تربیت كودك از تولد تا نوجوانی
تربیت بچه ها وظیفه ای برای والدین است و همه آنها می خواهند به خوبی از عهده این كار برآیند. یكی از بزرگترین نگرانی های والدین این است كه فكر می كنند فرزندشان دارد بد بار می آید، چون اصلاً به حرف آنها گوش نمی كند و هر كاری خودش دوست دارد انجام می دهد. در واقع این سؤال مشترك بیشتر والدین است كه می خواهند بدانند: اگر من به فرزندم اجازه بدهم كه هركاری خواست انجام بدهد، بد تربیت می شود؟ و اغلب دوستان و خویشاوندان شما جواب می دهند: اگر هر وقت كودك شما گریه می كند، به سراغ او بروید، قطعاً بی ادب خواهد شد! اما تربیت غلط واقعاً به چه معناست؟ بیشتر مردم عقیده دارند بچه هایی كه خودخواه، بی ملاحظه،سهل انگار هستند و هر لحظه درخواست جدیدی دارند، بچه های بی ادبی هستند.
در اینجا می خواهیم به این موارد اشاره كنیم كه چطور فرزندانمان را تشویق كنیم به جای این كه خودخواه باشند، اعتمادبه نفس داشته باشند؛ به جای اینكه همیشه ما آنها را تحت كنترل قرار دهیم، با ما همكاری كنند و به جای این كه همیشه چیزی از ما بخواهند، كمی ملاحظه كار باشند. بیشتر مردم عقیده دارند توجه نشان دادن سریع به كودكی كه گریه می كند، او را به گریه بیشتر تشویق می كند، در واقع این یك باور قدیمی است. البته گریه كودكان همیشه دلیل خاصی دارد.كودكان نمی توانند وقتی گرسنه می شوند خودشان غذا بخورند و یا وقتی درد دارند خود را آرام سازند، آنها به كمك والدین خود نیازمندند؛ بنابراین با گریه كردن به آنها اعلام می دارند كه به كمكشان نیاز دارند.شما نمی توانید گریه كردن كودكان را عاملی برای بد بارآمدن آنها بدانید، بلكه توجه سریع نشان دادن به كودكان به آنها احساس آرامش می دهد.
گاهی والدین فكر می كنند فرزندان آنها رفتار غیرطبیعی و نامناسبی دارند، درحالی كه رفتار كودكان با توجه به سن آنها باید مدنظر قرار گیرد، برای مثال رفتار كودكی که اسباب بازیهایش را به اطراف پرت می كند، غیرطبیعی نیست. این كار ممكن است ما را عصبانی كند و برای ما خوشایند نباشد، اما بدان معنی نیست كه كودك بی ادب شده است. برای كودك در فاصله سنی 14 تا 20 ماهگی تنها نه گفتن و یا سر او فریاد كشیدن كافی نیست.
بدین گونه ارتباطی میان شما و او ایجاد نمی شود. گاه نه گفتن شما باید با نگاه خشمگینانه یا چهره عصبانی همراه باشد. در واقع ارتباط غیركلامی بسیار مهم است.بسیاری از مشكلات از ناحیه كودكانی ایجاد می شود كه نمی دانند چه رفتاری مناسب است. پدر و مادر محدودیت های آنها را كاملاً مشخص نمی كنند و یا قواعد و مقررات را آن طور كه باید به كودك انتقال نمی دهند و یا به صورت ناخودآگاه چنان محدودیت های زیادی قائل می شوند كه كودك می بیند بخش اعظم رفتارش مورد سرزنش قرار دارد و در این شرایط بسیار طبیعی است كه ناراحت شود.
شما هر اندازه فرزندتان را دوست داشته باشید، گه گاه عصبانی می شوید و خونسردی خود را از دست میدهید. در واقع كودكان در عصبانی كردن پدرومادر خود استادند، ولی شما نباید آرامش خود را ازدست بدهید و زود از كوره دربروید، بلكه باید با رفتاری صحیح كودك را به انجام كارهای درست ترغیب سازید.
