"پایه گذار پیوندی مقدس"
" دانشمند محترم آقای مفتح و دو نفر پاسداران عزیز اسلام – رحمة الله علیهم- به فیض شهادت رسیدند و به بارگاه ابدیت بار یافتند و در دل ملت و جوانان آگاه ما حماسه آفریدند و آتش نهضت اسلامی را افروخته تر و جنبش قیام ملت را متحرک تر کردند .... امید بود از دانش استاد محترم و از زبان و قلم او بهره ها برای اسلام و پیشرفت نهضت برداشته شود . " 1
« توصیه اینجانب آن است که نسل حاضر و آینده غفلت نکنند و دانشگاهیان و جوانان برومند عزیز هر چه بیشتر با روحانیون و طلاب علوم اسلامی پبوند دوستی و تفاهم را محکم تر و استوارتر سازند و از نقشه ها وتوطئه های دشمن غدار غافل نباشند. » 2
شهید مفتح؛فرزند حوزه و شهید دانشگاه می گفت:
مرحبا بر قدم تو باد، ای استاد.
ای تو از خرمن فیاض ، ز فیضیه قم،
فیض می بخشیدی، جان مشتاق مرا....
فیضیه می گفت:
آفرین! فرزندم!
خلف صالح من بودی تو.
روح بیدار زمان،
فاتح قلعه دلهای مهیای قبول.
رابط حوزه علیمه با دانشگاه....
شهید مفتح، با "مفتاح" دین ، خانه دانش را گشود.
شهید مفتح، "فاتح" دانشگاه به روی "فیضیه" بود.
شهید مفتح، دریچه قلب دانشجو را به روی علوم حوزه" فتح " کرد و با تدریس و حضور در دانشگاه، نشانی مکتب را در مزرعه دانشگاه" افتتاح" نمود.
در روزگاری که " فاتحان" دروازه غرب و شرق به روی مملکت مغرورانه" فاتحه" اسلام را می خواندند، شهید مفتح، " مفاتیح" ایمان و عقیده را در دست گرفت تا با " فتوحات" معنوی، به " فتح الفتوح" بزرگی دست یابد ، ... پیش پای دین و ... فرا روی مکتب ...
شهید مفتح، در روزگاری که غرب ، نغمه جدایی" دین" را از دانش سر می داد، پل رابط بین محافل دینی و مجامع علمی بود ؛ اومعتقد بود که برای تسخیر دلها، برای حاکمیت حق، برای ساختن آینده، برای استحکام جای پای مذهب در عقلها ، وجدانها ، قلبها و زندگیها ، باید شیرازه دین را در همه زوایای دنیا همچون تار و پودی محکم دوانید . باید از " معنویت دین" به " مادیت دانش" پلی ارتباطی زد .
او معتقد بود که :
" نبض تاریخ و زمان،
خفته در پنجه دست من و توست .
بر سر و سینه تاریخ ، گلی باید زد.
بهر تجدید حیات
سوی آینده پر بار ، پلی باید زد."
دکتر محمد مفتح، می دانست که دردهای جامعه ما، در دوره طاغوت عبارت بود از :
-جدایی دانشگاهها از خدمت به مردم ،
-ابتذال فرهنگی در کشور طاغوت زده،
-غرب زدگی در اندیشه ، ارزش و فرهنگ،
-بازار مصرف بودن ایران برای خارجی ها،
-انزوای معنویت در هیاهوی مادیت،
-وابستگی در همه چیز به بیگانگان،
او در آن آشفته بازار پر زرق و برق و فریبنده ، در آن تمدن پوچ ، پوک و و تقوا ستیز ، آرزوی تحقق " انقلاب فرهنگی" را داشت و تلاش می کرد که:
-فرهنگ و دانشگاهها، اسلامی شود،
-نظام آموزشی دگرگون گردد،
-مکتب ، حاکمیت یابد،
-بنیاد روابط جامعه بر اساس معنویت و اخلاق ، دگرگون شود،
-دانشگاهها در خدمت مردم و رفع نیازهای جامعه باشد،
-روح تعقل و آزادی در دانشگاه ، زنده شود ،
-و....
اینها ، خواسته ها، آزورها و هدفهایش بود و حیات علمی و اجتماعی اش ، حرکتی بود در این مسیر و گامهایش شتابی داشت در این راه و به سوی این اهداف.
نام او ، یادآور " انقلاب فرهنگی" است و تداعی کننده" وحدت حوزه و دانشگاه" ، و او خود ، از پیشگامان این حرکت بود . شهید مفتح، دانشی را که در حوزه، از علوم اهل بیت علیهم السلام و معرف قرآن آموخته بود، به عنوان رسالت و مسئولیتی خدایی، به محافل علمی و دانشجویی منتقل می کرد.
از آنجا که معتقد بود رسیدن به اهداف و آرمانهای فوق، جز در سایه" حکومت اسلامی" میسر نخواهد شد، در بخش حیات سیاسی خود، در این مسیر، ازسالیان پیش ، قدم در وادی مبارزه با طاغوت گذاشته بود .
نمایان ترین این گامها، سرازیر کردن مردم تهران از "قیطریه" در روز عید فطر بود- چند روز قبل از روز هفده شهریور- و سرانجام خود، جزء سابقین در فیض " شهادت " گشت.
روحش شاد، که به تعهد دین و رسالت علوم اسلامی آشنا بود .
نامش جاوید، که با خط سرخ شهادت، جاودانگی را برای خویش خرید.
خاطره اش گرامی، که در دفاع از اسلام، شهید شد و " حیات طیبه " را در سایه شهادت، بیمه کرد .
1. پیام امام خمینی به مناسبت شهادت دکتر مفتح.
2. وصیت نامه سیاسی- الهی امام خمینی.