تبیان، دستیار زندگی
تجربه عینی و آشکار من از بد عهدی و بی‌وفایی دنیا و طغیان و سرکشی روزگار از یک سو، و آغوش گرم و گشاده آخرت، از سوی دیگر، وادارم ساخت که تمام هوش و حواسم معطوف خودم باشد، لحظه‌ای چشم از خودم بر ندارم و به دیگری نسپارم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کلیدی برای تمام گنج های سعادت

آئین زندگی (2)

کلید شادی جوانان

برای مطالعه ی قسمت قبل اینجا کلیک کنید.

اولین قسمت از وصایای امام علی (ع) به فرزندشان امام حسن (ع) :

و من وصیّة له للحسن بن علیّ علیهما‌السّلام

کتبها إلیه بحاضرین منصرفاً من صفّین

و از وصیت حضرت مولاست به حسن بن علی، که آن را هنگام بازگشت از صفین در محل حاضرین (1) نوشته است.

من الوالد الفان.

از: پدری که در آستانه مرگ ایستاده است.

المقرّ للزّمان،

و عبور شتابناک زمان ، به باورجانش نشسته است.

المدبر العمر،

و حیات این جهان را پشت سر نهاده است،

المستسلم للدّهر.

و تسلیم روزگار گشته است.

الذّامّ للدّنیا،

به نکوهش دنیا پرداخته است.

السّاکن مساکن الموتی.

در سرای مردگان مسکن گزیده است.

و الظّاعن عنها غداً.

و پای در رکاب عزیمت فردا نهاده است.

إلی المولود المومّل ما لا یدرک،

به: فرزندی که دل به آرزوهای محال سپرده است.

السّالک سبیل من قد هلک،

و پای در مسیر نیستی نهاده است.

غرض الاسقام،

در تیررس بیماری‌ها نشسته است،

و رهینة الایّام.

و وامدار روزگار گشته است.

و رمیّة المصائب.

واماج مصائب اندوهبار قرار گرفته است.

و عبد الدّنیا.

و به بندگی دنیا در آمده است.

و تاجر الغرور.(2)

و به تجارت غرور مشغول گشته است.

و غریم المنایا.

و بدهکار وادی فنا شده است.

و اسیر الموت.

و تن به اسارت مرگ داده است.

تجربه عینی و آشکار من از بد عهدی و بی‌وفایی دنیا و طغیان و سرکشی روزگار از یک سو ، و آغوش گرم و گشاده آخرت ، از سوی دیگر ، وادارم ساخت که تمام هوش و حواسم معطوف خودم باشد ، لحظه‌ای چشم از خودم بر ندارم و به دیگری نسپارم.

و حلیف الهموم.

و هم  پیمان دغد‌غه‌های غمبار گشته است.

و قرین الأحزان.

و هم نشین داغ‌های اندوهبار شده است.

و نصب الافات.

و در نشانه گاه آفات و بلیات ، سکنی گزیده است.

و صریع الشّهوات،

و زمین خورده و خاکمال شهوت‌ها شده است.

و خلیفةالاموات.

و جانشین مردگان گردیده است.(3)

امّا بعد فانّ فیما تبینت من ادبار الدّنیا عنّی و جموح الدّهر علیّ و إقبال الاخرة الیّ ما یزعنی عن ذکر من سوای، و الاهتمام بما ورائی،

فرزند جانم!

وصیت و سفارش من به تو: پروای از خداست، و پای بندی به دستورات او.

اما بعد:

تجربه عینی و آشکار من از بد عهدی و بی‌وفایی دنیا و طغیان و سرکشی روزگار از یک سو ، و آغوش گرم و گشاده آخرت ، از سوی دیگر ، وادارم ساخت که تمام هوش و حواسم معطوف خودم باشد ، لحظه‌ای چشم از خودم بر ندارم و به دیگری نسپارم.

غیر انّی حیث تفرّد بی دون هموم النّاس همّ نفسی، فصدفنی رأیی و صرفنی عن هوای، و صرّح لی محض امری.

فهمیدم که من پیش و بیش از آنکه مسئول مردمان باشم ، وظیفه‌دار خودم هستم. و بر این دریافت و دغه‌غه‌ام ، عقل نیز صحّه گذاشت و از افتادنم به دام هوای نفس ، بازداشت. و تکلیفم را بی‌هیچ پرده و پیرایه‌ای روشن ساخت.

