ترنّم آدینه
چشمت اگر مجال دهد
چون كودكی رسیدن سال جدید را
با دست زیر چانه تو را آه می كشم
چون غنچه ای كه آخر اسفند، عید را
برخیز و خاك را بنشان بر عزای باد
كافی ست هرچقدر كه رقصانده بید را
با شعر مثل زورقی آشفته كرده ام
آرام روزهای كران ناپدید را
بی شعر شاهی ام كه پس از سال ها نبرد
در پیشگاه قلعه نیابد كلید را
چشمت اگر مجال دهد ترجمان شوم
با لهجه صریح تغزل شهید را
علیرضا بدیع- نیشابور
حادثه ای ناگهان
در وا كن و به این قفس مرده جان بده
دیوارها و فاصله ها را تكان بده
ما را ز دست زندگی بی امان بگیر
ما را به دست حادثه ای ناگهان بده
تا باورت كنند چو فواره ای بلند
خود را به تشنگان تماشا نشان بده
بر هرچه قاب پنجره رو به آفتاب
سهمی ز نور، تكه ای از آسمان بده
«زین خلق پرشكایت گریان شدم ملول»
این سفره های واشده را آب و نان بده
عبدالجبار كاكایی
منبع روزنامه کیهان