تبیان، دستیار زندگی
تظاهر، اطلاعات غلط، واقعیات را طوری كنار هم قرار دادن كه هیچ معنایی نداشته باشند. و دروغ (كه تبدیل شده به زبان مشترك فرهنگ آمریكا و كاربردهای زیادی در عرصه‌های مختلف از جمله تبلیغات انتخاباتی، معاملات بورس و حتی كتاب‌های تغذیه پیدا كرده است)؛ اینها چیزها
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نگاهی به فیلم سینمایی مجموعه دروغ ها

دی کاپریو در مجموعه دروغ ها

سیلی آبدار به گوش جامعه ریاكار

به گزارش همشهری

تظاهر، اطلاعات غلط، واقعیات را طوری كنار هم قرار دادن كه هیچ معنایی نداشته باشند.

و دروغ (كه تبدیل شده به زبان مشترك فرهنگ آمریكا و كاربردهای زیادی در عرصه‌های مختلف از جمله تبلیغات انتخاباتی، معاملات بورس و حتی كتاب‌های تغذیه پیدا كرده است)؛ اینها چیزهایی هستند كه بنابه ادعای فیلم «مجموعه دروغ‌ها»، سیستم اطلاعاتی آمریكا بدون آنها قادر به ادامه فعالیت نخواهد بود.

این فیلم دلهر‌ه‌آور جاسوسی، همچون بمبی است كه قسمت‌هایی از فیلم‌های «سیریانا» و «سه‌روز دركندور» را به عنوان مواد منفجره برمی‌دارد و از سوی دیگر سیاست‌های مربوط به قانون وطن‌پرستی (كه به دولت اجازه اعمالی از قبیل استراق‌سمع را می‌دهد) را نیز چاشنی این كار می‌كند و در نهایت، روشن كردن فتیله بمب را به دست ریدلی اسكات می‌سپارد.

البته بعضی منتقدان، كارگردان انگلیسی فیلم‌های «بیگانه‌» و «بلید رانر» و «گلادیاتور» را هنوز همان كارگردان سطح پایین فیلم‌های تبلیغاتی دوران شروع فعالیتش می‌دانند. خب البته گاهی اسكات فیلم‌های پرزرق‌و‌برق و ضعیفی هم می‌سازد، اما گاهی فیلم‌هایی چون «تلما و لوییز» و «گانگسترهای آمریكایی» هم ساخته می‌شوند كه خلاف این ادعاها را ثابت می‌كنند. اسكات در فیلم «مجموعه دروغ‌ها»، اكشن را با یك داستان عاطفی و همچنین روحیه شیطنت‌آمیز خود تركیب می‌كند. چه كس دیگری می‌تواند راسل كرو را جای عمو سام بنشاند و دی‌كاپریو را همچون مهره‌ای در بازی شطرنج، به دست او بدهد؟

دی کاپریو در مجموعه دروغ ها

اجازه بدهید توضیح بدهم؛ «مجموعه دروغ‌ها»، براساس رمانی نوشته دیوید ایگنیتیوس (یادداشت‌نویس روزنامه واشنگتن‌پست) ساخته شده و لذا داستان حس و حالی تلخ و مستندگونه دارد و فیلمنامه ماهرانه ویلیام ماناهان (كه به خاطر فیلم جدامانده برنده جایزه اسكار شده) نیز فضای جذاب و پرالتهابی فراهم می‌كند.

دی‌كاپریو با یك اجرای عالی، در نقش راجر فریس ظاهر می‌شود كه مامور عملیاتی سازمان سیا در خاورمیانه است و تلاش می‌كند كه بمب‌گذاری‌های انجام شده توسط گروه السلیم- شاخه عملیاتی القاعده در اردن- را متوقف كند. راجر كه سابقا در عراق زخمی شده، می‌تواند به خوبی به زبان عربی تكلم كند و با لباس مبدل، وارد این تشكیلات مخفی شود. اما برخلاف كاراكترهایی همچون جیمز باند و جیسون بورن، راجر شخصیتی با نقطه ضعف‌های انسانی دارد؛ او فردی آرمانگراست كه كاری طاقت‌فرسا در مذاكره با متحدانی متزلزل دارد و از سوی دیگر نیز، همین مشكل را با مقامات آمریكایی دارد.در اینجا، راسل كرو در نقش اد هافمن وارد می‌شود كه یكی از جاسوسان ارشد سیا است.

دی‌كاپریو با یك اجرای عالی، در نقش راجر فریس ظاهر می‌شود كه مامور عملیاتی سازمان سیا در خاورمیانه است و تلاش می‌كند كه بمب‌گذاری‌های انجام شده توسط گروه السلیم- شاخه عملیاتی القاعده در اردن- را متوقف كند.

