تغسیل شاه شهید*
برگی از خاطرات ظهیر الدوله بعد از کشته شدن ناصرالدین شاه
آمدهایم خدمت صدراعظم. تقریباً نیم ساعت از شب گذشته اسباب غسل حاضر شده بود…
جسد شاه را كه بر روی قالیچه گذارده بودند و دورش را همه شاهزادگان و وزارء گرفته بودند از اتاق بیرون آورده، بالای پلههای بین دو ستون مرمر گذارده رفتند. برای رخت كندن هیچ كس نماند، جز محمد علی خان امین السلطنه صندوقدار شاه و غلامعلی امین همایون سرایدار باشی و جعفر قلی خان قاجار حاجبالدوله و شاهزاده حاج فریدون میرزا كه چون پیرمرد و ریش سفید بود و هم رسم این است كه سلاطین قاجار را باید قجر غسل بدهد و صدراعظم برای تغسیل حاضرش كرده بود و یك نفر آخوند و حاج حیدر خاصه تراش خود شاه و چند نفر سقای شاهی با دلوهای بلغار كه در دست داشتند و من گفتم: «سبحان الله فاعتبرو ایا اولی الابصار». برادر جان! بیدار اول و آخر دنیا باش و ملتفت باش چه میگویم. آن چه نوشته و مینویسم خودم دیدهام. از جمله اخبار یحتمل الصدق و الكذب نیست و هیچ دروغ ندارد:
اول سقاها سنگفرش بین حوض بلور و پلهها را كه كفشكن عامه بود چند دولچه آب ریختند، و شستند. بعد حاج امین السلطنه سرداری ماهوت سیاه الماس دوزی را كه با هزار آرزو برای پوشیدن در مهمانیهای جشن دوخته بود و تازه تمام شده بود، از تن شاه بدر كرد، لاالهالاالله! تمام رختهای شاه را كند. پیراهن شاه نصفش به طوری خونی بود كه سفیدی
آن اصلاً پیدا نبود. زخم شاه را درست دیدم. همچو دست قضا مهر زده بود كه اگر شخصی میخواست قراول برود و در كمال دقت قلب را بزند، یقیناً آن طور نمیزد. جسم شاه را لخت از بالای پلهها آوردند، بر آن زمین كه گفتم سقاها شستند، گذاشتند. خیلی خیلی سفید و چاق معتدل. ریشش را هم همان روز صبح برای رفتن به حضرت عبدالعظیم در همین مكان، حاج حیدر خاصه تراش. تراشیده بود. دیدن زخم شاه كه سرخ و خونی بود، در آن بدن خیلی سفید بیعیب چشم را بیاندازه متألم میكرد.
آن آخوندی كه آرزو میكرد تا در راهی كه شاه عبور میكند، او را بگذارند بایستد، خیلی نزدیك سر شاه با كفش ایستاده و محض احتیاط از ترشح، عبا و رختهایش را جمع كرده به زیر بغل زده، به سقاها امر میكرد كه به ریز و خودش به آواز بلند میگفت: «به نیت طرف راست» و حاج حیدر خاصه تراش جسم شاه را از طرف راست میغلتاند به طرف چپ و یك سقا دولچه بلغاری آب میریخت.
خلاصه به طوری كه یك گدایی را برحسب قانون و حكم پیغمبر (ص) غسل میدهند، شاهنشاه مقتدر ممالك محروسه ایران را غسل دادند. عجیبتر آن كه به قدر قیمت یك كفن هم از آن چه خودش را مالك بر آن میدانست، حق نداشت. كفن عضدالملك را آوردند شاه را كفن كردند... الملك ِلله الواحد القهار و هو الحی الذی لایموت…
از کتاب خاطرات و اسناد ظهیرالدوله
* : "شاه شهید" لقبی بود که قاجار به ناصرالدین شاه داده بودند به واسطه ی کشته شدن و جنبه معنوی ندارد.