تبیان، دستیار زندگی
فردی از اهالی روستا که مقداری پنبه حاصل کرده بود و دزد، پنبه اش را برده بود نزد پیشنماز محله آمده گفت: در این ده آدم غریبه نیست و
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دزد پنبه

دزد پنبه

فردی از اهالی روستا که مقداری پنبه حاصل کرده بود و دزد، پنبه اش را برده بود نزد پیشنماز محله آمده گفت: در این ده آدم غریبه نیست و لابد یکی از اهالی، پنبه های مرا دزدیده، وسیله ای فراهم کنید تا دزد را بشناسم.

پیشنماز که درضمن، قاضی محل هم بود از مردم دعوت کرد و در مسجد جمع شدند.

بالای منبر رفت و قدری موعظه کرد و سپس گفت: امروز خبر یافتم که انبار پنبه فلانی را دزد زده و چه مردمانی هستند، پنبه می دزدند و حالا هم در مسجد جلوی مردم حاضر می شوند و مقداری از همان پنبه های دزدی به موهای سرشان چسبیده و من آن را می بینم.

بلافاصله شخصی از وسط جمعیت هراسان و وحشت زده دست خود را به سر خود کشید تا پنبه خیالی را پاک کند که رسوا شد.

برگرفته از: کتاب کشکول

نوشته: یوسف درودگر

*********************************

مطلب مرتبط

درس خوب

کفش هایم کو؟

آقا گرگه و آقا خرسه

هنوز جایی را بلد نیستم

دزد خرما

پاسخ سؤال خود را در لینک زیر بیابید

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.