تبیان، دستیار زندگی
چگونه مشکلات کودکان را حل کنیم و...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تعامل والدین و معلم برای آموزش حل مسأله

تعامل والدین و معلم برای آموزش حل مسأله

کودکان کم سن اغلب در مقابل مشکلات خود، با شیوه هایی ناکارآمد واکنش نشان می دهند: بعضی گریه می کنند، کج خلقی می کنند و داد می زنند، بعضی کتک می زنند، گاز می گیرند و وسایل اطراف را می شکنند و برخی نیز به والدین و معلمان خود دروغ می گویند یا خبرچینی می کنند. این گونه پاسخ ها کمک چندانی به یافتن راه حلی مناسب برای مشکلشان نمی کند. در واقع مشکلی به مشکلات قبلی اضافه می کند.

اما مطالعات نشان داده اند، کودکانی که از این شیوه های نامناسب، استفاده می کنند یا شیوه های مناسب تر حل مسأله به آن ها آموزش داده نشده است، یا از پاسخ های والدین، معلمان و یا سایر کودکان حتی وقتی عمدی نیست، تأثیر می پذیرند و این پاسخ ها باعث تقویت شیوه های نامناسب برخورد آن ها می شود. در واقع وظیفه معلم و والدین، آماده کردن کودکان امروز برای تبدیل شدن شهروندانی مسؤول است؛ به گونه ای که بتوانند، به ویژه هنگامی که تحت فشار روانی هستند، تصمیم های سنجیده اتخاذ کنند و با دقت و حساسیت، از عهده برطرف کردن اختلافات میان خود و دیگران برآیند. آموزش این مهارت ها در سال های اولیه زندگی می تواند از آن ها در مقابل هجوم مشکلات رفتاری، مانند: مصرف مواد مخدر، ترک تحصیل، خودکشی و غیره در سال های آتی حفاظت کند.

آموزش گام های حل مسأله از طریق انواع بازی و ایجاد موقعیت های فرضی

محققان، روند حل مسأله برای کودکان را به حداقل 6 مرحله تقسیم می کنند:

1- مشکل من چیست؟توصیف مشکل و احساسات درگیر آن.

2- راه حل چیست؟ راه حل های دیگر کدامند؟ گره گشایی گروهی.

3- پیامدهای این راه حل چیست؟ پس از آن چه اتفاقی می افتد؟

4- بهترین راه حل یا گزینه کدام است؟ (ارزیابی پیامدهای اتخاذ یک راه حل با توجه به معیارهای امنیت، عدالت و احساس های خوشایند و انتخاب یک راه حل مناسب).

5- آیا از برنامه ام پیروی می کنم؟ (اجرا)

6- نتیجه کار چه طور بود؟ (ارزیابی نتیجه و تقویت تلاش ها)

مشکل چیست؟ چه طور متوجه شوم مشکلی دارم؟

یک روش سرگرم کننده برای آغاز بحث " حل مسأله " با دانش آموزان این است که از آن ها بخواهید، نقش کارآگاهی را بازی کنند که سعی در حل مسأله دارد. برای انجام مباحثه، آن ها را تشویق کنید، کلاههای کارآگاهی خیالی خود را بر سر بگذارند. سپس سناریوهایی از مشکلات فرضی را در اختیار آن ها بگذارید تا آن را حل کنند.

گام نخست برای کمک به کودکان در کشف مشکلشان، توجه به احساسات خودشان است. اگر احساس ناخوشایندی دارند (مثلاً غمگین، خشمگین، و یا مضطربند)، نشانه بسیار مهمی از وجود یک مشکل است که باید حل شود. آن ها را تشویق کنید، به تنها راهی که بدنشان وجود یک ناراحتی را به آن ها اعلام می دارد، یعنی به ردپای احساساتشان توجه کنند. این نشانه، برای برخی به صورت مشت های گره شده و دست های عرق کرده، برای بعضی به صورت دل درد، برای برخی دیگر به صورت تپش قلب و غیره خود را نشان می دهد. زمانی که دانش آموزان احساس خود را شناسایی و نامگذاری کردند، آن گاه شما می توانید در توصیف دقیق مشکل به آن ها کمک کنید. برای مثال او می تواند مشکل خود را این گونه توصیف کند: " من خشمگین هستم، زیرا بچه های کلاس توپ فوتبال را به من نمی دهند. "

جنبه دیگر روند توصیف مشکل، تشویق دانش آموز به در نظر گرفتن احساس دیگران در همان موقعیت است. مثلاً  بپرسید: " فکر می کنی پسری که توپ فوتبال را در اختیار گرفته است، چه احساسی دارد؟ " زمانی که کودکان بتوانند دامنه ای از احساسات خود را نامگذاری کنند، می توانند به جای واکنش نشان دادن و یا مغلوب شدن توسط آن، احساس خود را شرح دهند و آن را کنترل کنند.

