پدیده ای به نام تدریس خصوصی
اوایل دهه شصت، مدیر یكی از دبستان های منطقه ده تهران بودم. یكی از مشغله های ذهنی مدیران و هم معلمان آن روزگار (و شاید این روزگار!) مسئله دانش آموزان ضعیف (با تعاریف همان روزگار) بود. یادم می آید معلمان گرانقدر، پیش قدم می شدند و خارج از ساعت رسمی برای این بچه ها، كلاس های تقویتی دایر می كردند. نه مدیر متوقع بود كه خوشحال نیز می شد، و نه مستخدم و سرایدار، ناراحت، كه چرا كلاس، خارج از ساعت رسمی مدرسه تشكیل و احیاناً اسباب دردسر و زحمت برایش فراهم می آورد. كسی هم متوجه نمی شد و انتهای سال هم، معمولاً نتیجه رضایت بخش بود.
یادم می آید وقتی نتایج امتحان نهایی به مدرسه ابلاغ می شد، معلمان از سر دلسوزی با چه حساسیت و دل نگرانی نمرات این دانش آموزان را مرور می كردند. شاید هم حال و هوای آن روزگار چنین می طلبید. كم كم باب تدریس خصوصی باز شد، معلمانی بودند كه برای دانش آموز خودشان، حاضر نبودند جلسه خصوصی دایر كنند، زیرا اعتقاد داشتند من در كلاس درس چیزی كم نمی گذارم. اگر قرار باشد فلان دانش آموز از من چیزی یاد بگیرد، در همان كلاس های معمولی یا تقویتی یاد خواهد گرفت. بگذریم از نفس این قضیه كه معلم سرخانه شدن، چگونه وقار معلم را زیر پا می گذارد و چه بر سر تعلیم و تربیت كشور می آورد. منظورم این نیست كه معلم باید بر سر برج عاج بنشیند و دست احد الناسی هم به وی نرسد. گرچه در این وضعیت پیش آمده خود معلمان عزیز به اعتقاد من بی تقصیرند و شاید از سر ناچاری... و امروز مسئله، آنچنان به معضلی بزرگ و فاجعه آمیز تبدیل شده است كه از شدت دردش همه بی هوشند. لذا درك درستی از پی آمدهای تربیتی اش ندارند. امروز داشتن معلم سرخانه برای بچه ها، امری طبیعی جلوه می كند، امروز شاید بیشتر مدیران ارشد وزارت آموزش و پرورش هم برای قبولی بچه هایشان در امتحانات و گذشتن از سد كنكور نیازمند استخدام و به خدمت گرفتن معلم برای تدریس خصوصی اند،(این فقط یك حدس است، درستی اش را یك پرس وجوی ساده نشان می دهد) شاید نقل چند و اقعه صورت مسئله را كمی روشن تر كند:
* چند سال پیش یا شاید هم چند ماه پیش، دانش آموز دبیرستانی برایم نقل كرد كه روزی از معلم اش درباره موضوع آن روز توضیح بیشتری خواسته بود، پاسخی كه شنیده بود جالب بود: این كه هست به نرخ تعاونی است، آزادش....
* چند هفته پیش بر حسب ضرورت كاری، به مشهد مقدس سفری داشتم و گفت وگویی با معلمان مدرسه ای ابتدایی. از مشكلات معلمان دبستان پرسیدم، جواب شنیدم: یكی از مشكلات بزرگ معلمان مشهد این است كه فرصت شغل دوم به دلیل چرخشی بودن و یا تدریس شش روز در هفته ندارند. لذا بازار كار كاملاً كساد است. تعدادی محدود به تدریس خصوصی مبادرت می ورزند كه كار آنها هم سكه است. به خصوص تدریس خصوصی برای دانش آموزان مستعدی كه در امتحانات ورودی تیزهوشان شركت می كنند، بسیار رایج است و چندی است كه دارم فكر می كنم آیا فرصت نداشتن شغل دوم برای معلمان دبستان می تواند یك مشكل بزرگ به حساب بیاید؟ كمی در این مفهوم اندیشه كنیم.
* چندی پیش برای نگارنده هم موردی پیش آمد كه از نقلش صرف نظر می كنم كه باورش برایم بسیار سخت و دشوار بود. روی سخنم با معلمان نیست. شاید دریافتی یك معلم با مدرك لیسانس و ۲۰ سال سابقه كار، در طول یك سال به سه میلیون تومان هم نمی رسد(قطعاً نمی رسد) مطمئن هستم كه مسئولان و مدیران وزارت آموزش و پرورش هم از وضعیت معیشتی معلمان به خوبی آگاهند، ولی می دانم كه كشور ما كشور فقیری نیست و حتی ثروتمند هم است. كافی است كه باور داشته باشیم، معلمی شغل انبیاست.
محبت اله همتی