تبیان، دستیار زندگی
سلام من سید علیرضا می خواهم که با تو دوست شوم ،البته در تهران زندگی می کنم. می دانم که خیلی ناراحتی چون بعضی از دوستانت زیر آوار ماندند.بعضی زخمی شدند. از این که تو در چادر زندگی می کنی ناراحتم. کاش می شد باهم بازی کنیم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

به یادگار نوشتم ، خطی زدلتنگی

نامه

همه ما ایرانی ها خاطره ی روز های تلخ  زلزله بم را هیچ گاه فراموش نمی کنیم.وقتی از اخبار شنیدیم که گوشه ای از کشورمان لرزیده است آرزو کردیم مثل دفعه ی قبل صحبت از زلزله ای کوچک باشد با تلفات کم آن هم مالی اما اینطور نشد.ساعت به ساعت به آمار تلفات اضافه می شد. صحنه هایی که از تلویزیون پخش می شد،دلخراش تر از آن بود که بتوانیم جلوی اشک هایمان را بگیریم. پس با هم گریستیم و دست به دست هم دادیم (هر کس در توان خودش)و دوباره بم را ساختیم البته به طور قطع خاطره ی عزیزانی که از دست دادیم ،همیشه باقی می ماند.

در زیر دو نمونه از نامه ی کودکان تهرانی برای همسالان خود در بم آمده است که شاهد ی است بر این مدعا:

***

سلام من سید علیرضا می خواهم که با تو دوست شوم ،البته در تهران زندگی می کنم. می دانم که خیلی ناراحتی چون بعضی از دوستانت زیر آوار ماندند.بعضی زخمی شدند. از این که تو در چادر زندگی می کنی ناراحتم. کاش می شد باهم بازی کنیم.

راستی یک چیز برات بگممن در مدرسه ی پیام درس می خوانم آقای مدیر مدرسه قراره که یک مدرسه ی پیام در شهر شما بسازه.

کاش می شد با هم درس بخوانیم

دوستت دارم                    21/9/83

سید علیرضا از دبستان پیام

***

سلام اسم من میلاد است . من در کلاس اول دبستان پیام درس می خوانم. وقتی که بم زلزله آمد خیلی ناراحت شدم.دلم می خواهد که فکر نکنی شما تنها هستی .

ناراحت نباش بم دوباره ساخته می شود.وتو دوباره به مدرسه می روی مدرسه ای مثل مدرسه ی من.

درس می خوانی و شهر خود را با دستانت می سازی.

خداحافظ

میلاد اسفندیاری – کلاس اول تلاش – دبستان پیام

گردآوری: داوودی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.