مشکل گشایی گروهی

پس از مشخص شدن مشکل، گام بعدی آن است که از دانش آموزان بخواهید، برای حل مشکل تا جایی که می توانند راه حل ها، انتخاب ها و گزینه های متفاوت ارائه دهند. روش مشکل گشایی گروهی، به دانش آموزان تفکر انعطاف پذیر را آموزش می دهد. به علاوه، باعث ایجاد نگرشی می شود که مشوق آن ها در توجه به این نکته است در اغلب موارد، بیش از یک راه حل معقول برای هر مشکل وجود دارد.

از انتقاد، تمسخر و یا تصحیح نظرات دانش آموزانتان هر چند که احمقانه به نظر برسند، بپرهیزید. در عوض تفکر خلاق را تشویق کنید و بکوشید خودتان نیز سرمشقی در ارائه راه حل های خلاقانه باشید. حتما آن ها را به خاطر تلاششان در حل مسائل تحسین کنید. اگر دانش آموزان در یافتن راه حل دچار مشکل شدند، شما نیز می توانید نظرات خود را پیشنهاد کنید. گاهی در مورد بچه های بزرگ تر مدرسه می توانید، برای کمک به یافتن راه حل، هدف نهایی آن ها را بپرسید. مثلا بپرسید: " دوست داری چه اتفاقی بیفتد؟ پایان ماجرا را آن چنانکه می خواهی در ذهنت تجسم کن."

برای لذت بخش تر شدن روند حل مسأله می توانید، در مراحل 1 و 2 از این بازی ها استفاده کنید.

بازی با کارت های " فرض کن ..."

در این بازی دانش آموز از داخل پوشه یک کارت حاوی جملاتی که با " فرض کن... " آغاز می شود و در آن تصویر و توصیفی از مشکل مطرح شده است، برمی دارد. دانش آموز کارت را می خواند و کلاس سعی در ارائه راه حل های ممکن می کند. این کارت ها را می توان با استفاده از مسائلی که هر روز در مدرسه اتفاق می افتد، تهیه کرد. مثلاً :

-  فرض کن یک بچه خیلی کوچک تر تو را می زند، تو چه کار می کنی؟

-  فرض کن می خواهی دوست جدیدی پیدا کنی، چه کار می کنی؟

زمانی که دانش آموزان راه حل های ممکن برای کارت را ارائه کردند، می توانید از آن ها بخواهید راه حل های پیشنهادی خود را بازی یا نقش گذاری کنند. مثلاً اگر دانش آموزی " بی اعتنایی " کردن را راه حل احتمالی این مشکل می داند که دانش آموز دیگری حاضر نیست توپ فوتبال را به او بدهد، از او بخواهید به شما نشان دهد، چگونه این کار را انجام می دهد. دانش آموزان شرکت در این نمایش ها را دوست دارند و بازی کردن نقش ها به آن ها کمک می کند تا دقیقاً رفتارهایی را که در اجرای یک راه حل به کار می روند، ببینند و مهارت های مناسب را تمرین کنند.

گاهی معلمان در ابتدای کار تمایل چندانی به بازی کردن نقشها نشان نمی دهند، اما به زودی متوجه خواهند شد که این جلسات تمرین پرورش مهارت، در یادگیری و بهره بردن از رفتارهای درگیر در حل مسأله، بسیار مهم تر از مباحثات نظری است که رفتارهای مناسب در آن به طور واضح مشخص نمی شود.

استفاده از عروسک در نقش گذاری

بچه های کم سن، نمایش عروسکی را دوست دارند و شما می توانید، با استفاده از آن، بچه ها را بیش تر درگیر کنید و به مباحث شور و نشاط بیش تری ببخشید. ما پیشنهاد می کنیم از عروسک های بزرگ، در اندازه های واقعی و ترجیحاً با دهان متحرک استفاده کنید.

