تعلیم و تربیت در متون كهن فارسی
«پس «طبیعت» به منزلت معلم و استاد است و صناعت به مثابت متعلم و تلمیذ و چون، كمال هر چیزی در تشبیه او بود به «طبیعت». و تشبیه او به «طبیعت»، چنان باشد كه در تقدیم و تأخیر اسباب، و وضع هر چیزی به جای خویشتن و تدریج و ترتیب نگاه داشتن، به طبیعت اقتدا كنند. تا كمالی كه قدرت الهی، «طبیعت» را به طریق تسخیر متوجه آن گردانیده است از صناعت بر وجه تدبیر حاصل آید. و اما بعد... از این گفته حكیمانه خواجه نصیرالدین طوسی چنین برمی آید كه هر صناعتی از اكتسابات آدمی باید بر طبیعت و فطرت او پایه گذاری گردد و هیچ اثری از مربی بر روی متربی نافذ نمی افتد، مگر آن كه موضعی از آن را در طبیعت و در خمیرمایه فطرت كودك بجوید. به تعبیر «شكسپیر»، فضایل اخلاقی تا موقعی ارزش دارد كه با طبیعت و سرشت آدمی منافات نداشته باشد. زیرا انسانیت انسان در «وضع طبیعی»، آن گونه كه هست و باید باشد، متجلی می شود و در وضع طبیعی، انسان به خود نزدیك تر و به فطرت خویش بیناتر می گردد.
ریشه غالب تربیت های نادرست و روشهای آسیب زا و وارونه در آن است كه بین مربی و متربی «تعامل طبیعی» صورت نمی گیرد. مربی باید پیام ها و نصایح اخلاقی را به تناسب نیاز و امیال و كانون رغبت كودك تنظیم و ارائه كند. بر این اساس است كه بزرگان تعلیم و تربیت از جمله «پستالوزی» معتقدند كه: «برترین مقصد تربیت، آماده كردن انسان است برای به كار آوردن توانایی هایی كه آفریدگار عالم در «طبیعت» او به ودیعه نهاده است. و «فروبل» به روشنی اظهار می دارد كه بی هیچ گفت وگو، تربیت یك مقصد دارد و بس و آن پروردن طبیعت حقیقی و خدایی و نمایان كودك و جنبه ابدی و بی پایان اوست و در زندگانی، انسان را باید هم از آغاز تولد در پرتو این اصل نگریست.» تربیت طبیعی، یعنی استفاده از روشهای طبیعی(نه تصنعی) برای پروراندن فطرت متربی، همان گونه كه خلق شده است به طور منحصر به فرد. تربیت طبیعی، تربیت درونی است و نه بیرونی، توافقی است و نه تحكمی، خود انگیخته است و نه دگر انگیخته. جوهری و اصیل است و نه ساختگی و عرضی.
منبع: اخلاق ناصری ص 149 - روزنامه همشهری