تبیان، دستیار زندگی
معناى سعى این است كه انسان از معصیت به اطاعت فرار مى‌كند و فرار الى الله در سعى بین صفا و مروه به طور بارز ظهور مى‌كند. هروله و دویدن بین صفا و مروه، از گناه به سوى اطاعت و از غیر به حق دویدن است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اسرار صفا و مروه

صفا و مروه

صفا را صفا گفته‌اند براى این كه از وصف انبیا، به خصوص آدم (علیه السلام) بهره‌اى بُرد. در قرآن هم فرموده است:

«اِنّ الله اصطفى آدم و نوحاً و آل ابراهیم و آل عمران على العالمین»(1)؛ آنان مصطفاى پروردگارند و چون وجود مبارك آدم روى كوه صفا، برابر بیت ایستاد، از مصطفى بودن آدم، این كوه صفا شد. و اگر كسى از این كوه صفا بگیرد مصطفاى خداى متعال است. آرى خداوند گروهى را برمى‌گزیند: «اِنَّ الله یصطفی من الملائكة رُسُلا و من الناس انّ الله سمیع بصیر.»(2)

حوّا (علیهاالسلام) كه مرأه بود، در كوه مروه قرار گرفت، از این رو آن را «مروه» خوانده‌اند.

امام سجاد (علیه السلام) خطاب به شبلى فرمود: آیا بین صفا و مروه سعى كردى؟

شبلى عرض كرد: آرى.

فرمود: هنگام سعى بین صفا و مروه، فلان معنا را درك كردى؟

عرض كرد: نه.

فرمود: پس تو سعى بین صفا و مروه انجام نداده‌اى.

به فرموده حضرت، معناى سعى این است كه انسان از معصیت به اطاعت فرار مى‌كند و فرار الى الله در سعى بین صفا و مروه به طور بارز ظهور مى‌كند. هروله و دویدن بین صفا و مروه، از گناه به سوى اطاعت و از غیر به حق دویدن است.

اسرار فراوانى در صفا و مروه وجود دارد و در قرآن كریم هم سعى بین صفا و مروه و خود صفا و مروه، جزء شعائر الهى بشمار آمده است: «انّ الصفا و المروة من شعائر الله، فمن حجّ البیت أو اعتمر فلا جناح علیه أن یطوّف بهما و من تطوّع خیراً فان الله شاكر علیم»(3)؛ از صفا و مروه به نوبه خود، به عنوان طواف تعبیر شده و از شعائر الهى بشمار آمده است.

به فرموده حضرت، معناى سعى این است كه انسان از معصیت به اطاعت فرار مى‌كند و فرار الى الله در سعى بین صفا و مروه به طور بارز ظهور مى‌كند. هروله و دویدن بین صفا و مروه، از گناه به سوى اطاعت و از غیر به حق دویدن است.

بعد فرمود: آیا مى‌دانى معناى تردّد بین دو كوه صفا و مروه چیست؟ یعنى خدایا! من بین خوف و رجا به سر مى‌برم، نه خوف محض دارم و نه رجاء محض. نه آنچنان است كه فقط بترسم و هیچ امید نداشته باشم و نه آنچنان است كه همه امید باشد و هیچ ترس نباشد. این تردّد بین صفا و مروه همان تردد بین خوف و رجاء است. مؤمن و مسلمان تا زنده است بین خوف و رجاء بسر مى‌برد؛ خوف دارد از كارهاى خود و امید دارد به لطف حقّ.

خداوند متعال در قرآن كریم آنجا كه مردان الهى را ـ كه عالم با عمل هستند ـ مى‌ستاید، مى‌فرماید:

«أمّن هو قانت آناء اللیل ساجداً و قائماً یحذر الآخرة و یرجوا رحمة ربه، قل هل یستوى الذین یعلمون و الذین لا یعلمون.»(4)

مردان الهى كه علم‌هاى آموزنده دارند، از پایان كار خود هراسانند و به لطف حق امیدوار. از خدا نمى‌ترسند چون خداوند متعال جمال محض است و جمال محض و ارحم الراحمین صِرف، ترسى ندارد. بلكه آنان از پایان كار خود مى‌ترسند. خداوند متعال محبوب است نه مهروب.

امام سجاد علیه السلام فرمود: آیا مى‌دانى معناى تردّد بین دو كوه صفا و مروه چیست؟ یعنى خدایا! من بین خوف و رجا به سر مى‌برم، نه خوف محض دارم و نه رجاء محض. نه آنچنان است كه فقط بترسم و هیچ امید نداشته باشم و نه آنچنان است كه همه امید باشد و هیچ ترس نباشد.

مؤمن همیشه بین خوف و رجاء زندگى مى‌كند و تا زنده است، در اواسط عمر مى‌كوشد كه خوفش مقدارى بیشتر باشد و در اواخر عمر سعیش بر این است كه امیدش بیش از رجاء باشد.

در هر صورت، همواره بین خوف و رجاء بسر مى‌برد و این سرّ در سعى بین صفا و مروه جلوه‌گر است.

آنگاه كه روى به جانب صفا دارد سعى مى‌كند خود را تصفیه نماید و وقتى به سوى مروه مى‌رود، سعى مى‌كند مروّت و مردانگى به دست آورد؛ چرا كه مروه یادآور مروّت و مردانگى است و صفا یادآور تصفیه و  تهذیب روح، آرى، هر یك از اینها سرّى دارد.

گر چه در اصلِ این تردّد، هاجر(علیهاالسلام) براى به دست آوردن آب، چند بار از كوه صفا به مروه و از مروه به صفا آمد و سخن از هل من انیس و هل من مونس(5) داشت تا آبى براى نوزادش فراهم كند و آن آهِ مادرانه‌اش، آنچنان اثر گذاشت كه طبق دعاى خلیل حق، از زیر پاى اسماعیل چشمه زمزم جوشید و هنوز با گذشت چند هزار سال مى‌جوشد ولیكن سرّ این كار آن است كه انسان به صفا برسد و به مروّت و مردانگى بار یابد. انسان جوانمرد، دیگر دست به سوى كار ذلیلانه دراز نمى‌كند همچنان كه حسین بن على(علیهماالسلام) فرمود: لا والله لا اعطیهم بیدى اعطاء الذلیل و لا أفرّ منهم فرار العبید.(6)

فرمود: نه پاى فرار و گریز دارم، نه دستى كه دست تسلیم و ذلت باشد بلكه من هستم و مردانگى و میدان مبارزه و شهامت و شجاعت. این درس را هم، سرّ حج به انسان مى‌آموزد؛ چرا كه در هر قدمى از حج، سرّى است.

پی‌نوشت‌ها:

1ـ آل عمران: 23 .

2ـ حج : 75 .

3ـ بقره: 158.

4ـ زمر: 9.

5ـ علل الشرایع، شیخ صدوق، ص432 / فروع كافى، ج4، ص201 .

6ـ مقتل خوارزمى، ج1، ص253/ تاریخ طبرى، ج7، ص328/ و كامل ابن اثیر، ج3، ص287 .

منبع:

برگرفته از كتاب عرفان حج، آیة الله جوادی آملی .

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.