تبیان، دستیار زندگی
بر مزار حافظ و سعدی ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نطق بعد از دستور

پس از آنکه از حق فرمان یافتند ، گورهایشان می گوید!

مقبره سعدی و حافظ

یکی از کلمات مترادف با " دستور" ، "فرمان" است و یکی از ترکیباتی که با کلمه "فرمان" در فارسی می سازیم ، ترکیب "فرمان یافتن " است و "فرمان یافتن" در ادبیات فارسی در معنای " مردن" به کار می رود . در لغت نامه دهخدا ذیل ترکیب فرمان یافتن اینچنین آمده :

  1. مردن . (یادداشت به خط مولف ): تا سلیمان فرمان یافت هیچ خلق به گور وی نرسید مگر دو تن ، نام یکی عفان و آن دیگری بلوقیا بود. (تاریخ بلعمی ).
  2. پنج سال و نه ماه خلیفه بود و به سامره فرمان یافت . (تاریخ بلعمی ).
  3. [ نمرود ] چون هزار و چهارصد سال بزیست فرمان یافت . (تاریخ بلعمی ).
  4. ناتوان شد و دیگر شب فرمان یافت . (تاریخ بیهقی ).
  5. چون خوارزمشاه فرمان یافت ممکن نشد تا تابوت و جز آن ساختن . (تاریخ بیهقی ).
  6. هارون سه روز بزیست و روز شنبه فرمان یافت . (تاریخ بیهقی ).
  7. وی را پسری آمد وفرمان یافت . (قصص الانبیاء).
  8. پادشاهی جهان سیزده سال و چند ماه بکرد و فرمان یافت . (ابن بلخی ).
  9. پس شیرویه آن را بیافت و بخورد و فرمان یافت . (ابن بلخی ).
  10. از بیماری خلاص یافت و فرمان یافت . (ذخیره خوارزمشاهی ).

همانطور که در مطلب قبل اشاره شد بسیاری از مشاهیر پس از آنکه "فرمان می یابند" بر گورشان جمله ای می نگارند تا آیندگان را تذکری باشد!

بعضی از "نطق های بعد از دستور"! فرنگیان را خواندید ، اکنون قصد دارم تا جملات مزار مشاهیر ایرانی را نیز برایتان نقل کنم . خالی از لطف نیست :

حافظ:
حافظیه

شاید پر نوشته ترین سنگ مزار در بین مشاهیر ایران سنگ مزار حافظ باشد با دو غزل کامل یکی روی سنگ قبر و دیگری کتیبه ای کناز قبر و مصراع های پراکنده .

این سنگ ها در زمان کریمخان زند به مقبره حافظ اضافه شدند کریم خان دستور داد تا سنگی از جنس مرمر برای قبر خواجه بتراشند و پس از آماده شدن سنگ، دو غزل از غزل های حافظ را به خط نستعلیق که توسط حاج آقاسی بیگ افشار آذربایجانی نوشته شده بود، بر روی آن حجاری کردند که این سنگ هنوز هم بر روی قبر قرار دارد. ابعاد این سنگ 40 * 80 * 266 سانتی متر است.

در بالای کتیبه سنگی و در میان ترنجی این جمله نوشته شده است: انت الباقی و کل شی هالک. در زیر غزلی زیبا از حافظ در دوازده سطر نوشته شده :

مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم

طایر قدسم و از دام جهان برخیزم

به ولای تو که گر بنده خویشم خوانی

از سر خواجگی کون و مکان برخیزم

یا رب از ابر هدایت برسان بارانی

پیشتر زان که چو گردی ز میان برخیزم

بر سر تربت من با می و مطرب بنشین

تا به بویت ز لحد رقص کنان برخیزم

خیز و بالا بنما ای بت شیرین حرکات

کز سر جان و جهان دست فشان برخیزم

گر چه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کش

تا سحرگه ز کنار تو جوان برخیزم

روز مرگم نفسی مهلت دیدار بده

تا چو حافظ ز سر جان و جهان برخیزم

سنگ قبر حافظ

و دور آن نیز غزلی دیگر :

ای دل غلام شاه جهان باش و شاه باش/پیوسته در حمایت لطف اله باش.

