كوتاه، اما تاثیرگذار
انتخاب بازیگر برای یك سریال تلویزیونی از مهمترین عواملی است كه در میزان موفقیت آن اثر تاثیر زیادی دارد.
در این میان حتی شیوه بازی گرفتن از آنها و استفاده از تواناییهای بعضا تئاتریشان هم میتواند در درآوردن آن نقش مهم باشد چرا كه صرف وجود یك فیلمنامه قوی و دیالوگهای محكم كه برای بازیگر نقش فرعی و اصلی نوشته میشود نمیتواند ارزش یك سریال را بالا ببرد بلكه درك درست نقش از سوی بازیگر و عجین شدن با آن شخصیت و میزان بهره بردن كارگردان از تواناییهای بازیگرش هم میتواند تاثیرگذار باشد.
فریدونجیرانی در «مرگ تدریجی یك رویا» با انتخاب بازیگران نه چندان تكراری حداقل نشان داد كه هم از میزان اهمیت این انتخابها آگاه است و هم بهره بردن از تواناییهای این بازیگران برای نقشهای هرچند فرعی برایش مهم است.
«مرگ تدریجی یك رویا» قصه مارال عظیمی و به نوعی خواهرش ساناز است. اما سوای این دو شخصیت اصلی زن سریال، از نقشهای فرعی مناسبی برای زنان هم بهره برده است. شیوا خنیاگر و مهنازانصاریان در نقش پری و هلن سوی قطب منفی آدمها و مهسا كرامتی و آشا محرابی در نقش شیرین و مهری نقشهای مثبت زن را به نمایش میگذارند. در این میان البته نقش آفاق كه برعهده مائده طهماسبی بوده هم تا حدی تاثیرگذار بوده و شخصیت جا افتادهای در سریال به حساب میآید.
نقشم تكراری نبود
مائده طهماسبی، بازیگر تئاتر است، اما سریال «باجناقها» پایش را به تلویزیون باز كرده است.
هرچند او كارگردانی نمایش «خانواده تت» را هم در كارنامهاش دارد و آثاری چون تقصیر (فرهاد آئیش)، والس مرده شورها (كوروش نریمانی) در بازیگری تئاتر از او بازیگری منعطف ساخته است اما شاید پس از حضورش در «پارك وی» فریدونجیرانی، این ارتباط باعث شد كه بازی در «مرگ تدریجی یك رویا» را آن هم در یك نقش به نظر تكراری با نقشی كه در «پارك وی» داشت، بپذیرد.
طهماسبی درباره حضور دوبارهاش در تلویزیون میگوید:«بعد از سریال «باجناقها» كه اولین تجربه تلویزیونیام در این سالها بود حس كردم كه بهتر است انرژیام را روی تئاتر متمركز كنم. با این حال در این فاصله دو تله تئاتر كار كردم كه تجربه خوب و لذت بخشی بود. در این فاصله پیشنهادهایی هم برای بازی در سریال به من میشد كه شاید به خاطر گروه و كارگردان آن را نمیپذیرفتم، تا اینكه با توجه به تجربه قبلیام با فریدون جیرانی وقتی ایشان پیشنهاد بازی در نقش آفاق را دادند پذیرفتم. به هر حال جیرانی كارگردان شناخته شدهای است و كار با گروه او را دوست داشتم.»
بازیگر نقش آفاق درباره نگرانیاش از تشابه دو نقشی كه در دو اثر جیرانی بازی كرده معتقد است كه نمیتوان فقط به دلیل شباهتهای طبقاتی این دو نفر آنها را مثل هم دانست؛ آفاق «پارك وی» كرولال بود و انفعال آفاق مرگ تدریجی را نداشت.
اما در این سریال آفاق برای ماندنش دلیل دارد، جلوی ساناز میایستد و یك جورهایی میخواهد از مادر آنها حمایت كند. خاطرات این آفاق از زندگی با فروغ الزمان بسیار متفاوت با آفاق پارك وی است. فكر میكنم مخاطبی كه هر دو اثر را دیده است كاملا در جریان تفاوت هر دو نقش هست.
