکار شد و مهمترین موسس این اندیشه و موثرترین پیشوا و راهبر و برانگیزنده، میرزاابوالقاسم قائم مقام، متخلص به ثنایی و وزیر معروف بود. اما نتیجه این جنبش تنها در قرن بعد یعنی در قرن سیزدهم آشکار شد و تقریباً در سراسر قرن دوازدهم هنوز همان شیوه‌هایی که در قرن نهم و دهم و یازدهم رواج کامل داشته است رایج بود.

یگانه استثنایی که درین قرن دیده می‌شود این است که میرزا مهدی خان ابن محمد نصیر استرآبادی منشی معروف نادرشاه که خود در تاریخ جهان گشای نادری و در منشآت درباری همه جا همان سبک پر از کنایه و استعاره را به کار برده و از پیشوایان مهمّ این روش به شمار می‌رود. در کتاب دیگر به نام دُرّه نادره همان سبک معمول قرن ششم و هفتم و هشتم را که در قرون بعد متروک شده بود، یعنی سبک خاصّ زیاده‌روی در مفردات و مرکبّات زبان تازی را، دوباره پیش کشید، و کتاب عجیبی که نقّادان مرددند آن را فارسی بدانند یا تازی و به جرأت باید گفت که: نه تازی و نه فارسی، نوشته است. این کتاب دُرّه نادره قطعاً درین روش مخصوص ناهنجار و زشت، از همه کتاب‌های این سبک که دشوارترینشان تاریخ معجم و تاریخ و صاف و مرزیان نامه و مواهب الهی و المعجم و تاج المآثر است گذشته و به اوج خود رسیده است.

ازین که بگذریم، همه نثر نویسان این دوره، پیرامون سبک پر از کنایه و استعاره و مرادفات و تکلّف و تصنّع می‌گشته‌اند و نویسندگان این دوره را هم می‌توان به دو دسته تقسیم کرد:

گروهی که درین زمینه بیشتر مبالغه می‌کرده‌اند مانند: میرزا رضی تبریزی منشی الممالک، فاضل خان گرّوسی، میرزا ابوالحسن غفاری، میرزا علی رضا شیرازی، میرزا محمد صادق نامی اصفهانی، میرزا عبدالکریم شیرازی، میرزا محمدرضا شیرازی، محمد محسن مستوفی، میرزا ابوالحسن گلستانه، علیقلی خان واله داغستانی، محمود میرزا قاجار متخلّص به ثنا، میرزا عبدالقادر بیدل عظیم آبادی، میر غلامعلی آزاد بلگرامی، سراج الدین علیخان آرزو، نعمت خان عالی، محمد هاشم معروف به خافی خان.

گروه دیگر که کمتر مبالغه کرده و ساده‌تر توشته‌اند: میر عبداللطیف شوشتری، غلامحسین ابن هدایت علیخان، سید عبدالله شوشتری، میرزا جعفر طرب نائینی، حاج محمد جعفر کبوتر آهنگی، ملا محمد مهدی نراقی، حاج ملا احمد نراقی، میرزا محمد کلانتر شیرازی، میرزا عبدالرزّاق صمصام الدوله، سید عبدالحسین شوشتری، میر ابوطالب خان اصفهانی، میرزا عبدالوهّاب نشاط معتمدالدوله، میرزا تقی علی‌آبادی صاحب دیوان، عبدالرزّاق بیک مفتون دنبلی، میرزا عبداللطیف تسوجی، میرزا محمد تقی مظفر علیشاه کرمانی، جان جانان مظهر، شیخ اسدالله غالب الله آبادی، ملااسماعیل ذبیحی، قاضی سعید قمی، حاج زین العابدین تمکین شرواتی، شیخ محمد علی حزین لاهیجی، میرابوالقاسم موسوی میر عالم، نور علیشاه اصفهانی، ملا عبدالصّمد همدانی عارف مشهور.

کوششی که در پایان قرن دوازدهم برای تصفیه و اصلاح نثر فارسی شده بود، سرانجام در قرن سیزدهم نتیجه قطعی داد و دراین قرن، روز به روز نثر بیشتر رو به سادگی و روانی رفته و روش‌های ناپسندی که در قرون  پیشین رواج کامل داشت، بیش از پیش متروک مانده است.

تردیدی نیست که باز شدن روابط دائمی در میان اروپا و ایران و رواج زبان‌های اروپایی در درجه اول زبان فرانسه و سپس انگلیسی و روسی و آلمانی و تقلید از ادبیات اروپا، به این جنبش یاری بسیار کرده است. عده کثیر کسانی که در قرن سیزدهم یا از زبان‌های اروپایی به فارسی ترجمه کرده و یا از ادبیات اروپا تقلید کرده‌اند، اندک اندک مردم را کاملاً به روش‌های اروپایی و مخصوصاً به فارسی ساده و روان و بی‌پیرایه و طبیعی عادت داده‌اند.

کسانی هم که در زبان‌های اروپایی دست نداشته‌اند و تنها به ادبیات جدید زبان تازی و زبان ترکی رجوع می‌کرده‌اند، چون در آن زبان‌ها هم پیروی از روش‌های اروپایی معمول شده بود، بدین وسیله نامستقیم، همان اصول را در زبان فارسی راه داده‌اند.

ادامه دارد...


نویسنده : سعید نفیسی