آن ها را طبق برنامه منظمی به کلاس بیاورید تا در مورد حل مسائل خاص از دانش آموزان در خواست کمک کنند.

پاس دادن کلاه کارآگاه

موقعیت هایی از مشکلات فرضی و یا پرسش هایی را روی قطعات کوچک کاغذ بنویسید و روی کلاه شرلوک هلمز نصب کنید. از بچه ها بخواهید، به صورت دایره وار بنشینند و در حالی که آهنگی پخش می شود، کلاه را به نوبت در طول دایره دست به دست کنند. زمانی که آهنگ متوقف شد، کلاه در دست هر کس بود، باید یکی از کاغذها را بردارد و به سؤال آن پاسخ دهد. اگر نتوانست می تواند از دوستی کمک بگیرد. عروسک و معلم نیز می توانند در بازی شرکت کنند.

بهترین راه کدام است؟ پیامدهای این راه حل چیست؟

گام بعدی پس از مطرح شدن راه حل های گوناگون و انتخاب های احتمالی، توجه به نتایج اجرای یک راه حل معین است. مثلاً اگر دانش آموزی برای پس گرفتن توپ فوتبال راه حل " قاپیدن " و یا " زدن " را پیشنهاد کند، شما با پرسیدن سؤالی می توانید او را متوجه عواقب احتمالی آن کنید. مثلاً بپرسید: " تصور کن بعد از این که توپ را از دست دوستت قاپیدی، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ "

ممکن است دانش آموز چیزهایی از قبیل از دست دادن یک دوست، دچار مشکل شدن با معلم و یا دعوا کردن را مجسم کند. این گفت و گوها باید به شیوه ای غیر انتقادی صورت بگیرد؛ حتی اگر راه حل پیشنهادی دانش آموز نامناسب باشد. اگر او احساس کند، به خاطر ارائه راه حل مورد انتقاد قرار گرفته، ممکن است در آینده از اظهار نظر خودداری کند.

سپس از دانش آموز بخواهید، پیامدهای احتمالی راه حل متفاوتی را تجسم کند. مثلاً مؤدبانه از دوستش خواهش کند و یا پیشنهاد استفاده مشترک از توپ را بدهد. دوستش ممکن است این درخواست را رد کند یا به او بی اعتنایی کند. البته شاید هم این دانش آموز در گرفتن توپ فوتبال موفق شود. اغلب کودکان از این که کارها مطابق نقشه شان پیش نرود، متعجب یا ناراحت می شوند. در صورتی که معلم به دانش آموز کمک کند که لحظه ای صبر کند و نتایج متعدد احتمالی یک راه حل معین را پیش بینی کند، می تواند از بروز بخشی از این ناراحتی ها جلوگیری کند.

بهترین راه یا گزینه کدام است؟

پس از بررسی پیامدهای احتمالی راه حل های گوناگون، گام بعدی کمک به دانش آموز در انتخاب یکی از راه حل های موجود است. در این مرحله، دانش آموزان باید از خود سه سؤال بپرسند:

1- آیا این راه حل بی خطر است؟

2- آیا عادلانه است؟

3- آیا باعث به وجود آمدن احساس های خوشایند می شود؟

اگر راه حل پیشنهادی هر سه معیار را رعایت می کرد، دانش آموزان را تشویق کنید آن را در یک جلسه تمرین نقش گذاری، اجرا کنند. بسیار مهم است که آن ها متوجه شوند، هر انتخاب خوبی لزوماً موفقیت آمیز نخواهد بود. باید یاد بگیرند، اگر اولین راه حل مناسب نتیجه نداد، انتخاب مناسب دیگری بکنند.

اجرای مهارت های حل مسأله

در این مرحله دانش آموزان باید شرایطی را که در آن می توانند از راه حل های توافق شده استفاده کنند، در نظر داشته باشند. اگر در طول روز معلم با یک مشکل واقعی مشابه روبه رو شد، می تواند به دانش آموزان در استفاده از آن راه حل برای حل مسأله کمک کند. مثلاً پس از انجام مباحثات حل مسأله، یکی از دانش آموزانتان گریه کنان نزد شما می آید، زیرا از بازی اخراج شده است. شما می توانید با استفاده از گام های ذکر شده در حل مسأله پاسخ را بیابید. یا این که ممکن است، وسوسه شوید و راه حل را به دانش آموز بگویید. مؤثرتر آن است که به او کمک کنید، خودش درباره راه حل مسأله فکر کند.

