تبیان، دستیار زندگی
بنابراین از این آیه مى آموزیم كه : 1 شرم و حیا، در آموزش و یادگیرى معارفِ دینى ، پسندیده نیست ، بلكه مربوط به مواردى است كه كارى شرعاً یا عقلاً یا عرفاً زشت و ناپسند باشد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

از این آیه می آموزیم

(1)

مگس

إِنَّ اللّهَ لاَ یَسْتَحِى اءَن یَضْرِبَ مَثَلاً مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَاءَمَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ فَیَعْلَمُونْ اءَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَاءَمَّا الَّذِینَ كَفَرُواْ فَیَقُولُونَ مَاذآ اءَرَادَ اللّهُ بِهَذا مَثَلاً یُضِلُّ بِهِ كَثِیراًوَیَهْدِى بِهِ كَثِیراً وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَسِقِینَ(بقره/26)

ترجمه:

همانا خداوند از اینكه به پشه اى ، (یا پست تر) و یا بالاتر از آن مثال بزند، شرم ندارد. پس آنها كه ایمان دارند، مى دانند كه آن مثال ، از طرف پروردگارشان ، به حق و بجاست ، ولى كسانى كه كفر ورزیدند، مى گویند: ((خدا، از این مثل چه قصد و منظورى داشته است ؟)) آرى خداوند با این مثال ، بسیارى را گمراه و بسیارى را هدایت مى فرماید. امّا بدانید كه خداوند، جز افرادفاسق را، بدان گمراه نمى سازد.

مخالفان اسلام كه از آوردنِ كتابى مثل قرآن عاجز مانده و در برابر منطقِ محكم قرآن ، حرفى برای گفتن نداشتند، مثال هاى قرآن را بهانه قرار داده و مى گفتند: خداوند برتر از آن است كه چنین مثال هایى بزند، براى خدا زشت است كه به عنكبوت یا مگس مثال بزند؛ این مثال ها با مقام خداوند سازگار نیست ؛ مَثَل زدن كار بشر است نه كار خدا.

آنها كه اصلِ وجود خدا را هم قبول نداشتند، مى خواستند با این حرف ها مسلمانان را نسبت به قرآن و پیامبر، دچار شك و تردید كرده و ایمان آنها را متزلزل سازند.

در حالیكه اوّلاً همه مثال هاى قرآن اینگونه نیست ، چنانكه در آیات قبل ، خداوند منافقان را به مسافر در راه مانده اى تشبیه كرد كه انواع خطراتِ زمینى و آسمانى ، او را فراگرفته و نورى براى ادامه مسیر ندارد.

و ثانیاً مثال ، وسیله اى است براى تجسّم حقیقت ، لذا وقتى گوینده در مقام تحقیر و یا بیان ضعفِ كسى است ، او را به موجود ضعیفى همچون مگس یا پشه ، تشبیه مى كند، چنانكه در آیه 73 سوره حج مى فرماید: "آنهایى را كه بجاى خداوند مى پرستید، حتى نمى توانند مگسى بیافرینند، اگرچه به كمك یكدیگر هم بیایند. و اگر هم مگس چیزى از آنها برباید، قدرت پس گرفتنِ آن را ندارند. چه ضعیف است طلب كننده و طلب شونده "

این آیه نیز مى فرماید: خداوند از اینكه به پشه یا پست تر از آن مثال بزند، اِبایى ندارد، زیرا حقایقِ معنوى و عقلانى را باید در لباسِ مثال هاىِ محسوس بیان كرد تا مردم بفهمند، و در مثال تفاوتى میان فیل و پشه نیست ، هر كدام به مناسبت موضوع بكار مى رود.

البته مردم در برابر مثال هاى قرآن دو دسته اند، گروهى آن را مى فهمند و مایه هدایت آنها مى شود، ولى كسانى از روى بهانه جویى و كینه توزى با قرآن و پیامبر برخورد مى كنند، كه نه فقط از قرآن بهره اى نمى برند، بلكه بخاطر شك و دودلى كه نسبت به قرآن پیدا مى كنند از هدایت دور شده و گرفتار گمراهى بیشتر مى شوند.

بنابراین از این آیه مى آموزیم كه :

1 شرم و حیا، در آموزش و یادگیرى معارفِ دینى ، پسندیده نیست ، بلكه مربوط به مواردى است كه كارى شرعاً یا عقلاً یا عرفاً زشت و ناپسند باشد.

2 حقایق و معارفِ بلند را باید به زبان ساده گفت تا عموم مردم استفاده كنند. همانگونه كه خداوند هم با مثال مطالب خود را بیان مى كند.

3 مثال هاى قرآن ، بر اساس امور واقعى و محسوس است ، نه امورى تخیّلى و موهوم ، لذا گاهى به حیوانات ، مَثَل مى زند و گاهى به پدیده هاى طبیعى همچون رعد و برق و باران .

4 گناه ، مانعِ شناخت درست حقایق ، و موجب گمراهى انسان مى گردد.

5 آنچه از جانب خداست ، بیان حقایق است ، هدایت پذیرى یا گمراهى ، نتیجه عكس العمل انسان در برابر آن حقیقت است .

برگرفته از:

تفسیر قرآن براى جوانان جلد اول، متوسّل، محمود، با تصرف