آموختن نظم و ترتیب اولیه
بدون تردید بزرگترین مشكل والدین با كودكان نوپا، وادار كردن آنها به همكاری و تشریك مساعی است. وقتی كودكان شیطنت می كنند، شما چه كار می كنید و چگونه به آنها می گویید كه نباید بچه های كوچكتر را كتك بزنند. بچه ها باید بتوانند حد و حدود خود را تشخیص بدهند و بدانند كه محدودیت هایی در كار است و نباید سر دیگران داد بكشند، به آنها ناسزا بگویند و هر كاری بخواهند انجام دهند. شما برای این كه در این راه كودك خود را كمك كنید نباید حتماً با داد و بیداد، خشونت و یا كتك او را ادب كنید؛ بلكه معنای واقعی ادب كردن، آموختن و درس دادن است؛ یعنی این كه به فرزند خود بیاموزید راه بهتری انتخاب كند.
ایجاد اعتماد
تربیت كودك از روز تولد او شروع می شود. رابطه عاطفی و سرشار از عشق و محبت با كودك است كه به ما امكان می دهد او را در جهت رفتار معقول هدایت كنیم. شما وقتی نیازهای اولیه كودكان رابرآورده می سازید، اعتماد و اطمینانی برای آنان ایجاد می كنید؛ رابطه ای مبتنی بر اعتماد و اطمینان كه كودك را به این نتیجه می رساند كه شما صلاح او را می خواهید. در واقع پدرومادر به سه طریق می توانند به فرزندان خود آموزش دهند:
1- پرت كردن حواس
2- هدایت دوباره
3- گفتگوی آموزنده
1- پرت كردن حواس كودك
شما می توانید حواس كودك را از كاری كه می كند پرت كنید. مثلاً اگر او ابراز ناراحتی می كند، می توانید او را در آغوش بكشید و از اتاق بیرون ببرید و یا می توانید به اویك اسباب بازی بدهید. بچه ها خیلی زود فراموش می كنند كه چه می كردند و خیلی زود به شادی دوباره می رسند. به این صورت شما می توانید با پرت كردن حواس كودك، مانع رفتار قبلی او شوید.
2- هدایت دوباره
برای پرت كردن حواس كودكان نوپا از این روش استفاده كنید.
از آنجا كه كودك هنوز از توان و مهارت كلامی مطلوب برخوردارنیست، باید آنها را هدایت كنید. البته نه این كه آنها را متوقف سازید، بلكه در جهت كار آنها حركت كنید. مثلاً فرض كنید كودك شما دستش را به سمت ظرف شیرینی دراز می كند و جیغ می كشد. اگر شما نمی خواهید به او شیرینی بدهید، می توانید خوردنی دیگری به او بدهید كه از آن استقبال كند.
با این رفتار شما در واقع به او می گویید: می دانم كه گرسنه ای، می توانم كمكت كنم، اما نمی توانم دقیقاً آن چیزی را كه می خواهی به تو بدهم .
3- گفتگوی آموزنده
از دوران طفولیت تا زمانی كه كودك به مدرسه می رود، مهارت های فكری و جسمانی او افزایش می یابد و زمانی فرا می رسد كه كودكان دقیقاً می دانند چه می خواهند و حاضر نیستند كه به راحتی از خواسته هایشان بگذرند. ما باید به آنها بیاموزیم چگونه از چیزی كه به نفعشان نیست، دست بكشند و رفتارشان را تغییر دهند و نظم و انضباط را نیز رعایت كنند. هنگام طفولیت، وقتی فرزندمان گریه می كند، بلافاصله بغلش می كنیم و خواسته هایش را برآورده می سازیم، اما وقتی كودكان بزرگتر می شوند، باید به آنها یاد بدهیم كه رفتارشان را كنترل كنند.
لحن قاطع؛ اما با محبت
شما باید به فرزند خود كمك كنید تا خواسته ها و نیازهایش را بشناسد و به گونه ای صحیح خواسته های خود را برآورده سازد. آموختن انضباط برای راحتی پدر و مادر و یا حفظ آرامش نیست، هرچند به این امر نیز كمك می كند. اصلاح اشتباهات
اشتباه كردن بخشی از زندگی است و شما یكی از بزرگترین كمك هایی كه می توانید به فرزندتان بكنید، این است كه به او بگویید می تواند اشتباه كند و اشكالی ندارد، به شرط آنكه در مقام اصلاح اشتباهش برآید.
به رفتار خودتان توجه كنید
گاهی اوقات لازم است ابتدا مشكلی را كه در وجود خودمان است، برطرف كنیم.
اگر ما برای حل مشكل فرزندمان او را كتك می زنیم، نمی توانیم از او انتظار داشته باشیم كه برای رسیدن به خواسته خود سایر بچه ها را كتك نزند!
توجه كم می تواند باعث بدرفتاری كودكان شود.