گاهی بچه ها به قدری عصبانی یا ناراحت می شوند که نمی توانند به درستی فکر کنند. ممکن است بتوانید آن ها را از طریق گفت و گو آرام کنید و یا برای مدت کوتاهی، صبر کنید تا آرامش پیدا کنند. زمانی که دانش آموزان گام های حل مسأله را آموختند و در موقعیت های فرضی آن را تمرین کردند، آن گاه آمادگی خواهند داشت که مشکلات شخصی خود را نیز به بحث بگذارند. به جای مطرح کردن مشکلات فرضی، این بار معلم می تواند بحث را با این پرسش آغاز کند: " آیا امروز کسی با مشکلات برخورد کرده که برای حل آن به کمک احتیاج داشته باشند؟ "

طولی نخواهد کشید که دانش آموزان انتظار رسیدن زمان این گفت و گوها را خواهند کشید، زیرا می دانند می توانند مشکلات خود را با دیگران در میان بگذارند و برای حل آن ها راهی بیابند.

ارزیابی نتیجه

چند بار تا کنون از خودتان یا والدین یکی از دانش آموزانتان شنیده اید که: " فرزندم مدام یک اشتباه را تکرار می کند. به نظر می رسد از تجربیات خود درس نمی گیرد و یا به یاد نمی آورد، دفعات پیش چه اتفاقی برایش افتاد. "

علت آن است که بعضی بچه ها فاقد مهارت استفاده از گذشته برای آگاه شدن از آینده هستند. آن ها نمی دانند، چگونه تجربیات گذشته خود را به یاد آورند و یا از تجربیات در اتفاقات زمان حال بهره ببرند. اهمیت گام ششم به همین دلیل است، زیرا به دانش آموزان نحوه ارزیابی میزان موفقیت های گذشته شان در حل مسائل ( چه مسائل فرضی و چه واقعی –( و نیز استفاده یا عدم استفاده از آن روش را در آینده آموزش می دهد.

شما می توانید با پرسیدن همان سه سؤال مطرح شده در مرحله " انتخاب راه حل مناسب "، در ارزیابی راه حل و پیامدهای آن به دانش آموزان کمک کنید؛ یعنی بپرسید:

1-آیا راه حل بی خطر بوده است؟ آیا به کسی آسیب رسانده است؟

2- آیا عادلانه بوده است؟

3- احساس شما و نیز احساس دیگری نسبت به آن چه بوده است؟

اگر پاسخ هر یک از این سؤالات نامناسب بود، دانش آموزان را تشویق کنید، راه حل دیگری بیابند.

کارآمدتر کردن حل مسأله

ابتدا دیدگاه خود دانش آموز را درباره مشکل بیابید: گاهی معلمان خیلی شتابزده در مورد مشکل دقیق دانش آموز نتیجه گیری می کنند. بنابراین معمولاً باید سؤال کنید: " چه اتفاقی افتاد؟ از نظر تو مشکل چیست" و یا: " می توانی احساس خودت را در این مورد، به من بگویی"

این نوع پرسش ها نه تنها به دانش آموز کمک می کند تا مشکل را در ذهن خود کاملا مشخص کند، بلکه مانع از نتیجه گیری اشتباه شما از مسأله می شود.

هدایت حل مسأله

مشکل متفاوت با مورد قبل زمانی است که معلم گمان می کند، با رها کردن دانش آموزان به حال خود، در حل مسأله به آن ها کمک کرده است. البته این امر در صورتی امکان پذیر است که دانش آموزان قبلاً مهارت های حل مسأله را آموخته باشند. اما در مورد بیش تر بچه های کم سال، این روش مفید نیست. معلم می تواند با هدایت آن ها در طول اجرای گام های حل مسأله، کمک کند تا بتوانند خودشان مسأله را حل کنند.

نمونه

تینا در حال گریه کردن است و از درد بازویش را گرفته است.

معلم: چه کسی تو را کتک زده؟

تینا: سارا.

معلم: چه اتفاقی افتاده بود؟

(معلم دیدگاه تینا را درباره مسأله جویا می شود.)

تینا: همین طوری من را زد.

معلم: منظورت این است که او بدون دلیل تو را زد؟

تینا:خوب، اول من او را زدم.

معلم: به چه دلیل؟

تینا: آخر اجازه نمی داد به کتابش نگاه کنم.