در این سریال كاملا تعهد و علاقه آفاق و حتی دینداریاش هم دیده میشود. شاید به خاطر همین ویژگیها بوده كه من پذیرفتم دوباره در نقش آفاق اما با دنیایی جدید ظاهر شوم. طهماسبی درباره بازی در كنار بازیگرانی چون فریده سپاه منصور و هوشنگ توكلی و بازیگران جوان میگوید:«برای من بازی كردن در كنار بازیگران حرفهای همان قدر ارزش دارد كه كار كردن در میان بازیگرانی چون ستارهاسكندری، سامیهلك و... . در طول سریال هم فرصتهای خوبی برای هر دو طرف فراهم بود كه از تجربیات هم استفاده كنیم. با این حال مرگ تدریجی یك رویا سریالی است كه به خاطر ریتم تند و جذابیتهای تصویری و فیلمنامه حتما مخاطب را با خود درگیر میكند و ماحصل كار یك كارگردان حرفهای و كاربلد هم برای بیننده لذتبخش خواهد بود.
فریدونجیرانی در «مرگ تدریجی یك رویا» با انتخاب بازیگران نه چندان تكراری حداقل نشان داد كه هم از میزان اهمیت این انتخابها آگاه است و هم بهره بردن از تواناییهای این بازیگران برای نقشهای هرچند فرعی برایش مهم است.
هلن قابل ترحم است
مهناز انصاریان، بازیگر و رماننویس سینمایی است. او را با خاله شیرین سریال «پس از باران» به یاد میآورید. انصاریان درباره نقش هلن میگوید:«وقتی جیرانی نقش هلن را به من پیشنهاد داد اول از همه دنبال تفاوتهای او با نقش بقیه آدمهای سریال و نقشهای قبلیام گشتم.
خیلی زود هم با جیرانی به این توافق رسیدیم كه هلن را در قالب یك شخصیت در بیاوریم و او را به شكلی باورپذیر ترسیم كنیم. شاید اگر اصرار خودم نبود هلن خیلی تختتر از این میشد ولی به جیرانی اصرار كردم كه هلن تیپ نباشد و رفتارهایش، هم به ادامه قصه جذابیت ببخشد و هم این كاراكتر در صحنههایی تاثیرگذار باشد.»
هرچند قرار بوده نقش ساناز به انصاریان سپرده شود و حتی در اینباره او با جیرانی چند جلسه هم صحبت كرده بود اما در نهایت نقش هلن برای انصاریان راضی كننده است. انصاریان كه در كارنامه خود فیلمنامه «لیلا» اثر داریوش مهرجویی را دارد معتقد است كه نویسندگی به او خیلی كمك كرده تا نقش را بفهمد، چرا كه یك نویسنده میتواند قصهای كه چند زن در آن حضور دارند را در ذهن خود تحلیل كند و جایگاه خودش را پیدا كند. در واقع هر كدام از این زنها عقاید مختلفی دارند و براساس آن شخصیتشان شكل گرفته است، در واقع زندگی هر كدام از آنها یك قصه مفصل و طولانی دارد كه میتواند در بخشی از سریال هم به آن پرداخته شود.با این حال شاید همین شكل پررنگ زنان در سریال است كه آن را جذاب كرده است.
انصاریان در مورد شخصیت مارال كه یك نویسنده است خیلی با نویسنده سریال به توافق نرسیده است و معتقد است كه تماشاگر خیلی نمیتواند با مارال عظیمی ارتباط برقرار كند و این به نویسندگی سریال برمیگردد كه چنین چهرهای را از یك زن نویسنده ترسیم میكند.بازیگر نقش هلن در مورد انتخاب نقشاش هنوز هم معتقد است كه این نقش دوستداشتنی و عمیق است. این زن در عین اینكه با هوش است و ذكاوت خاصی دارد، یك جورهایی قابل اعتنا هم هست و حتی حس ترحم مخاطب را برمیانگیزد.