این درست است كه بچه ها گاهی رفتار بسیار ناخوشایندی دارند، زیرا آنها هنوز مهارت های خود را توسعه نداده اند، و نمی توانند ارتباط درستی با بزرگترها برقرار كنند، ولی در این خصوص ممكن است خود والدین نیز مقصر باشند، بدین صورت كه بی توجهی والدین به فرزندان خود، گاه سبب بروز رفتار نادرست كودكان است. كودكانی كه والدین شان به آنها توجه كافی ندارند، سعی می كنند با بدرفتاری، توجه والدین را به خود جلب كنند. برای مثال، جیغ و داد راه می اندازند، اشیا را به اطراف پرت می كنند و… این رفتار ممكن است برای والدین قابل قبول نباشد، زیرا كودكان می خواهند توجه آنها را به خود جلب كنند، حتی اگر این جلب توجه به قیمت ایجاد عصبانیت برای والدینشان باشد. در واقع، حتی اگر والدین با كودكان خود با عصبانیت نیز رفتار كنند، بهتر از آن است كه هیچ توجهی به آنان نداشته باشند.
اگر شما در باره نحوه تربیت كودك خود نگران هستید، می توانید به سوالات زیر پاسخ دهید:
ـ آیا شما تا به حال به كودك خود گفته اید كه دقیقاَ چه كارهایی را باید انجام دهد و چه كارهایی را نباید انجام دهد؟
ـ آیا وقتی فرزندتان كار خوبی انجام می دهد او را تشویق می كنید؟
ـ آیا وقت كافی به كودك خود اختصاص می دهید؟
والدینی كه بیشتر به رفتار بد فرزندان خود توجه می كنند، باید سعی كنند كه رفتار خوب آنان را نیز در نظر بگیرند و آنها را تشویق كنند، برای مثال وقتی فرزندتان به خواندن كتاب توجه نشان می دهد، او را تحسین كنید و به او بگویید: آفرین! چقدر خوب است كه از این كتاب خوشت آمده یا اینكه وقتی كودك از عهده كاری به خوبی برمی آید، بگویید: تو پشتكار خوبی داری و یا وقتی اسباب بازی هایش را مرتب می كند او را تشویق كنید.
توجه زیاد نتیجه منفی دارد
بعضی اوقات رفتار غلط كودكان در نتیجه توجه زیاد والدین به آنهاست. برای مثال، كودكان در سنین پیش دبستانی خودشان می توانند لباس هایشان را عوض كنند، موهایشان را شانه بزنند و یا اسباب بازی های خود را مرتب كنند. انجام این كارها باعث رشد استقلال در كودكان می شود و بدین ترتیب آنها احساس می كنند كه می توانند از عهده انجام وظایف خود برآیند.
در واقع، والدینی كه بیش از حد در انجام كارهای فرزندانشان به آنها كمك می كنند، مانع پرورش حس استقلال كودك می شوند و بدین ترتیب فرزندان نیز یاد می گیرند كه هر روز درخواست تازه ای از والدین خود داشته باشند، درحالی كه والدین آگاه به فرزندانشان یاد می دهند كه انجام وظایف شان را به عهده بگیرند.
ـ اختیار دادن بیش از حد به كودك می تواند باعث بدرفتاری او شود.
برخی از والدین به كودك اجازه می دهند هركاری می خواهد انجام دهد، به این علت كه:
ـ گاهی والدین برای جلوگیری از دعوا و نزاع این گونه رفتار می كنند، عده ای هم عقیده دارند فرزندانشان به هیچ وجه نباید ناراحت شوند، زیرا گمان می كنند كه كودكان ناراحت به معنای والدین ناآگاه هستند و عده ای دیگر نیز از این واهمه را دارند كه اگر فرزندان خود را بیازارند، آنها دیگر علاقه ای به والدین خود نخواهند داشت؛ درحالی كه كودكان به وجود محدودیت وقانونمندی در امور نیاز دارند.
والدین خوب نحوه رفتار صحیح با كودك را می دانند
والدین آگاه می دانند در هر سنی باید چه توقعی از فرزند خود داشته باشند، تا چه اندازه در انجام كارها به او كمك كنند، چطور به او توجه كنند، چگونه رفتار قانونمند را به او بیاموزند و تا چه میزان برای او ،محدودیت قائل شوند.