همچنین در دو گوشه بالای سنگ، این دو مصرع نوشته شده است:

بر سر تربت ما چون گذری همت خواه

که زیارتگه رندان جهان خواهد بود.

و در گوشه پایینی سنگ دو مصرع زیر نوشته شده است:

چراغ اهل معنی خواجه حافظ

بجو تاریخش از خاک مصلی.

که خاک مصلی به حساب ابجد بیانگر تاریخ وفات حافظ است.

سعدی :

خود کتیبه روی قبر سعدی معرفی اوست که با خط نستعلیق نگاشته شده و بخش هایی از قصیده ای عربی در نیایش خداوند و نعت پیامبر اکرم صلوات الله علیه بر روی آن حک شده . مطلع این است :

کریم السجایا جمیل الشیم

نبی البرایا شفیع الامم

اما بر دیوارهای اطراف مزار او هفت کتیبه با کاشی های فیروزه ای هست و قسمت هایی از گلستان، بوستان،

سنگ قبر سعدی

قصاید، بدایع و طیبات شیخ که انتخاب گردیده به خط ابراهیم بوذری  درآنها نوشته شده است. متن یك كتیبه (کتیبه هشتم در عمارت هشت ضلعی ی مزار سعدی) دیگر از علی اصغر حكمت است كه در مورد چگونگی ساخت بقعه توضیحاتی داده.

در ضلع غربی، قصیده ای  زیر دیده می شود:

خوش است عمر، دریغا كه جاودانی نیست

پس اعتماد بر این چند روز فانی نیست

درخت قد صنوبر خرام انسان را       مدام رونق نوباوه‌ی جوانی نیست

گلیست خرم و خندان و تازه و خوشبوی

ولیک امید ثباتش چنانکه دانی نیست

دوام پرورش اندر کنار مادر دهر

طمع مکن که درو بوی مهربانی نیست

مباش غره و غافل چو میش سر در پیش

که در طبیعت این گرگ گله‌بانی نیست

چه حاجتست عیان را به استماع بیان؟

که بی‌وفایی دور فلک نهانی نیست

کدام باد بهاری وزید در آفاق

که باز در عقبش نکبتی خزانی نیست؟

اگر ممالک روی زمین به دست آری

بهای مهلت یک روزه زندگانی نیست

دل ای رفیق درین کاروانسرای مبند

که خانه ساختن آیین کاروانی نیست

اگر جهان همه کامست و دشمن اندر پی

به دوستی که جهان جای کامرانی نیست

چو بت‌پرست به صورت چنان شدی مشغول

که دیگرت خبر از لذت معانی نیست

طریق حق رو و در هر کجا که خواهی باش

که کنج خلوت صاحبدلان مکانی نیست

جهان ز دست بدادند دوستان خدای

که پای بند عنا، جز جهان ستانی نیست

نگاه دار زبان تا به دوزخت نبرد

که از زبان بتر اندر جهان زیانی نیست

عمل بیار و علم بر مکن که مردان را

رهی سلیم‌تر از کوی بی‌نشانی نیست

کف نیاز به درگاه بی‌نیاز برآر

که کار مرد خدا جز خدای خوانی نیست

مخور چو بی‌ادبان گاو و تخم کایشان را

امید خرمن و اقبال آن جهانی نیست

مکن که حیف بود دوست برخود آزردن

علی‌الخصوص مر آن دوست را که ثانی نیست

چه سود ریزش باران وعظ بر سر خلق

چو مرد را به ارادت صدف دهانی نیست

زمین به تیغ بلاغت گرفته‌ای سعدی

سپاس دار که جز فیض آسمانی نیست

بدین صفت که در آفاق صیت شعر تو رفت

نرفت دجله که آبش بدین روانی نیست

نه هر که دعوی زورآوری کند با ما

به سر برد، که سعادت به پهلوانی نیست

ولی به خواجه‌ی عطار گو، ستایش مشک

مکن که بوی خوش از مشتری نهانی نیست

مقبره سعدی

در ضلع شمال شرقی ابیاتی از بوستان با این مطلع نوشته شده:

الا ای كه بر خاك ما بگذری

به خاك عزیزان كه یاد آوری

که گر خاک شد سعدی، او را چه غم؟

که در زندگی خاک بوده‌ست هم

به بیچارگی تن فرا خاک داد

وگر گرد عالم برآمد چو باد

بسی برنیاید که خاکش خورد

دگر باره بادش به عالم برد

در ضلع جنوب شرقی، كتیبه ای دیگر از گلستان با این عبارت به چشم می خورد:

یاد دارم كه با كاروان همه شب رفته بودم یاد دارم كه شبى در كاروان همه شب رفته بودم و سحر در كنار بیشه اى خفته . شوریده اى كه در آن سفر همراه ما بود، نعره اى برآورد و راه بیابان گرفت و یك نفس آرام نیافت .چون روز شد گفتمش : آن چه حالت بود. گفت : بلبلان را دیدم كه بنالش در آمده بودند از درخت و كبكان از كوه ، و غوكان در آب و بها یم از بیشه اندیشه كردم كه مروّت نباشد همه در تسبیح و من به غفلت خفته .

دوش مرغى به صبح مى نالید

عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش

یكــى از دوســتــان مخـلص را

مــــــگر آواز مـن رسیــد بگـــــوش

گفت باور نداشتــــــــم كـه ترا

بانگ مرغـــى چنیـن كند مدهوش

گفتم این شرط آدمیت نیست

مرغ تســبیح گــوى و من خاموش

در ضلع جنوب غربی، غزلی از بدایع با این مطلع نوشته شده:

ای صوفی سرگردان، در بند نكونامی

کتیبه گلستان تا درد نیاشامی، زین درد نیارامی...

در ضلع شمال غربی ایوان (نزدیك آرامگاه شوریده شاعری دیگر از شیراز) دوازده بیت از قصیده ای با مطلع زیر به چشم می خورد:

خاك من و توست كه باد شمال

می ببرد سوی یمین و شمال ...

در ضلع شرقی نیز دوازده بیت از قصیده ای به خط نستعلیق و با این مطلع دیده می شود:

  1. بسی صورت بگردیده است عالم وز این صورت بگردد عاقبت هم ...

در ضلع شمال غربی، غزلی از طیبات به خط شاهزاده ابراهیم سلطان فرزند شاهرخ تیموری و با این مطلع حك شده است:

به چهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست

عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست

به غنیمت شمر ای دوست دم عیسی صبح

تا دل مرده مگر زنده کنی کاین دم از اوست

نه فلک راست مسلم نه ملک را حاصل

آنچه در سر سویدای بنی آدم از اوست

به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقیست

به ارادت ببرم زخم که درمان هم از اوست

زخم خونینم اگر به نشود، به باشد

خنک آن زخم که هر لحظه مرا مرهم از اوست

غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد؟

ساقیا باده بده شادی آن کاین غم از اوست

پادشاهی و گدایی بر ما یکسان است

چو بر این در همه را پشت عبادت خم از اوست

سعدیا گر بکند سیل فنا خانهٔ عمر

دل قوی دار که بنیاد بقا محکم از اوست

با این حساب شاید "مقبره سعدی" بین مقابر مشاهیر ایرانی پر نوشتارترین مقبره باشد .

نوشته مزار دیگر مشاهیر ایران را در مطلب بعدی بخوانید.


تهیه کننده: مریم امامی - تبیان