پدر گناهكار را باید درآورد!
پندهای نهج البلاغه 2
از تیتر این مطلب تعجب نكنید. این حرف خود شماست. اگر این مطلب را بخوانید تا آخر آن نرسیده میفهمید كه گناه كردن چقدر بد است. امیر مومنان، علی علیه السلام میفرمایند:
لَو لَم یَتَوعَّد اللهُ عَلی مَعصِیَتِهِ لَکانَ یَجِبُ اَن لا یُعصَی شُکراً لِنِعَمِهِ 1
حتی اگر خداوند نیز بندگانش را از نافرمانی وگناه نترسانده و باز نداشته بود، باز هم واجب بود که انسان، مرتکب هیچ گناهی نشود، تا به این وسیله، در برابر نعمتهای او سپاسگزاری کرده باشد.
آنچه از حضرت شنیدید حكم عقل بود. عقل آدمی حكم میكند كه باید نیكی را به نیكی پاسخ گفت. و بهترین پاسخ به هر نیكی، دانستن قدر آن است. لذا هركه قدر نشناس باشد باید در عقل او شك كرد.
یك سوال: اگر روزی شما به كسی یك دوربین هدیه بدهید، بعدا بفهمید كه آن شخص با آن دوربینی كه شما به او هدیه دادید، دارد مدام خانهی شما را دید میزند، چه حالی پیدا میكنید؟
جوابش را من میدانم. اگر شما را ده هزار بار از آنكه هستید صبورتر و با حوصله تر كنند، در مقابل او میگویید: این عوض تشكرت بود؟!
کسیکه گناه میکند و فرمان خداوند را به جای نمی آورد، در حقیقت، نعمتهایی را که خداوند به او داده است، تباه میکند. زیرا چنین کسی، برای آن که بتواند گناهی را مرتکب شود، ناچار باید تمام نیروهایی را که در وجودش هست، به کار ببرد. در حالیکه خداوند، این نیروها را، برای گناه و نافرمانی کردن به او نداده است.
کسی را در نظر بگیر، که میخواهد، برخلاف فرمان خداوند، مرتکب گناه شود، مثلا دزدی كند: تمام اعضای بدن آن شخص، باید وظایف خود را، با تمام نیرویی که دارند انجام دهند، تا او توانایی انجام چنین گناهی را داشته باشد.
با نعمت خدا، جلوی چشم خدا، معصیت خدا را كردن!
چقدر زشته، نه؟!
ششهای او، باید بطور مرتب هوای تازه را به خود بگیرند، تا او نفس بکشد و زنده بماند، قلبش باید بطور منظم در حال تپیدن باشد، تا خون به تمام پیکرش برسد و او را زنده نگاه دارد، چشمهایش باید توانایی دیدن داشته باشند، تا او راه خود را ببیند، پاهایش باید قادر به حرکت و قدم برداشتن باشند، تا او در مسیری که با چشمش میبیند، پیش برود، گوشهایش باید توانایی شنیدن داشته باشند، تا او صدای نزدیک شدن مردم را تشخیص بدهد و از خطر فرار کند، دستهایش باید توانایی کار و حرکت داشته باشند، تا او درها را باز کند و اشیأ را بردارد، مغزش باید کار خود را انجام دهد، تا سایر اعضای بدنش از آن فرمان بگیرند، و وظایف خود را اجرا کنند...
و اگر یکی از این اعضا، یعنی یکی از این نعمتهایی که خداوند به انسان داده است، کار خود را به درستی انجام ندهد، شخص گناهنگار، قادر به انجام گناه نخواهد بود.
پس میبینی که گناهکار، برای آنکه در برابر خداوند، مرتکب گناه و نافرمانی شود، از همان امکانات و نیروهایی استفاده میکند، که خداوند، آنها را، برای انجام کارهای درست و نیک به او داده است. به این ترتیب، آیا شخص گناهکار، با انجام هر کدام از گناهان خود، نعمتها و نیروهایی را که از خداوند دارد، تباه و حرام نمیکند؟
البته خداوند؛ به بندگان خود هشدار داده، و آنها را از گناه و نافرمانی، بیمناک کرده است. ولی اگر خداوند چنین بیم و هشداری هم نداده بود، و اگر انسان آسوده خاطر بود که به خاطر گناهانش کیفر و مجازات نخواهد دید، باز هم حق نداشت نعمتهای خداوند را تباه کند. یعنی در برابر نعمتهای دیدن، شنیدن، بوئیدن، حرکت، تپیدن قلب، تنفس ششها، اندیشیدن، توانایی انجام کارهای گوناگون داشتن، و هزاران نعمت دیگر، انسان باید قدرشناس باشد، و به شکرانه این نعمتهای بزرگ و با ارزش، هرگز مرتکب گناه و نافرمانی خداوند نشود.
عقل حكم میكند كه باید نیكی را به نیكی پاسخ گفت. و بهترین پاسخ به هر نیكی، دانستن قدر آن است. پس هركه قدر نشناس باشد باید در عقل او شك كرد
به یكی گفتم از مادرت بابت این غذای خوشمزه تشكر نمیكنی؟ گفت همین كه من با اشتهاء و خوب آن را خوردم خودش تشكر بود.
این حرف خیلی پرمغز است و او از این بابت دانشمند شده هرچند كوچك بود. میدانید چرا؟ چون او دانسته كه مادرش زحمت كشیده تا غذایی خوب و باب میل او درست كند و حالا كه با اشتهاء خورده، تمام خستگی را از تن او به در كرده است و عملا گفته كه «دستت درد نكند، چقدر خوشمزه بود». این تشكر عملی است كه فراتر از تشكر زبانی است. البته باید به زبان هم آورد. اما تصور كنید اگر او آن غذا را نمیخورد و یا بدتر، میگفت این چه غذایی است و آن را دور میریخت، چه حالی به مادر دست میداد.
حالا فهمیدید چرا چرا باید پدر گناهكار را درآورد؟
پس: بیایید فكر كنیم و آنگاه نعمتهای خدا را درست مصرف كنیم و گناه نكینم.
تبیان - حسین عسگری
نهج البلاغه، حدیث 290