معلم: حتماً این کار او تو را عصبانی کرد. فکر می کنی وقتی سارا را زدی، چه احساسی پیدا کرد؟ (معلم به تینا کمک می کند تا بتواند احساسات دیگران را درک کند.)

تینا: عصبانی شد.

معلم: من فکر می کنم به همین دلیل او هم تو را زد. می دانی چرا او به تو اجازه نگاه کردن به کتابش را نداد؟ (معلم به تینا کمک می کند تا قضیه را از دید طرف مقابل ببیند.)

تینا:نه.

معلم: چه طور می توانی بفهمی؟

تینا: می توانم از او بپرسم.

چند لحظه بعد:

تینا: سارا به من گفت که من هیچ وقت به او اجازه نمی دهم  به کتاب هایم نگاه کند.

معلم: خب حالا علت رفتار او را می دانی. می توانی به راهی فکر کنی که به تو اجازه دهد، به کتابش نگاه کنی؟ (معلم تینا را به فکر کردن درباره راه حل تشویق می کند.)

تینا: می توانم به او بگویم اگر کتابش را به من ندهد، دیگر با او دوست نخواهم بود.

معلم: بله، خب این هم یک نظر است. فکر می کنی نتیجه این کارت چه خواهد بود؟ (تینا را به سمت فکر کردن به پیامدهای راه حلش هدایت می کند.)

تینا: ممکن است دیگر با من بازی نکند یا با من دوست نباشد.

معلم: بله، این هم یک نتیجه احتمالی است. آیا می خواهی با او دوست باشی؟

تینا:بله.

معلم: آیا می توانی به راه حل دیگری فکر کنی که او همچنان دوست تو باقی بماند؟

تینا: می توانم من هم یکی از کتاب هایم را به او بدهم.

معلم: این فکر خوبی است. اگر این کار را بکنی، نتیجه چه خواهد بود؟...

دخالت دادن والدین

در صورتی که والدین کودکان با شیوه حل مسأله آشنا باشند و بتوانند باعث تقویت استفاده از این شیوه در منزل شوند، کودکان این شیوه را بهتر می آموزند. می توانید با ارسال خبرنامه و عکس، مراحل حل مسأله را برای آنان تشریح و آن ها را به استفاده از این روش هنگام بروز اختلاف تشویق کنید. برای مثال، زمانی که برادر و خواهری با هم مشاجره می کنند، والدین می توانند با پرسش این سؤال که: " چه اتفاقی افتاده؟ " روند حل مسأله را آغاز کنند.

در نهایت می توانید، تکالیفی را در رابطه با حل مسأله به کودکان بدهید و در این تکالیف از آن ها، بخواهید، مشکلات خاص خود را با والدین در میان بگذارند؛ مثلاً تکلیفی به این شرح: " شما و برادرتان همیشه بر سر نشستن روی صندلی جلوی ماشین و یا تماشای برنامه های یک کانال خاص تلویزیون با هم مشاجره دارید و مادرتان را عصبانی می کنید. با والدینتان درباره راه های حل این مشکل صحبت کنید و راه حل های خود را به کلاس بیاورید.

جمع بندی

برای تمرین گام های حل مسأله از بازی و عروسک برای ایجاد موقعیت های فرضی مشکل زا استفاده کنید.

به دانش آموزان کمک کنید، مشکل خود را دقیقاً توصیف کنند و احساس های درگیر با آن را شناسایی نمایند.

برای کودکان پیش دبستانی تمرکزتان روی ارائه راه حل های متعدد باشد.

مثبت، خلاق و بذله گو باشید.

برای کودکان دبستانی روی پیامدهای گوناگون راه حل های متفاوت تمرکز کنید.

به کودکان کمک کنید، تا زمانی که راه حلشان مؤثر واقع نشده است، بدانند در مقابل چه اقدامی انجام دهند.

خود نمونه کارامدی از اجرای شیوه حل مسأله باشید.

به یاد داشته باشید، فرایند یادگیری شیوه تفکر در زمان اختلافات بسیار مهم تر از دست یافتن به پاسخ های صحیح است.

منبع

Webster-stratton,C.(1999). How to promote Children"s Social and emotional Competence, New York: paul Chapman Publication.

مجله رشد معلم ، شماره 3

نوشته کارولین وبستر آستراتون / ترجمه فاطمه کیایی