یادگیری مبتنی بر مغز
پژوهشگران مغز و متخصصان آموزش و پرورش ، هر کدام بنابه درک ضرورت بهینه سازی آموزش در محیط های رسمی مدرسه ای و برون مدرسه ای ، توجه ویژه ای به کارکرد مغز و نقش آن در یادگیری داشته اند. همگرایی پژوهشگران درباره موضوع واحدی چون " یادگیری " ، سبب شد نظریه یادگیری نوینی در میان انواع نظریه های مربوط به یادگیری ، جلوهگر شود. نظریه جدید یادگیری بر مبنای ساختار و کارکرد مغز بنا شده است.
باور بر این بوده است که هر کسی توانایی یادگیری را دارد و البته این واقعیت است. با وجود این، آموزش و پرورش سنتی راهکارهایی را پیش می گیرد که موانعی جدی برای یادگیری ایجاد می کنند، محیط های پرتنش، ترس افزا فاقد چالش، اضطراب آفرین و... که در فضای آموزش و پرورش سنتی نمایانند، از عوامل محدود کننده یادگیری به حساب می آیند.
در این مقاله، ابتدا واقعیت هایی درباره مغز ارائه می شود، سپس تکنیک های یادگیری مبتنی بر مغز معرفی می شوند . یافته های پژوهشگران نشان می دهد که :
* مغز هر انسان سالم دارای یک تریلیون سلول است که صد بیلیون از آن ها، سلول ها یا نرون های فعالند، 900 بیلیون دیگر سلول هایی عصبی هستند که به تغذیه سلول های فعال می پردازند.
* هرکدام از سلول های فعال مغز قادر است 20 دندریت تولید کند و رشد دهد. دندریت ها مانند شاخه های یک درخت هستند. اطلاعات در دندریت ها ذخیره می شوند.
* مغز یک نوزاد ارتباطات نرونی مربوط به یادگیری را با سرعتی بیش از 3 بیلیون ارتباط در ثانیه، بر قرار می سازد. این ارتباطات کلید اصلی توان مغزی به شمار می آیند.
* مغز هر شخصی از 4 مغز کوچک تر تشکیل شده است که عبارتند از: مغز عزیزی، مغز هیجانی، مغز توازن بخش و قشر مغزی بسیار پخته و نضج یافته.
* قشر مغز خود دارای دوبخش است: بخش چپ که به " مغز تحصیلی" یا آکادمیک و بخش راست که به " مغز خلاق " معروفند.
* هر مغزی " مراکز هوشی " گوناگونی دارد. شخص می تواند " هوش های چند گانه اش " را پرورش دهد و بر توانمندی های طبیعی اش بیفزاید.
* هر مغز دست کم بر اساس دو طول موج متفاوت عمل می کند. یکی از این طول موج ها طول موج بلند " بتا " نام دارد که هنگام بهره گیری از اطلاعات پیشین نظیر: راندن اتومبیل و سخن گفتن به کار می افتد. یکی دیگر طول موج " آلفا " است که خلاف طول موج بلند بتا، هنگام یادگیری های سریع اطلاعات، فعال می شود. طول موج آلفا را، طول موج " آرامش هشیار " هم می نامند.
سه روش آموزش مبتی بر " یادگیری مغز محور " عبارتند از :
1- غوطه ور سازی همخوان :در این روش محیط یادگیری به گونه ای طراحی می شود که یادگیرندگان در تجارب آموزشی تدارک دیده شده، غوطه بخورند. چنین شرایطی را شرایط غنی یادگیری هم می نامند.
2- آرامیدگی هشیار : روش حاضر ترس یادگیرنده را از بین می برد و او را ترغیب می کند ، اطلاعات دریافتی را درونی سازی کند.
3- پردازش فعال :در این روش آموزشی، به یادگیرنده فرصت می دهند اطلاعات دریافتی اش را تثبیت کند و به درون سازی آن ها بپردازد.
حیطه اثر گذاری یادگیری مبتنی بر مغز در آموزش و پرورش
یادگیری مبتنی بر مغز، اساساً سه بخش عمده آموزش و پرورش را تحت تأثیر قرار می دهد. این سه بخش عبارت اند از: برنامه درسی، آموزش و ارزشیابی.
نتایج کاربردی:
1- برنامه درسی :معلمان باید فرایند یادگیری دانش آموزان را بر اساس علایق آنان طراحی کنند و محتوای برنامه درسی را با زندگی فردی و اجتماعی آنان پیوند دهند.
2- آموزش :معلمان باید به دانش آموزان فرصت دهند، به صورت گروهی و از طریق همیاری به یادگیری بپردازند و از یادگیری های پیرامونی خود نیز استفاده کنند.معلم آگاه به اصول یادگیری مبتنی بر مغز، می داند که یادگیری فقط در کلاس درس اتفاق نمی افتد. از این رو، می کوشد دانش آموزان را به فراگیری از محیط بیرون از کلاس نیز تشویق کند. با توجه به این اصل، دانش آموزان مسئولیت یادگیری خویش را به عهده می گیرند و سطح فرایند های یادگیری خود را ارتقا می دهند.
3- ارزشیابی :ارزیابی و سنجشی که از دانش آموز به عمل می آید ، باید به او فرصت دهد، سبک های یادگیری و ترجیحات خود را شناسایی کند و از این رهگذر به اصلاح یا تقویت سبک های یادگیرش بپردازد.
منبع
مجله رشد معلم
افسانه سنه