فأفضی بی إلی جدّلا یکون فیه لعب، و صدق لا یشوبه کذب.

و مرا به کاری سترگ واداشت که بازی و شوخی بر نمی‌دارد. و با حقیقتی مواجه ساخت که هیچ دروغی از راستی‌اش نمی‌کاهد.

و (4)و جدتک بعضی بل و جدتک کلّی حتّی کانّ شیئاً لو أصابک أصابک أصابنی، و کأنّ الموت لو أتاک أتانی،

و دیدم که تو پاره تن منی ، و بلکه بیشتر از آنی ، تو برایم همه روح و جانی! هر بد و خوبی که سوی تو آید، نصیب من شده است.

و اگر مرگ ، نشان از تو بگیرد ، جان مرا نشانه گرفته است.

فعنانی من امرک ما یعنینی من أمر نفسی.

پس ، کار تو را کار خودم دانستم و هر چه برای خودم می‌خواهم، برایت خواستم.

فکتبت إلیک مستظهراً به إن أنا بقیت لک أوقنبت.

این مکتوب را برایت نوشتم تا همواره تکیه‌گاه تو باشد و اسباب پشت‌گرمی‌ات، چه من بمانم برایت و چه نمانم.

- فإنّی أوصیک بتقوی الله أی بنیّ و لزوم أمره،

- فرزند جانم!

وصیت و سفارش من به تو:

پروای از خداست،

و پای بندی به دستورات او.

اهل معرفت معتقدند که همین دو جمله، در مسیر سلوک و سعادت، کامل‌ترین کلام و تمام‌ترین حرف است؛ 1- پروای از خدا 2- پای بندی به دستورات او.

این دو کلام، دو کلید است که قفل تمام گنج‌های عافیت و سعادت در هر دو جهان با آن باز می‌شود.

بر این اساس و بر اساس باقی فرازهای نامه، می‌توان ادّعا کرد که بقیه فرمایشات حضرت مولا از این پس، شرح و بسط و تعبیر و تأویل همین دو جمله است.

پی‌نوشت‌ها:

1- شارحین در مورد کلمه حاضرین بحث بسیار کرده‌اند، اما به هیچ نتیجه متقنی نرسیده‌اند. ابن ابی الحدید می‌گوید: من بررسی کردم و در آن نواحی، شهر یا محله‌ای به نام حاضرین (بر وزن خاسرین) نیافتم. احتمال پیشین ابن ابی الحدید این بوده است که این کلمه؛ حاضرین به صیغه تثنیه باشد، یعنی میان دو منطقه که هر کدام نام حاضر داشته‌اند. حاضر حلب و حاضر قنّسرین.

و برخی احتمال داده‌اند که حاضرین نامی آرامی باشد مانند صفّین و قنّسرین.

[و بنده عرض می‌کنم: چه فرق می‌کند که این مکتوب شریف در کجا نوشته شده باشد، مهم این است که چنین رشته‌ای از درّ و گوهر در هیچ کجای دیگر پیدا نمی‌شود، جز در مخزن معارف مولا علی علیه‌السلام. این کلمات بی‌بدیل را ابتدا باید بوسید و بر دیده نهاد و سپس به مثابه نسخه‌ای حیات‌بخش  و سعادت آفرین، دستور کار و زندگی قرار داد. ومن الله التوفیق]

2- متاع الغرور، تعبیر قرآن است از دنیا. خداوند سبحان در قرآن کریم می‌فرماید: دنیا چیزی جز متاع غرور نیست. ما الحیوة الدنیا الامتاع الغرور. سوره آل عمران آیه 185.

3- همه این صفات و مختصاتی که حضرت مولا بر می‌شمرد، ترسیم و توصیف وضعیت انسان است در زندگی مادی و حیات دنیوی.

یعنی اگر در عنفوان جوانی هستی و در اوایل مسیر ایستاده‌ای، چنین وضعیتی داری و اگر پا به وادی کهولت نهاده‌ای و به اواخر راه عمر رسیده‌ای، چنان موقعیتی.

4- در نسخه فیض‌الاسلام و ملافتح‌الله کاشانی «و» قبل از «وجدتک» نیامده ولی در نسخه شهیدی آمده.

کتاب آئین زندگی - ترجمه سید مهدی شجاعی