تبیان، دستیار زندگی
این مقاله ضعف محتوای درسی آموزشی ایزان را بررسی کرده لزوم آموزش محتواهایی نظیر بهداشت روانی و جنسی را بیان می کند و...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دانستن حق جوانان است!

دانستن حق جوانان است

اشاره

بی شك همه ما در دوران مدرسه، روش های مختلف آموزش بهداشت را تجربه كرده ایم. از تمیزی لباس و دست و صورت تا نحوه جلوگیری از سرایت بیماریهای واگیردار؛ اما هنوز یك موضوع در جامعه آموزشی برای متولیان آموزش حل نشده است و آن اینكه چرا با گذشت سالها و بروز بیماریهای خاص اجتماعی و جسمی برای نوجوانان و جوانان، هنوز مسئولان آموزشی نسبت به آموزش های جسمی- روانی با توجه به ناهنجاریهای موجود در جامعه، بی تفاوت هستند؟ مطلبی در این زمینه برایمان ارسال شده كه اهمیت آموزش برخی از آموزه های بهداشتی، روانی و اجتماعی را گوشزد می كند. خواندن آن برای متولیان آموزشی و والدین خالی از فایده نخواهد بود. سیستم آموزشی ایران در مقاطع مختلف تحصیلی، مجموعه ای از آزموده هایی است كه خطا و ناكارآمدی خویش را هم در تئوری و هم در عملكرد به اثبات رسانده و برای عبور از یك خطای اثبات شده باز هم مجبور به آزمایش یك سیستم ناكارآمد دیگر گشته ایم كه این عدم كارایی ،جز بهره نبردن از یك نگرش كلان و عدم استراتژی آموزشی دلیل دیگری نمی تواند داشته باشد.

متأسفانه تصمیم گیران آموزشی ما به دانش علمی و به روز مبتنی بر شرایط جامعه ایران توجه كمی دارند و اغلب در گزینش سامانه های آموزشی با كپی برداری معیوب از نظامهای آموزشی قبلی كشورهای پیشرفته كه در طی تحول آن جوامع نفی یا كه دگرگون شده اند، اصرار می ورزند و این رویكرد تا آنجا صدق می كند كه هم دانش آموزان و هم مدرسان به آینده سامانه های كنونی اطمینان ندارند و در یك حالت بلاتكلیف بسر می برند. این عدم كلان نگری در نگرش به آموزشر ایران، تصمیم گیران را به جزء نگری سوق داده است كه در روند تحول جامعه وقتی مسأله ای به غیرقابل اجتناب تبدیل شد، آنگاه به ناچار با تمكین به آن، سامانه دستكاری می شود، بدون اینكه بررسی شود كه مثلاً این تغییر با روح آن سامانه می تواند ناسازگار باشد و كل سامانه را تحت تأثیر منفی قرار دهد. هم اكنون حجم عظیمی از دروس آموزشی در مقاطع مختلف عملاً هیچ گونه همخوانی با احتیاجات آموزشی دانش پژوهان ندارد و به عكس گزینه های درسی، آموزشی كه لازمه جامعه دانش پژوهان است، هیچ جایگاهی در میان سیستم آموزشی ایران ندارد.

هدف از این مقدمه كوتاه ارائه یك پیشنهاد راهبردی و ضروری برای یك كاستی بزرگ سامانه آموزشی كشور خواهد بود كه تاكنون برخلاف تمامی ادعاهای گفته شده به صورت علمی بدان پرداخته نشده است.

 آموزش بهداشت عمومی (جسمی- روانی - جنسی): همانگونه كه آموزش ادبیات فارسی برای دانش آموز ایرانی یك الزام تحصیلی در مقاطع گوناگون است، آموزش بهداشت عمومی و گزینه های آن نیز در سیستم آموزشی كشور باید به یك الزام عینی تبدیل گردد و با تأكید و بها دادن به‏آن، دانش آموز را به طرف شناخت درست نسبت به مسائل بهداشتی (فردی - اجتماعی) رهنمون نماید. اصولاً سامانه آموزش باید بپذیرد كه وظیفه اولیه آن در قبال جامعه آماده سازی و مهیا كردن بستر مناسب جهت رشد و ارتقای سطح توانایی های دانش آموزان و فراگیری و كسب تخصص برای ورود به اجتماع است كه تاكنون تنها آماده سازی دانش آموز برای ورود به مقطع بالاتر تحصیلی را مد نظر قرار داده اند و به نقش دانش آموز در ارتباط با اجتماع و به طور كلی زندگی اجتماعی با تمام گستردگی آن توجه بهینه ای مبذول نداشته اند. به همین لحاظ است كه جوانان ایرانی كمترین شناخت را نسبت به مسائل بهداشت جسمی، جنسی و روانی خاص مقطع سنی خویش دارند و این عدم شناخت در شرایط عینی زندگی، آنها را آسیب پذیر نموده است.