انصاریان درباره فیلمنامه «مرگ تدریجی یك رویا» میگوید: «به عنوان یك نویسنده فیلمنامه، سریال را از جنبههای دیگری كه شاید بازیگران به آن توجه نمیكنند نگاه میكنم و البته چند بار هم نظرم را در مورد نقشم با كارگردان در میان گذاشتم. یك جاهایی جیرانی حرفم را قبول میكرد و مواردی هم بود كه او نظر دیگری داشت. با این حال من از میان چند نقش پیشنهادی در آن زمان هلن را در «مرگ تدریجی یك رویا» پذیرفتم چون هم به خود كار و هم كارگردانش اعتقاد داشتم.»
پری خاكستری ماند
شیوا خنیاگر، بازیگر سینما و قبل از آن گوینده رادیو بوده است و شاید اعتباری كه او از رادیو و سینما كسب كرده ورودش را به تلویزیون تضمین كرده است. «راه شب» (داریوش فرهنگ) اولین تجربه تلویزیونی او است و پس از آن مخاطبان تلویزیون چهره او را در «پرواز در حباب» و «اغما» سیروس مقدم دیدند.
اما آشنایی خنیاگر با فریدون جیرانی قبل از این سریال به بازی او در فیلم «ستاره است» برمیگردد و اینكه بدون هیچ تردیدی نقش پری را در «مرگ تدریجی یك رویا»پذیرفته است. خنیاگر درباره انتخابش برای نقش پری میگوید:«شاید جیرانی از علاقه من به نقشهای خاص خبر داشت كه نقش پری را به من داد. من خودم وقتی فیلمنامه را خواندم از این نقش خوشم آمد و حس كردم میتوانم شخصیت چنین زنی را نمایان كنم.»
او معتقد است كه به شخصیت پری و هلن به وسعت مارال و ساناز پرداخته نشده است، چرا كه به هر حال شخصیتهای فرعی تا یك جایی با داستان همراهند اما در همین فرصت كوتاه هم میتوان به كمك شخصیتهای اصلی آمد و چهره آنها را نشان داد. از نگاه خنیاگر شخصیت پری اصلا تیره نیست و او آن را خاكستری میداند و میگوید: «پری واقعی است و نمونههای مثل او در جامعه زیاد است. این شخصیت منفی نیست و یك جاهایی كه فرصت به دست میآید و وارد هزار توی این آدم میشویم حس میكنیم او در موقعیتهای متفاوت مجبور به انتخابهایی شده كه نتیجهاش این زندگی است.
از اینكه كارگردان و مخاطب نگاه یك طرفه و از بالا به این آدم نداشتند خوشحالم.» با این حال بازیگر نقش پری معتقد است :« شخصیت مارال در قصه ابهام دارد و مخاطب نمیتواند آن را باور كند. دوگانگی وجود این آدم و اینكه چهره نویسندهها را مخدوش كرده است برایم قابل قبول نیست. این را شاید از نویسندههای سریالها باید بخواهیم كه این قدر زنان را تك بعدی نشان ندهند؛ یا قهرمان و فرشته و یا شیطان و منفی. شاید برای همین مخاطب با هلن و پری بیشتر همذاتپنداری میكند تا با مارال. چون او برخلاف شرایط موجود و واقعیتهای زندگیاش رفتار میكند. هرچند این حرف دلیلی نمیشود كه كارگردانی جیرانی را زیر سؤال ببریم ولی اگر ضعفی در كار است از فیلمنامه است نه پرداخت كارگردان.»
در پایان خنیاگر از اینكه مخاطب همچنان سریال را دنبال میكند خوشحال است و معتقد است كه در این سریال فرصتهای تصویری و كارگردانیای به وجود آمده كه برای مخاطب جذاب است.
منبع : همشهری