حوزه علميه حله
از حـوزه هـاى بـلـنـد آوازه شـيـعـه كـه جمع بسيارى از اركان اسلام و ائمه مولفان از اين حوزه بـرخاسته اند, بنيانگذار و موسس مدرسه حله شيخ ابوعبداللّه فخرالدين محمد (م 598 ق ) عجلى حـلـى معروف به ابن ادريس از روساء مذهب و ارباب فتوى بود, او پس از يك قرن بعد از وفات جد مـادريش شيخ الطائفه شيخ طوسى (م 460 ق ) نهضت اصلاح طلبى خود را دنبال كرد و با داخل كردن نكات علمى دقيق در فقه شيعه بدان رنگ و رونق خاصى بخشيد و در سير تكاملى آن نقش مهمى داشت , شجاعت علمى ابن ادريس در شكستن سنت تقليد از آراء شيخ الطائفه شيخ طوسى جـد امـى اش بـود و اين نهضت فكرى اوباعث گشت كه بعضى از شرح حال نويسان به غلط تصور كنند كه ابن ادريس زبان انتقاد به شيخ طوسى گشوده است , در حالى كه بسيارى از گفتار ابن ادريـس در فـصـول مختلف در اثر او كتاب ابواب السرائر مانند باب صلاه الجمعه و غيره همگى بر ستايش از شيخ طوسى حكايت دارد.
حـوزه ابـن ادريـس در حـلـه از حـلـقـه هاى بزرگ درسى شيعه در آن عصر بود و اصناف علما و مـجتهدين از دور و نزديك و عرب و عجم و غيره از محضرش بهره مند مى گشتند, از چهره هاى عـلـمـى حـوزه حـله كه پس از ابن ادريس رهبرى حوزه حله را به دست گرفت شيخ ابوالمظفر سـديـدالدين يوسف بن على حلى (م ح 665 ق ) از شيوخ علماى حديث و طرق اجازات , فرزندش علامه حلى فتاواى او را درمولفات خود نقل كرده است و همچنين حفيدش فخرالمحققين فرزند عـلامـه حـلى در اجازه خود به ابن مهنا مى نويسد: و نيز اجازه دادم كه مولفات پدرم و جدم را در اصـول حـديـث نـقل كنند.. .
وى كرسى تدريس و فتوى را در حله به خود اختصاص داد, بعضى از نـويسندگان معاصر به غلط شكوفائى حوزه حله را پس از فروپاشى بغداد در 656 ق هنگام حمله مـغـول دانـسته اند در صورتى كه قبل از اين تاريخ حوزه حله فعال بوده و پس از فروپاشى بغداد و هـجـرت عـلـمـاى بغداد و ساير شهرها در عصر محقق حلى به اوج عالى خود رسيد, نام دو تن از شـخـصـيتهاى علمى شيعى در حوزه حله پس از ابن ادريس مى درخشد: نخست شيخ نجم الدين ابـوالقاسم جعفر (م 676 ق ) معروف به محقق حلى از اعاظم علماى اماميه كه در مجلس درسش فـحـول علما و افاضل طلاب علوم دينى حاضر مى گشتند, روزى خواجه نصيرالدين طوسى وارد مـجلس درس او در حله گرديد و محقق حلى به احترام وى قيام نمود كه كرسى تدريس را به او بـرگزار كند خواجه نصيرالدين دستور داد كه درس خويش را ادامه بدهد و بحث محقق حلى در مـورد قبله بود او گفت كه مستحب است مردم عراق به سمت چپ منحرف و تمايل كنند خواجه نـصـير اشكال كرد و گفت استحباب مورد ندارد اگر به سوى قبله ايستاده چنانكه منحرف شود حـرام اسـت و اگـر بـه طـرف قبله نيست تمايل به سمت قبله واجب است , محقق حلى بلافاصله عـرض كـرد از قـبـلـه به سمت قبله خواجه ساكت شد, سپس رساله اى در اين مورد براى خواجه نـصـيرالدين نگاشته و براى اوارسال داشته است (الذريعه , 18), وى خدمتى بزرگ در سير تكاملى فقه اماميه انجام داد و تحول جديدى در اين سيستم حقوقى پايه گذارى كرد, كتاب الشرايع او از كـتب درسى حوزه ها و از متون مهم فقه شيعى است كه تا عصر حاضر همچنان بلا رقيب در مراكز فـرهـنـگـى مـى درخـشد, شخصيت دوم پس از محقق حلى همشيره زاده وى شيخ جمال الدين ابـومـنـصور حسن (م 726 ق ) معروف به علامه حلى ومجدد مذهب اماميه در قرن هشتم هجرى اسـت , حـوزه درس او بـزرگـتـريـن مـجـلـس درس در آن عصر بود و اعاظم علما از حوزه وى بـرخـاسـتـه اند, او در سيستم حقوقى شيعه گسترش بى سابقه اى را در مباحث فقهى و تفريعى و تـنـقيح مبانى فقه اماميه پايه گذارى كرد كه هرگز در كتب فقهاى گذشته مشاهده نمى شود, پـس از وفـات عـلامـه حـلـى فـرزنـدش شـيخ فخرالدين ابوطالب محمد (م 771 ق ) معروف به فـخرالمحققين از طرق اجازات اماميه است كه مسند تدريس را بعد از پدر به خود اختصاص داد و از مـشـهـورترين شاگردان او شهيد اول بود, خاندان سديدالدين حلى در نهضت فكرى و رهبرى حوزه علميه حله نقش مهم وعظيمى داشتند, چهره هاى ديگرى از دانشمندان بزرگ همچون ابن ابى الفوارس و ابن طاووس و ابن ورام و شهيد اول و غيره در حوزه حله فعاليت داشتند, و نيز براى نخستين بار به كتابهاى دايره المعارف گونه فقه شيعى برمى خوريم كه توسط علامه حلى نگاشته شده است .