این عدم شناخت همچنین می تواند معضلات رشد یابنده در میان جوانان را به دیگر لایه های اجتماعی نیز گسترش داده و به طور كلی جامعه را نیز تحت تأثیر منفی قرار دهد. هم اكنون با توجه به حساسیت بالایی كه در جامعه نسبت به بیماری ایدز وجود دارد مسئولان آموزشی پذیرفته اند كه بعد از چند سال كنكاش، بایدها و نبایدها، این مسأله را در سامانه آموزشی لحاظ كرده و جوانان را به حداقل آگاهی نسبت بدین موضوع برسانند كه این خود رویكرد مثبتی است، اما رویكردی جزء نگر می باشد و هنوز نتوانسته است كلان نگری را در بینش مد نظر قرار دهد. سؤال اینجاست كه چنانچه فردا هپاتیت هم حساسیت برانگیز شد باید باز هم یك پروسه حركتی از نبایدها به طرف بایدها را مورد توجه قرار داد؟ یا این كه بهتر است بهداشت عمومی را به عنوان یك اصل و پایه تحصیلاتی پذیرفت. عقل سلیم و الزامات دنیای كنونی می طلبد كه نسبت به این مقوله دیدگاه كلان نگر را پذیرفت و با برنامه ریزی برای مقاطع مختلف حداقلی از مسائل بهداشت عمومی چه در زمینه جسمی، روانی و جنسی را با لحاظ شرایط سنی و الزامات خاص در سیستم آموزش لحاظ نمود.

مثلاً این كه در مقطع دبستان بهداشت عمومی می تواند رویكردی ابتدایی در مورد مسائل بهداشتی و بیماریهای شایع در میان كودكان همچون سرماخوردگی و آنفلوانزا، همچنین چگونگی مبارزه با ترس در میان كودكان، استفاده از برنامه های تلویزیونی و بازیهای خاص كودكان باشد و در مقاطع بالاتر ایجاد شناخت نسبت به بیماریهایی همچون هپاتیت، كزاز، بیماریهای پوستی، ایدز، ام اس و البته در مقاطع بالا معضل مواد مخدر و آموزش برخورد با بیماریهای مقاربتی و جنسی كه می تواند برای فرد و جامعه به واسطه عدم شناخت و به تبع آن درمان درست، مشكلات زیادی به بار بیاورد. بی شك رویكرد اخلاقی،به این معنی نیست كه معضلات جامعه را پنهان كرده و از كنار آن بگذریم، بلكه بسیار اخلاق گرایانه تر خواهد بود كه با واقع نگری و درك شرایط جامعه، مشكلات گریبانگیر آن به طور منطقی مورد بررسی قرار گیرد و از تسری و رشد معضلات قابل پیش بینی جلوگیری گردد.

البته در آموزش بهداشت عمومی این گونه نخواهد بود كه فقط به معرفی و شناخت بیماریهای عام پزشكی توجه شود بلكه باید به تمام مسائل اجتماعی نوجوانان و جوانان نیز توجه شود و معضلاتی از قبیل فرار از خانه، ارتباطات بین جوانان بخصوص دختران و پسران، آموزش چگونگی همسرجویی و حواشی حول آن، كنترل جمعیت و راههای پیشگیری از ازدیاد جمعیت، چگونگی شیوه برخورد با زندگی مشترك خانوادگی و به تبع آن ازدواج و طلاق، آسیب پذیری در خصوص مواد مخدر و ایجاد شناخت حداقل نسبت به مسائل جنسی و ارتباطات پیرامون آن و بسیاری مسائل دیگر كه شناخت آنها لازمه بهنجاری زندگی جوانان خواهد بود. محافظه كاری و دوری جستن از بررسی این گونه مسائل همانگونه كه تاكنون صورت پذیرفته ،می تواند در آینده نیز جوانان ایرانی را بی دفاع و آسیب پذیر در مقابل این معضلات عینی قرار دهد. البته پذیرفتنی خواهد بود كه بسیاری از مسائل را در شرایط كنونی جامعه ایران چه از لحاظ فردی و جمعی نمی توان در یك محیط عمومی همچون كلاس مطرح نمود از جمله بررسی مسائل جنسی و بیماریهای خاص مقاربتی و چگونگی ارتباطات بین دختران و پسران كه این می تواند به طور فردی بین دانش آموز و آموزش دهنده در حد مشاوره ای صورت پذیرد و از حساسیت اجتماعی حول آن در شرایط كنونی پرهیز گردد. نباید فراموش كرد كه دانستن حق جوانان است و چنانچه در درون سیستم و به طور منطقی و درست به این نیاز پاسخ داده نشود دیگران كه می توانند سودجو و هنجارشكن نیز باشند،بدین نیاز اساسی جوانان پاسخ خواهند داد كه در بسیاری مواقع آسیب رسان خواهد بود و تبعات منفی آن همانگونه كه اكنون شاهد هستیم می تواند تمام جامعه را تحت تأثیر منفی خویش قرار دهد.

چنانچه آموزش بهداشت عمومی در سامانه آموزشی به درستی مورد استفاده قرار گیرد در آینده شاهد جوانان با حداقل شناخت نسبت به مسائل خاص مقطع سنی خویش خواهیم بود كه این می تواند از گسترش بسیاری مسائل جنبی و حاشیه ای پیرامون آن، كه هم برای فرد و هم برای اجتماع چالش برانگیز و آسیب رسان باشد و هزینه بالای مادی و معنوی را دامنگیر اجتماع كند، دوری گزیده و شرایط بهنجار را برای جامعه ایرانی به ارمغان بیاورد. این اصل را باید همیشه مدنظر قرار داد كه:

انسان آگاه شرایط بهنجار را درجامعه ایجاد می كند و انسان ناآگاه می تواند مورد سوءاستفاده قرار گیرد و به یك بیمار و هنجار شكن تبدیل گردد.

اردشیر زارعی قنواتی

روزنامه همشهری