چگونه به فرزندمان كمك كنیم تا بحران نوجوانی را پشت سر گذارد؟
والدین و بحران نوجوانی فرزندان ( قسمت دوم )
در قسمت قبل به شناسایی مشكل نوجوانان و والدین آنها و ارائه راهكارهایی در این زمینه پرداختیم . اینك در ادامه می خوانیم...
توجه به تفاوت های فردی
تئوری دیگری كه در مشاوره در مورد مشكلات ارتباطی انسانها از جمله نوجوانان تاثیرات بسزایی گذاشته است تئوری تحلیل رفتار متقابل "اریك برن" است . وی معتقد است كه در شخصیت انسان سه جنبه وجود دارد . والد – كودك – بالغ . این سه شخصیت در انسان بین تولد تا پنج سالگی شكل می گیرد .-والد ضبط رویدادهای خارجی است ( عوامل بیرونی ) كه بدون سؤال حتی با زور بین تولد تا پنج سالگی در مغز شخص تولید می شود . ( مفهوم آموخته شده زندگی ) در جنبه والد شخصیت انسان ، تمام پندارها ، اخطارها ، قوانین و مقرراتی كه بچه از پدر و مادر خود شنیده و در رفتار آنها دیده ، محفوظ است. امر و نهی ، محبت ها ، نوازش ها ، خنده ها ، اخطارها ، هشدارها یا صحبت هایی از قبیل "هرگز دروغ نگو" ، "مردم همیشه انسان را از روی دوستانش قضاوت می كنند" ، "اسراف گناه است" و غیره .
-كودك ضبط رویدادهای درونی است و یا به عبارت دیگر پاسخ یا عكس العمل او نسبت به آن چیزهایی است كه می بیند و می شنود . مثلاً احساسی كه از روی ترس مادر و پدر در طفل ایجاد می شود ( مفهوم احساس شده زندگی ).
-و اما حدود ده ماهگی "بالغ" در انسان شروع به رشد می كند .بالغضبط اطلاعاتی است كه از راه تحقیق و سنجش و تجربه به دست آمده است ( مفهوم اندیشیده شده زندگی ) . از طریق بالغ است كه انسان كوچك می تواند فرق زندگی را آن گونه كه به او یاد داده شده ( والد ) ، احساس كرده ( كودك ) و بالاخره آن گونه كه خودش استنباط كرده است ( بالغ ) متوجه شود. قدرت بالغ نیز اول در خویشتن داری نشان داده می شود .
احساسات برانگیخته شده انسان علامت آن است كه كودك درون انسان بیدار شده و بنابراین اولین قدم برای تقویت بالغ ، آن است كه به علائم والد و كودك حساسیت بیشتری داشته باشیم . این اولین گام برای خوب عمل كردن بالغ است.
در بسیاری از موارد همگام با نوجوانان ، در بزرگسالان شخصیت كودك در فعالیت می باشد. بنابراین چه بسا روابط پدر و مادران با فرزندان و دیگران ، كودكانه باشد ؛ یعنی با آنها احساسی رفتار كنیم و كودك وجودمان را با كودك وجود فرزندانمان درآویزیم ، عملی كه به هیچ وجه نتیجه ای نخواهد داشت.
در دوران بلوغ ، شخصیت نوجوان بی نهایت قابل تحریك است.
باید نوجوان را طی سالیان دراز با تمرین ها و آموزش و تصمیم گیری های كوچك و اتخاذ مسئولیت اخلاقی برای تصمیماتش آماده ساخت . نوجوان باید هدف و مقصد داشته باشد . اگر طی سالیان دراز پدر و مادر سعی كرده باشند و نوجوان را با واقعیت ها ، ارزش ها ، اهمیت مردم و ارزش خودش آشنا كرده باشند ، در آن وقت می توان به بالغ نوجوان اعتماد كرد. او در چهارده سالگی در كامپیوتر ذهنش به اندازه كافی اطلاعات دارد تا بتواند با آن ، عواقب بسیاری از اعمال خود را بسنجد . اعتماد به نوجوان راه سازنده ای است كه پدر و مادر می توانند برای مقابله با انواع و اقسام مسائل برهم زننده كه یك جوان در حال بلوغ می تواند به خانه بیاورد از آن استفاده كنند . به عبارتی استفاده از تمام شیوه ها در جای درستش و به شكل درست آن توصیه می شود . ( حس زمانی و مكانی )
انسان هر قدر بیشتر درباره كودك و والد خود بداند بهتر می تواند آنها را از بالغ جدا كند و به همان اندازه بالغ او مستقل تر ، خودكفاتر و نیرومندتر خواهد شد. وقتی كسی قادر است بگوید این كودك من است ، یا این والد من است در حقیقت دارد با بالغ خود حرف می زند . در اثر همین سؤال كردنها انسان خودش را به سوی بالغ سوق می دهد . در یك موقعیت فشار و ناراحتی ، همین كه انسان بپرسد " این كیست كه در من عمل می كند" ، خود تسكینی است.
كودك درون خود را بشناسید و آسیب پذیری های آن ، ترسهایش و راه های اصلی ابراز این احساسها را ملاحظه كنید. والد درون خود را بشناسید و متوجه احكام ، تقاضاهایش ، وضعیت های تثبیت شده اش و راه های ابراز آن باشید.
نسبت به كودك دیگران حساسیت داشته باشید . با آن حرف بزنید و نوازش و حمایت كنید و آن را به خاطر ابراز نیروهای خلاقه اش تحسین كنید و بالاتر از همه به احساس غیر خوب او توجه داشته باشید .
به بالغ درون خود برای پاسخ به یك انگیزه و جدا كردن اطلاعات والد و كودك از واقعیت كه به كامپیوتر ذهنش وارد می شود وقت بدهید و در صورت لزوم تا ده بشمارید. وقتی شك كردید ، كاری نكنید. هیچ كس به شما برای آنچه نگفته اید حمله نخواهد كرد. روی یك سیستم ارزش ها برای زندگی خود تصمیم بگیرید، بدون یك چهارچوب اخلاقی كلی نمی توانید به آسانی تصمیم بگیرید ، حتی تصمیم گیری در مورد مسائل كوچك روزانه .