تبیان، دستیار زندگی
ای طالب ! تا تو بر جان و مال خود می لرزی ، حقا که به دو جو نمی ارزی!...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تا بر مال لرزی نمی ارزی

از حکمت های خواجه عبدالله انصاری

ستار العیوب
ستّار العیوب

رسول صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: نزدیک گرداند یکی را از شما خداوند تعالی یعنی در روز قیامت به حضرت خویش تادرکنف رحمت خودش آرد.پس او را گوید که: ای بنده‏ی من! فلان کار کردی و فلان و فلان تا بنده مقر آید بدانچه کرده باشد از بی‏سامانی‏ها و خطاها. پس اللّه‏ گوید: ای بنده‏ی من! در دنیا آن را بر تو پوشیدم وامروز بیامرزیدم آن را یعنی که هم‏چنان پوشیده دارد که نه نیز در دنیا کسی بدانست و نه درعقبی کسی بداند. دردنیا پوشیده ماند به ستّاری من و در عقبی هم درستر پوشیده آمرزیده شد به غفّاری من تابیند بنده نیک خداوندی او و حلم و بنده نوازی او با کسی که عنایت آمد در حقّ او.

صداقت

صدق، راه نماید به نیکوکاری و نیکوکاری راه نماید به بهشت و مرد راست می‏گوید تا از صدیقان گردد. دروغ، راه بَرَد به فجور و فجور یعنی بی‏سامان کاری و او را می‏برد تا به دوزخ و مرد، دروغ می‏گوید تا از نزداللّه‏ او را از جمله‏ی دروغ زنان نویسند.

صدقت درست دار و زبان خاموش. نه این جا بُکمی (کر و لال) و نه آن‏جا فراموش. اگر مردی راست گوی، و دروغ مگوی و عیب هیچ کس از مومنان مجوی و راستی که به دروغ ماند مگوی. نخست اندیشه کن آن‏گاه بگوی.

در قافله‏ی بیدلان

ای طالب! تا تو بر جان ومال خود می‏لرزی حقّا که به دو جو نمی‏ارزی. بنگر که چه می‏ورزی، همان اَرزی که می‏ورزی. بنده‏ی آنی که دربند آنی. [این چند جمله ترجمه ای زیبا از حدیث امیر المومنین علی علیه السلام است ]

... ای بندگان ! در بندگی این خداوند درست آیید تا بدان زیادتی به مقام دوستی برآیید و در قافله‏ی بیدلان و مشتاقان رسید و در بادیه‏ی بی‏نامان و بی‏نشانان فرود آیید و روی به کعبه‏ی وصال این کار آرید. منازل اوصاف بشریت قطع کنید، به عرفات بی‏خودی درآیید. لبیک گویان به سوی این حرم پویید و خدمت این راه و این درگاه را حج و عمره‏ی خود سازید و صفا و مروه و زمزم.

در مذمت دنیا

بدان ای رونده‏ی راه خداوند تعالی که کلام نبوت پرده از روی معشوق دنیا برداشت و زشتی او را در نظر تو بداشت.

چون دیدی که زشت بوده است، دست ازاو بدار و دل از او بردار.

اول قدم آن است که مال به نزد تو با خاک یکسان شود، توانگری خود را به بی‏مالی ببینی و درویشی اهل مال را به مال. چون مال پیش دل تو چون خاک شد و اندرون تو پُر برآمد که آن مال مر تو را چون خاک آمد، حرص رفت و قناعت درآمد.

توصیف اهل دنیا
مسجد شیخ لطف الله

درون گور، همه حسرت است و بیرون آن همه عبرت است؛ میان حسرت و عبرت، چه جای عشرت است که ابنای دنیا، دنیا را به حرص به دست آرند و به بخل نگاه دارند و به حسرت بگذارند و بروند و توانگران دنی به زر و سیم نازند و درویشان قوت از نحنُ قَسَّمنا سازند.

ای درویش! تو دنیا را دوست می‏داری یا دشمن؟ اگر دشمن می‏داری بده تانماند و اگر دوست می‏داری بده تا بماند که دنیا همچون مار است که به دُم می‏کَشَد و به دَم می‏کُشد.

تفسیر لااله الا اللّه‏

جهد در نابود بود خود کن تا انصاف کلمه‏ی «لا» داده باشی و سعی در آزاد شدن از بند غیر کن تاکشف «الا اللّه‏» را خواستاری کرده باشی تا این سعی تو را به جذبه‏ی لطف استقبال کنند و تو را از دو کَوْنْ برُبایندو ازتویی تو، تو را خالی کنند و کنند با تو از لطف آنچه کنند: لا اله الا اللّه‏، لا الا الا هو.

باد و آتش و خاک و...

باد مباش که به هر ناکسی بوَزی و چون آتش مباش که درهر جنسی آویزی و چون خاک مباش که با هر ناچیزی بیامیزی و چون آب مباش که با هر جنسی بیامیزی. در سخاوت چون باد باش که بر هر کسی بوَزی. در شفقت چون آب باش که در هر نفسی برسی. اما در صحبت وحشی باشد تابا هر کسی نیامیزی و در صمیمت چون آتش باش تابرافروزی.

اما اهل این کوی با عام همقدم‏اند و با خاص همدم‏اند. با زاهد هم سبق‏اند و با عارف هم نظر. با علما در قال و با عرفا در حال. با مرید در طلب و با مراد در طرب. لاجرم هر که به ایشان افتاد، در پیش افتاد و آن که با ایشان درافتاد، برافتاد.