«سفینه» توسط شیر نجات پیدا کرد
سفینه غلامی بود که توسط حضرت رسول (صلیالله علیه وآل
ه وسلم) آزاد شده بود و در بعضی از جنگها در لشگرپیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) شرکت داشت، اومی گوید:
من بر کشتی سوار بودم، ناگهان کشتی شکست و رفیقان من و با هر چه که در آن کشتی بود همه غرق شدند و من توسط تختهای روی آب ماندم ، موج مرا به کوهی رسانید و چون از این کوه بالا رفتم موج سهمگینی مرا دوباره به میان دریا پرتاب کرد، تا آنکه به ساحل رسیدم. در همین زمان شیری از بیشه خود بیرون آمد و قصد کشتن من را نمود. در این لحظه دست به آسمان بلند کرده و گفتم؛ ای خدا من بنده تو و آزاد کرده رسول تو هستم، مرا از غرق شدن نجات دادی، آیا اینک این شیر درنده را بر من مسلط میگردانی؟ بعد از این مناجات کوتاه رو به شیر کرده و گفتم؛ من سفینه هستم، آزاد کرده پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم)، ای شیر حرمت آن حضرت را در حق بنده او نگاهدار.
سفینه می گوید: چون این کلمات را گفتم، و الله شیر از خروش دست برداشت و مانند گربهای رام و آرام به نزد من آمد و خود را گاهی بر پای راست من و گاهی بر پای چپ من میمالید و بر روی من نظر میکرد. با اشاره به من فهماند که بر پشت او سوار شوم. چون سوار شدم با سرعت تمام مرا به جزیرهای رسانید که در آنجا درختان میوه بسیار و آبهای شیرین روان بود. پس اشاره کرد که فرود آی من در این هنگام از آن آبهای شیرین جرعههایی نوشیدم و از آن درختان میوه، میوههایی برداشتم و از برگها خورجینی ساختم و میوهها را در آن قرار دادم. چون از این کار فارغ شدم اشاره کرد که سوار شو و مرا از راه دیگر به کنار دریا رسانید. در همین لحظه دیدم که یک کشتی در میان دریا میرود، به او علامت دادم و خوشبختانه مرا دیدند و چون به نزدیک آمدند مرا سوار بر شیر دیدند در حالی که بسیار تعجب کرده بودند. سوال کردند؛ تو کیستی؟ از جنی یا از انسی؟ من کل جریان را برای آنها شرح دادم. و یکی از آن افراد گفت؛ بیا بر دوش من سوار شو تا تو را به کشتی برسانم، مباد شیر رعایت حق رسول خدا را زیاده از امت او بکند. من برای خداحافظی نزد شیر رفتم و گفتم؛ خدا ترا از رسول (صلیالله علیه وآله وسلم) جزای خیر بدهد. چون این را گفتم دیدم که آب از دیدگانش فرو ریخت و از جای خود حرکت نکرد تا من داخل کشتی شدم و چشم از من برنداشت تا اینکه از دیدگانش غایب شدم.
____________________
1- این داستان را راوندی و غیر او از محدثان خاصه و عامه روایت کردهاند.2- ابن شهر آشوب
اقتباس از کتاب: شصت و سه سال با پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله وسلم)
خوب است بدانید تمامی موجودات حتی پرندگان هم پیامبران خدا را می شناسند. در قرآن کریم به دو مورد آشکارا اشاره شده است :
1 - داستان حضرت سلیمان و هدهد
2 - داستان حضرت داود و همراهی کوهها و پرندگان با ایشان در تسبیح و نیایش به درگاه خدا
نمونه های دیگر را شما در قسمت نظرات بگویید .
************************
مطالب مرتبط:
زمین را به وسیله من پر از عدل و داد کن
اولین امتحان در خانه پیامبر!!!
گذشت پیامبر اکرم( صلی الله علیه واله) در باره ی دختر حاتم طایی