كرو برای بازی در این نقش، 50كیلو به وزنش اضافه كرد تا در نقش یك مرد خانواده‌دار ظاهر شود كه از طریق تلفن همراه، لپ‌تاپ و بعضا از طریق ملاقات حضوری، با راجر تماس برقرار می‌كند تا دستور قتل‌های مختلف را به او بدهد. شاید بعضی به خاطر لهجه اغراق‌آمیز آركانزاسی راسل كرو  در این فیلم، بازی این بازیگر استرالیایی را زیر سؤال ببرند، اما باید گفت كه بازی كرو در این فیلم، خلاقیتی جسورانه بوده است. كرو، نقش اد را به صورت مردی چاق و 50ساله با حالتی خودمانی بازی می‌كند. «سام علیك، پسر كوچولو» تكیه كلام او در هنگام مخاطب قراردادن راجر است و در عین حال، او با بی‌وجدانی كامل، راجر را مورد سوءاستفاده قرار می‌دهد.

خلاصه اینكه اد (كه در خانه به همسرش می‌گوید «الان سرم شلوغ است عزیزم، هر وقت بشریت را نجات دادم پیشت برمی‌گردم») نماد وجه تبلیغاتی ‌عمو سام است كه آمریكا سعی دارد به‌خورد جهانیان بدهد. آنچه كرو در هماهنگی با اسكات و ماناهان به‌نمایش می‌گذارد، پوسیدگی پنهان عموسام است كه پرچم امنیت ملی آمریكا را به‌اهتزاز درآورده. بازی حیرت‌آور كرو، هم فوق‌العاده خنده‌دار است و هم شدیداً وحشتناك (و یادآور نقش‌آفرینی‌های لذت‌بخش مارلون براندو است).آنجایی كه می‌گوید: «تنها كاری كه تو باید بكنی، اینه كه به من اعتماد كنی، پسر كوچولو»، آدم می‌خواهد فریاد بزند و به راجر بگوید كه همین حالا برای نجات جانش فرار كند!

راجر كم‌كم به این نتیجه می‌رسد كه بهتر است به مسلمانان غیرافراطی و معتدل پناه بیاورد كه در این فیلم، در قالب رئیس سرویس مخفی اردن، یعنی هانی سلام (با بازی خیره‌كننده مارك استرانگ) تجلی می‌یابد. هانی، جایی در فیلم می‌گوید كه از دروغ متنفر است و همین باعث می‌شود كه دنیای تصویر شده در فیلم، برای او زجرآور و غیرقابل تحمل باشد.

البته راجر هم تردیدهای خودش را دارد و تصمیم می‌گیرد چیزی درباره نقشه خود برای نفوذ به تشكیلات سری تروریست‌ها بروز ندهد. با تنگ شدن عرصه در فیلم، راجر تحت شكنجه‌های شدید قرار می‌گیرد. در اینجا مشخص می‌شود كه بخشی از درونمایه این فیلم، اعتقاد به عواقب و مكافات‌های دنیوی اعمال انسان (در اینجا جامعه آمریكایی) است؛ آنجا كه یكی از مأموران شكنجه، به راجر متلك می‌اندازد و به او می‌گوید: «به گوانتانامو خوش آمدی.» همه عوامل دست به دست هم داده‌اند كه هیجان فیلم در سطح بالایی باشد، كه از آن جمله می‌توان به تیراندازی واقعی در لوكیشن فیلم در مراكش اشاره كرد.

دی کاپریو در مجموعه دروغ ها

اسكات می‌خواهد توجه مخاطبان فیلم را به این نكته جلب كند كه گناهانی كه زمانی به نوعی توجیه شده و ارتكاب می‌یافته، حالا دیگر اعمالی كاملاً اخلاقی و درست تلقی می‌شوند. احترامی كه اسكات پیش از این در فیلم « قلمرو بهشت» (كه فیلمنامه آن هم توسط ماناهان نوشته شده) به مسلمانان نشان داده بود، اینجا هم تكرار می‌شود، اما دیگر در اینجا كسی خودش را به آن راه نمی‌زند. در واقع حالا و پس از وقایع یازده سپتامبر، بهترین زمان برای نشان دادن بازی‌های قدرت در دنیای جاسوسی است.

«مجموعه دروغ‌ها» فیلمی پیچیده و اعصاب خردكن از آب درآمده، كه البته تا حدودی همین‌طور است، اما مهم این است كه فیلم سیلی آبداری است به ریاكاری جامعه آمریكا... كه البته بجا و لازم است.

اما آیا فیلم نقاط ضعفی هم دارد؟ خب البته. یكی از داستان‌های فرعی رمان اصلی، درباره رابطه عاطفی راجر با یك امدادگر آمریكایی است كه در فیلم، تبدیل شده به یك رابطه احترام‌آمیز با یك پرستار اردنی (با بازی گلشیفته فراهانی) كه از پناهندگان فلسطینی مراقبت می‌كند. اما حاصل كار، گرچه محوریت دنیای غرب را در فیلم  كمرنگ‌تر كرده، اما باز هم شعارگونه از آب درآمده است. همچنین، پایان غافلگیركننده فیلم هم روزنه امیدی باز می‌كند، اما متأسفانه دلایل  منطقی كافی برای باور آن ارائه نمی‌شود. شاید گفته شود كه «مجموعه دروغ‌ها» فیلمی پیچیده و اعصاب خردكن از آب درآمده، كه البته تا حدودی همین‌طور است، اما مهم این است كه فیلم سیلی آبداری است به ریاكاری جامعه آمریكا... كه البته بجا و لازم است.

منبع : همشهری