تبیان، دستیار زندگی
گفت وگوی اختصاصی با دکتر ابوالقاسم غفاری، نخستین ایرانی راه یافته به ناسا و تنها خارجی حاضر در پروژه آپولو، و دانشمندی که اینشتین در پاسخ به مقاله او جمله بالا را بیان کرد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مصاحبه با دکتر غفاری

گفت وگوی اختصاصی با دکتر ابوالقاسم غفاری، نخستین ایرانی راه یافته به ناسا و تنها خارجی حاضر در پروژه آپولو، و دانشمندی که اینشتین در پاسخ به مقاله او جمله "جالب است!" را بیان کرد.

آقای دکتر! از نحوه پیوستن خود به سازمان فضایی آمریکا بگویید.

یک کنگره بین‌المللی وجود دارد که هر ساله در یکی از شهرهای اروپا یا آمریکا تشکیل می‌شود. من در این کنگره‌ها شرکت کردم، اولین کنگره‌ای که من شرکت کردم در سال 1950 در دانشگاه هاروارد بود و آخرین آن هم در سال 1973 در ونکوور کانادا بود و کنگره‌های دیگری هم بود که هر 4 سال یک‌بار بر گزار می‌شد و آشنایی من با این موضوعات، از این کنگره‌ها آغاز شد. زمانی که در سال 1956 به آمریکا رفتم، به اداره استاندارد آنجا منتقل شدم و در آنجا با شخصی به نام دکتر «هیو درایدن» (معاون پیشین ناسا؛ امروزه  یکی از پایگاه‌های ناسا به احترام وی، Dryden نامیده شده است) آشنا شدم. زمانی که قرار شد ناسا تشکیل شود، از عده زیادی برای همکاری دعوت شد که Dryden نیز مرا به ناسا دعوت کرد.

دکتر ابولقاسم غفاری

از سال‌های فعالیت‌ خود در ناسا برای ما بگویید.

ناسا هشت شعبه داشت که شعبه مربوط به موشک‌های فضایی، در ایالت آلاباما قرار داشت و ریاست آن را دکتر «ورنر فون براون» (پدر موشک‌های فضایی آمریکا) عهده‌دار بود. در این بخش قریب به 40 آلمانی با تابعیت آمریکایی فعالیت می‌کردند . من در یکی از سخنرانی‌های فون براون در واشنگتن با او آشنا شدم. او پس از کار در آلاباما، معاونت ناسا را به عهده گرفت و پس از آن نیز به نیویورک نقل مکان کرد و مدیر یک شرکت ساخت هواپیماهای 14- F شد. در این مدت همچنین سفری به تهران داشت که در آن با مقامات ایران ملاقات کرد و رایزنی‌هایی را درباره فروش این نوع هواپیماها به ایران انجام داد. البته این کار به آسانی صورت نگرفت، زیرا آمریکا بیم آن را داشت که این هواپیماها از طریق ایران به شوروی منتقل شود.

در هر صورت، دوسال نخست فعالیت‌های من در ناسا، در زمینه مشاوره بود و بعد از آن به پروژه آپولو انتقال یافتم. پس از آن نیز به پروژه «ژوپیتر» ملحق شدم. در پایان هم از ناسا به دلیل مشکلات رفت و آمد به ایران، تقاضای بازنشستگی کردم. پیش از آپولو، موشک‌های «ردستون» و «نیتان»، منحصرا توسط ارتش آمریکا ساخته می‌شد اما پس از شروع پروژه آپولو، موشک‌های «ساترن» که مختص سفر به ماه بودند، ساخته شد.

وظیفه ما در آپولو، تعیین مسیر فضا‌پیما در جریان سفر به ماه بود تا فضا پیما بتواند در کوتاه‌ترین زمان، حداکثر فعالیت را انجام دهد و یا اگر اشتباهاتی در مسیر رخ می‌‌داد، آنها را اصلاح می‌کردیم . ما از ابتدای پروژه و از ماموریت آپولو- 1، در ناسا استخدام شدیم. پرتاب‌های اولیه (تا آپولو- 10) همگی آزمایشی بودند تا بالاخره آپولو- 11 موفق شد بر سطح ماه فرود بیاید. خطر جانی هم فقط در ماموریت آپولو- 1رخ داد. البته در ماموریت آپولو- 13 نیز مشکلاتی برای فضانوردان به وجود آمد که با هدایت بسیار عالی فرمانده ماموریت، فضانوردان سلامت به زمین بازگشتند.

آیا شما در جریان ماموریت آپولو- 13 نیز حضور داشتید؟

خیر. من آن زمان به پروژه ژوپیتر منتقل شده بودم. (پروژه ژوپیتر مربوط به ارسال نخستین روبات دست‌ساز بشر به سمت سیاره مشتری بود که «پایونیر- 10» نام داشت.)

همکاران شما در آپولو چه کسانی بودند؟

زمانی که در ناسا بودم، ریاست بخش ما را یک اتریشی به عهده داشت که پیش از آن در ساخت موشک‌های 1-V  و 2- V (نخستین موشک‌های جنگی جهان) فعالیت داشت که در جنگ جهانی دوم به اسارت آمریکا در آمده بود. موشک‌های 2-V همان موشک‌هایی بود که در اواسط جنگ جهانی، آلمان بر ضد انگلیس به کار می‌برد. از فعالان این موشک، تنها این شخص با من همکار بود. معاون این بخش، یک آلمانی بود و نفر سوم هم بنده بودم. ما سه نفر در راس این قسمت از پروژه آپولو بودیم.