ممكن است شما در انجام این امور دچار خطا نیز بشوید، ولی آنچه مهم است این است كه به اشتباه خود پی ببرید و درصدد اصلاح آن برآیید. شما باید نسبت به فرزند خود صبور باشید، در واقع با رعایت این نكات شما به كودك خود كمك می كنید تا فردی خوش خلق، مسئول و مستقل بار بیاید.
والدین قاطع
والدین قاطع و سخت گیر اغلب كودكانی انعطاف پذیر دارند، زیرا رفتار این گونه والدین، با وجود خشونت، قابل پیش بینی است؛ بنابراین فرزندانشان دقیقاً می دانند كه باید از چه قوانینی پیروی كنند و چگونه خود را با رفتار آنها تطبیق دهند تا دچار دردسر نشوند، در نتیجه این دسته از كودكان به ندرت تنبیه می شوند، به علاوه آنها می دانند كه برای والدین شان مهم هستند و پدرومادر به آنها عشق می ورزند، چون آنها این نكته را به فرزندانشان نشان می دهند.
در نتیجه در كنار قوانین خشك، محبت بی قید و شرط هم وجود دارد.
والدین مستبد
والدین مستبد تقریباً همیشه در برخورد با فرزندان خود عصبانی هستند. خیلی اوقات عصبانیت آنها هیچ ربطی به رفتار كودكان ندارد و اغلب تنش های خود را با تنبیه و تحقیر فرزندانشان آرام می سازند.
تحقیر و تنبیه بیش از اندازه والدین بر بعضی كودكان تاثیر مخربی دارد و باعث می شود تا آنها ناخودآگاه در آینده همان گونه كه به آنان نسبت داده شده است، افرادی شرور و خرابكار شوند.
پایه روابط در این خانواده ها براساس اعمال زور و ترس بنا شده است. كودكان فقط باید همان كاری را انجام دهند كه به آنها گفته می شود و در غیر این صورت، احتمالاً تنبیه بدنی می شوند.
والدین سهل گیر
والدین سهل گیر بسیار فراوان اند. این نوع والدین به كودك خود اجازه می دهند هر كاری دوست دارد، انجام دهد و در واقع فكر می كنند با این كار می توانند محبت و علاقه خود را به او نشان دهند، درحالی كه یكی از موارد مهم در تربیت كودكان این است كه آنها با محدودیت ها و قوانین آشنا شوند و پدرومادر نخستین افرادی هستند كه باید این قوانین را به فرزندان خود آموزش دهند.
كودكان باید یاد بگیرند كه اجازه ندارند هر كاری را بخواهند انجام دهند و در واقع آموزش این موارد به كودك از علاقه ما به او چیزی نمی كاهد.
قبول مسئولیت
برای آن كه كودك كم كم احساس مسئولیت كند، بهتر است در كارهای خانه از او كمك بخواهید، به این ترتیب او یاد می گیرد كه به عنوان عضوی از خانواده باید كارهایی انجام دهد و مسئولیت بسیاری از امور را برعهده گیرد. افرادی كه در كودكی و نوجوانی كارهای خانه را با رضایت كامل و به خوبی انجام می دهند، در بزرگسالی نیز می توانند به خوبی از عهده مسئولیت های خود برآیند.
شما می توانید از 18 ماهگی تا 2 سالگی وظایف سبكی را به عهده فرزند خود قرار دهید و به او آموزش دهید چگونه كارهای شخصی خود را انجام دهد. مثلاً در 3 سالگی می تواند همیشه در چیدن میز به شما كمك كند. سعی كنید به تدریج مسئولیت های او را اضافه كنید و در موقع لزوم به او خاطر نشان سازید كه باید چه كار كند و اگر درست كارش را انجام دهد تشویقش كنید.
كلام آخر
شما باید علاوه بر آن كه كودكان خود را ملزم به رعایت قوانین و مقررات می كنید به آنها آزادی عمل دهید تا عزت نفس بیابند و بتوانند خود را باور كنند. بدین ترتیب كودكان می توانند جنبه های منحصر به فرد خود را درك كنند و به امكانات بالقوه خود برسند. كودكان باید اجازه داشته باشند اشتباه كنند، اما در مقام اصلاح خود برآیند و از اشتباهاتشان درس بگیرند تا به موفقیت بیشتری برسند.
شما باید بتوانید بهترین مربی برای فرزندان خود باشید، زیرا آنها به والدینی احتیاج دارند كه بیشترین تلاش خود را می كنند و مسئولیت اشتباهاتشان را نیز می پذیرند.
منبع
روزنامه اطلاعات