سینما جمهوری با واکنشهای احساسی زنده نمیشود
واکنش اهالی سینما به آتش گرفتن سینما جمهوری از نخستین ساعات ماجرا آغاز شده و ادامه دارد، اما این واکنشهای عمدتا احساسی بیشتر برای ثبت در تاریخ مناسب است و دردی از این سینما دوا نمیکند.
به گزارش خبرنگار مهر، آتشسوزی در سینما جمهوری تهران این روزها در صدر فهرست اخبار سینمایی قرار گرفته است. حادثهای که هر چند حاشیههای فراوان به آن نسبت داده میشود، ولی مهمترین وجه آن بر باد رفتن خاکستر خاطرههایی است که طی سالها با این سینمای قدیمی شکل گرفته است.
سینما جمهوری تهران بامداد جمعه 24 آبانماه حدود ساعت چهار دچار حریق شد. این آتشسوزی با رسیدن مأموران آتشنشانی تخفیف پیدا کرد و نهایتاً چند ساعت بعد همه چیز به پایان رسید؛ هم آتش و هم آنچه به عنوان یک مکان فرهنگی و سینمایی از این سینما در ذهن مانده بود.
حادثه سینما جمهوری میتواند یادآور بسیاری از اتفاقهای ناخوشایند به خصوص در حوزه تولد و مرگ سینماهای کشور و تهران باشد. حادثهای که آتشسوزی در سینما آزادی را به ذهن میآورد و خاطره تلخ چند سالی که باید تقاطع خیابان عباسآباد و وزرا را با چشمان بسته طی میکردی تا روزی برسد که بالاخره یک ساختمان عظیم و چندمنظوره آن جای خالی را پر کند.
حادثهای که هر چند حاشیههای فراوان به آن نسبت داده میشود، ولی مهمترین وجه آن بر باد رفتن خاکستر خاطرههایی است که طی سالها با این سینمای قدیمی شکل گرفته است.
اما این اتفاق را میتوان از وجه دیگر نیز مورد توجه قرار داد. هر چند طولانی شدن زمان احیای سینما آزادی در خوشبینانهترین شکل ممکن نمیتواند امید سرپا شدن زودهنگام سینما جمهوری را ایجاد کند، اما واقعیت این است که میتوان به قطعیت نهایی این ماجرا امیدوار بود.
نکتهای که ورای حاشیههای سیاسی و غیر سیاسی ایجاد شده آتش گرفتن و از بین رفتن سینما جمهوری را مورد توجه قرار میدهد واکنشهایی است که این روزها به شکل یک جریان غیر کاربردی پس از هر اتفاق ایجاد میشود. بدون آنکه تأثیری مثبت بر بهبود این روند داشته یا کاربردی باشد.
این روزها سینماگران همراهی خود را به شکل و شیوههای مختلف نشان داده و به نوعی راهکار ارائه میدهند. حالا اینکه این راهکارها چقدر کاربردی و کارشناسی است جای تحلیل و بحث دارد. اینجاست که در مقیاسی وسیعتر میتوان این پرسش را مطرح کرد که به راه افتادن این جریانها جز موجسازی مطبوعاتی و خبرسازی کاذب چه کاربردی دارد؟
واقعیت این است که شرایط و سیستم به گونهای تنظیم شده که همه سینماها در مقابل حوادث طبیعی و غیر طبیعی مثل آتشسوزی بیمه هستند و مراکزی چون موسسه سینماشهر و شهرداری تهران در بخش فرهنگی از سینمای آسیبدیده حمایت و شرایط را برای بازسازی و احیای آن فراهم میکنند که البته مشمول گذشت زمان میشود.
حادثهای که آتشسوزی در سینما آزادی را به ذهن میآورد و خاطره تلخ چند سالی که باید تقاطع خیابان عباسآباد و وزرا را با چشمان بسته طی میکردی تا روزی برسد که بالاخره یک ساختمان عظیم و چندمنظوره آن جای خالی را پر کند.
در این میان ارائه راهکارهای احساسی و نقطهنظرهای شخصی چه جایی در این مناسبات دارد؟ پیشخرید کردن بلیت سینما جمهوری برای یکسال آینده، برپایی جشن گلریزان برای بازگشت سرمایه صاحبان سینما و... از جمله این پیشنهادها هستند که خیلی زود راه به تیتر اول مطبوعات میبرند و بر سر زبان میافتند.
ولی وقتی قرار است به کارکردی بودن این راهکارها جز خبرسازی مقطعی توجه کنیم، به بنبست میرسیم. همان طور که سایر واکنشها و اظهار نظرهایی که تحت تأثیر جو موجود ارائه شدهاند، تاکنون راه به جایی نبرده و در سطح خبررسانی روزانه باقی ماندهاند.
به نظر میآید در برخورد با چنین حوادث و اتفاقهایی بیش از واکنشهای لحظهای و احساسی، بازخوانی گذشته و خاطرات بدون اصرار بر ارائه راهکار منطقیتر است. باید پذیرفت که ارائه راهکار به تخصص و جایگاه خاص نیاز دارد. و الا هر فردی قادر به طرح دور از ذهنترین راه حلهاست که البته هیچ ضمانت اجرایی ندارد.