دکتر ابولقاسم غفاری در حال دریافت لوح افتخار

با توجه به اینکه یک مسابقه بزرگ فضایی مابین آمریکا و شوروی در جریان بود، جو کار در پروژه آپولو چگونه بود؟

بله، همان‌طور که گفتید، بین آمریکا و شوروی مسابقه بزرگی بود. در اکتبر 1957، این مسابقه با پرتاب «اسپوتنیک- 1» (نخستین ماهواره جهان) آغاز شد. صبح روز چهارم اکتبر 1957، دکتر «کشی افشار» (بنیان‌گذار موسسه ژئوفیزیک ایران) به من تلفن کردند و مرا از این اتفاق باخبر کردند. البته این پنجمین باری بود که شوروی دست به این کار می‌زد. در دفعات قبل، این تجربه ناموفق بود. چندی بعد هم یک ماهواره دیگر پرتاب کردند، این بود که مسابقه فضا شروع شد. آمریکا هم در ابتدا فعالیت‌هایی انجام می‌داد، اما رسمی نبود. موشک‌ها هم اکثرا به دست ارتش ساخته می‌شد، و فون براون و دسته‌اش هم تا پیش از تاسیس ناسا در ارتش فعالیت می‌کردند که بعدا به ناسا پیوستند.

البته آمریکا هم تلاش بسیاری کرد و کار فوق‌العاده‌ای انجام داد، چرا که دانشمندان زیادی در آمریکا وجود داشتند. اما جمع‌آوری آنها آسان نبود. این بود که طول کشید تا سرانجام در سال 1958 اجازه تاسیس ناسا صادر شد. در ابتدا دفتر کار ما در یک عمارت قدیمی در گوشه‌ای از کاخ سفید بود و پس از رسمی شدن ناسا، یک شعبه در آلاباما و بخشی به نام Space Flight Center (مرکز پرتاب‌های فضایی) در واشنگتن تاسیس شد. من به دلیل آنکه دوستان قدیمی‌ام اکثراً در واشنگتن بودند، همانجا ماندم.

گویا ناسا قصد دارد بار دیگر انسان‌هایی را به ماه و مریخ بفرستد، نظر شما درباره امکان عملی شدن این پروژه چیست؟

امروزه اکثر پروژه‌های تحقیقاتی فضایی، با سرنشین نیست و البته کشورهای دیگر هم مانند هند و ژاپن و چین در این زمینه فعالیت می‌کنند و سفینه‌هایی را به ماه می‌فرستند و تحقیقاتی را در قسمت‌های شمالی ماه انجام می‌دهند. شما می‌‌دانید که پیش از آنکه انسان به ماه برود، صبحت از این بود که سطح ماه چگونه  است. در ناسا نیز یک استاد فیزیک سخنرانی را انجام داد که در آن به این موضوع اشاره کرد که سطح ماه شبیه گرد و خاک است و در صورت فرود شیئی روی آن، آن جسم در گرد و خاک ماه فرو می‌رود. همگی ما تعجب کردیم که پس چرا ما این همه زحمت می‌کشیم! خلاصه، صحبت از این موضوع زیاد بود و سرانجام هم فضانوردان روی ماه فرود آمدند. البته ناسا برنامه‌های بسیاری دارد. اما اشکال آن، کمبود بودجه است. تا پیش از این همه پیش‌بینی می‌شد تا انتهای سال 2010، فضا پیمای‌های سرنشین‌دار به مریخ بروند؛ اما من گمان نمی‌کنم این کار تا آن موقع انجام شود. البته ماموریت‌های بدون سرنشین زیادی در حال انجام است که من زیاد در جریان آنها نیستم.

آقای دکتر! ارتباط شما با علم و اخترشناسی چگونه آغاز شد؟

ما زمانی که در پاریس برای دیپلم ریاضی درس می خواندیم، مجبور بودیم فیزیک نیز بخوانیم. در ژوئن 1932 زمانی که لیسانس ریاضی را گرفتم، فیزیک را شروع کردم، بعد از فیزیک هم نجوم را شروع کردم. پس از آن هم در رصدخانه پاریس مشغول به کار شدم. البته کار من محاسباتی بود و رصدی نبود.

من پس از آن به تهران و بعد از آن نیز به لندن رفتم. پس از آن هر نسخه از تزی را که در پاریس نوشته بودم به مناطق مختلف فرستادم . یکی از آنها را برای اینشتین در پرینستون فرستادم که او هم در جواب، یک نامه کوتاه به زبان انگلیسی فرستاد. البته زبان او فرانسه بود، اما تازه انگلیسی را فرا گرفته بود. او نوشته بود: « Very interesting!» (بسیار جالب است!).

در سال 1952 زمانی که برای مطالعه نجوم از هاروارد به پرینستون آمدم، در نخستین جلسه‌ام با اینشتین، او به من گفت که مقاله شما بسیار جالب است و بیشتر درباره ریاضیات است و سه فصل اول را داخل ریاضیات شدید.

تلخ‌ترین و شیرین‌ترین خاطره زندگی علمی شما چیست؟

زمانی که آپولو- 11 روی ماه فرود آمد همه ما بسیار خوشحال بودیم و این شیرین‌ترین خاطره من بود. و تلخ‌ترنی نیز مربوط به نخستین آپولو بود که زمانی که فضانوردان وارد کپسول فضایی شدند، ناگهان این محموله آتش گرفت و ما شاهد ماجرا بودیم که اغلب از بین رفتند.

گرد آوری محسن مرادی