کتاب در شعر فارسی
هفته کتاب و کتاب خوانی بهانه خوبی بود تا در میان اشعار فارسی بگردم و نظرات شاعران گذشته را در این مورد بیابم . نتیجه بسیار جالب بود چراکه علی رغم انتظارم شعرای برجسته ما در منقبت کتاب آن قدر نسرودند که در مذمت کتاب! مطمئن باشید آنها از ما بیشتر مطالعه میکردند و شاید همین علت ترقی دیدشان بوده به این معنا که بعد از کسب علوم متعارف و جستجو در عالم خلق، یافتنی های عالم امر را زیبا تر ، نایاب تر و ماندگار تر دیدند و ازآن پس برای کسب معالمی که در کتاب ها یافت نمی شوند نالیدند و در میان این آواهای غم انگیز ؛ کتاب را بخاطر نا کارآمد بودنش برای رساندن آنان به علم الهی سرزنش کردند. می دانید که بیشتر نوابغ ادبیات فارسی از جمله عرفا و صوفیان بودند و طلب علوم نگاشته نشده (علم حضوری) بزرگترین دغدغه این افراد است.
اما از آنجا که هفته کتاب خوانی قرار است معنای عام کتاب که بهترین وسیله برای انتقال دانایی از ابتدا تا کنون میان بشر بوده است را بیشتر تبلیغ کند من نیز تنها به نقل اشعاری که این معنا را مد نظر داشته اند بسنده می کنم . شاید روزی هم برای روشهای ناب و خاص دانایی روزی قرار بدهند تا بتوانیم امثال این شعر را بخوانیم:
از بس کتاب در گرو باده کرده ایم
امروز خشت میکده ها از کتاب ماست!
ابیات زیر منتخبی هرچند مختصر از شخصیت کهن کتاب در ادبیات فارسی را باز می نماید :
از قول عراقی:
حریفی که از وی نیازرد کس
بسی آزمودم، کتاب است و بس
رساند سخن را به خـوبی به بن
به بسمالله آغاز سازد سخن
نگیرد به کس سبقت ازهیچ باب
از او تا نپرسی نگوید جواب
توان خـواند در لـوح پیشانیش
خـط سرنوشت سخـندانیش
زطورش به خلوتگه انجمن
همه خاموشی، با تو گوید سخن
کند مستمع، گر قبول ِکتاب
توان گفت در وصف او صدکتاب
از قول حافظ :
جز صراحی و کتابم نبود یار و ندیم
تا حریفان دغا را به جهان کم بینم
یا
دو یار زیرک و از باده کهن دومنی
فراغتی و کتابی و گوشه چمنی
(که ناظر به شرایط مطلوب برای مطالعه است!)
از قول صائب:
نیست کاری به دو رویان جهانم صائب
روی دل از همه عالم به کتابست مرا
ادیب الممالک فراهانی مثل سعدی بسیار با امانت دادن کتاب مخالف بوده است و آنرا به عجیب ترین صورت ممکن بیان کرده :
کتاب عاریه دادن به مردمان ندهد
ترا نتیجه جز آه و حسرت و افسوس
بود کتاب عروس ای پسر به حجله علم
کسی به عاریه هرگز نداده است عروس!
سعدی پیشتر در این باره گفته بود :
کتاب از دست دادن سست رایی است که اغلب خوی مردم بی وفاییست
از قول وحشی بافقی( که البته در ارتباط مستقیم با خود کتاب نیست! اما می تواند نصیحتی برای انتخاب خوب باشد)
کتابِ عشق بر طاقِ بلند است
ورایِ دستِ هر کوته پسند است
فروگیر این کتاب از گوشه طاق
که نگشودش کس و فرسودش اوراق
و از قول جامی :
انیس کنج تنهایی کتاب است
فروغ صبح دانایی کتاب است
بود بی مزد و منت اوستادی
ز دانش بخشدت هر دم گشادی
ندیمی مغز داری پوست پوشی
به سر کار گویایی خموشی
درونش همچو غنچه از ورق پر
به قیمت هر ورق زان یک طبق در
ز یک رنگی همه هم روی و هم پشت
گر ایشان را زند کس بر لب انگشت
به تقریر لطایف لب گشایند
هزاران گوهر معنی نمایند
بخش ادبیات سایت تبیان - مریم امامی