گنجشكها برای كه آواز میخوانند؟
مجید مجیدی در طول 17سال حضور در مقام كارگردان، به جایگاهی شاخص و معتبر چه در داخل و چه در خارج از مرزهای ایران دست یافته است.
از میان فیلمسازانی كه به عنوان چهرههای مقبول و معتمد نظام در سینما حضور یافتند، او قطعا معتبرترین نام در محافل بینالمللی است؛ فیلمسازی كه موفق شده به صورت توامان ستاره جشنواره فجر و شمع محافل معتبر بینالمللی باشد. ركورد دار دریافت سیمرغ از فجر،تنها نامزدی سینمای ایران در مراسم اسكار را هم رقم زده است.
بازیگر محصولات حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی در دهه 60، از «بدوك» محصول 1371 تا امروز كه «آواز گنجشكها» را بر پرده دارد، مسیری دشوار را پشت سر گذاشته و در این میان بیشتر موفقیت را تجربه كرده تا ناكامی... . مجیدی حتی به شهادت كسانی كه فیلمهایش را دوست ندارند، نیز كارگردانی توانا و مسلط بر ابزار است.
بدوك
اولین تجربه جدی كارگردانی مجید مجیدی پس از یكی دو فیلم كوتاه، با مضمونی تكان دهنده و لحن واقعگرای تلخ و موثرش، نشان داد كه مجیدی كارگردان، به مراتب از مجیدی بازیگر میتواند موفقتر باشد. موضوع ملتهب فیلم و نمایش پلشتیها در سیستان و بلوچستان، مجیدی را متهم به سیاهنمایی كرد. فیلم خیلی در جشنواره فجر تحویل گرفته نشد و به شكل نامطلوبی روی پرده آمد ولی مدیران كن آن را به بخش دو هفته كارگردانان بردند. نمایش «بدوك» در كن، اعتباری را برای سازندهاش به همراه آورد. هرچند مجیدی خیلی زود مسیر خود را از فرانسویها جدا كرد و نشان داد كه سینمای مورد پسندش با آنچه مدیران كن دوست دارند، متفاوت است.پدر
«پدر» را میتوان آغاز شكلگیری مولفههای سینمای مجیدی نامید. پس از «بدوك»، همچنان گرایش به بیابانهای بیآب و علف و تصویر اگزوتیك مشهود است؛ البته با یك تفاوت عمده، قابها به مراتب شكیلتر شدهاند و ساختار بصری از ژورنالیسم شتابزده «بدوك»، به توان منطقی نماهای رسیده است. فیلمساز روی رابطه ناپدری و پسر جوان خوب كار میكند و موفق میشود در زمانی طولانی با همین 2 كاراكتر و در دل بیابانها، فیلم را سرپا نگه دارد.
نشانههای فقر عزتمندانه از همین «پدر» بروز میكند و مجیدی به آدمهای فیلمش عزت نفسی را هدیه میكند كه در فیلمهای بعدی پررنگتر میشود. خشونت همچون «بدوك» همچنان در فضا موج میزند ولی زبان و لحن به شاعرانگی گرایش پیدا كرده است. پایان تاثیرگذار و به یادماندنی فیلم، نقطه اوج این شاعرانگی است. فیلم در چهاردهمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درمیآید و برخلاف «بدوك» مورد توجه قرار میگیرد.
داوران، چندین سیمرغ را در رشتههای اصلی به «پدر» میدهند و منتقدان هم مجیدی را در مقام كارگردانی خوش ذوق به رسمیت میشناسند. فرانسویها فیلم رادوست ندارند ولی در عوض تركیب دكوپاژ آمریكایی با مولفههای سینمای واقع نمای ایران در كنار روایت قصه، توجه كاناداییها و آسیاییها را به خود جلب میكند.«پدر» در گیشه شكست میخورد ولی نمایشهای پر تعداد آن در جشنوارههای خارجی، جوایز و ستایشهای زیادی را نصیب مجیدی میكند.
بچههای آسمان
با گذشت نزدیك به 12سال هنوز هم خیلیها آن را بهترین فیلم مجیدی میدانند.مجیدی در این سالها هر فیلمی كه ساخته به نوعی با «بچههای آسمان» مقایسه شده و منتقدان به نقاط اشتراك یا تمایزش با این فیلم پرداختهاند؛ داستان علی پسر بچه فقیری كه عزت نفساش را حفظ میكند. فقر فاخر و با شكوه با «بچههای آسمان» به شكلی پررنگ و مثالزدنی وارد سینمای مجیدی شد؛ اولین فیلم شهری مجیدی با تصویری از جنوب شهر تهران با معماری هنوز سنتی و با آدمهای فقیری كه قلب مهربانی دارند. داستان هم در عین سادگی، عمیق و جذاب است. نیاز علی به سوم شدن و نه قهرمانی در مسابقه دو، یك ایده فیلمنامهای درخشان است و نمای پایانی فیلم و بوسه ماهیها بر پاهای خسته علی در حوض، بیشك به یكی از بهترین پایانبندیهای تاریخ سینمای ایران منجر شده است.
تكنیك فیلم كاملا در خدمت بیان داستان است. «بچههای آسمان» در پانزدهمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و بیشترین سیمرغ را هم دریافت كرد. منتقدان هم فیلم را دوست داشتند و پس از درخشش در مونترال، «بچههای آسمان» به عنوان نماینده سینمای ایران به اعضای آكادمی اسكار معرفی و در میان 5نامزد نهایی دریافت جایزه اسكار بهترین فیلم خارجی قرار گرفت. شاید اگر آن سال «زندگی زیباست» ساخته روبرو تو بنینی در اسكار حاضر نبود، حالا این مجسمه طلایی هم به تابلوی افتخارات سینمای ایران اضافه شده بود.
مجید مجیدی در طول 17سال حضور در مقام كارگردان، به جایگاهی شاخص و معتبر چه در داخل و چه در خارج از مرزهای ایران دست یافته است.
در زمان اكران «بچههای آسمان» برخی از منتقدان، با مقایسه آن با فیلمهای كانونی دهه 50، آن را اثری كهنه خواندند ولی در گذر زمان به نظر میرسد كه تقریبا همه به این نكته كه این فیلم نقطه اوج كارنامه سینمایی مجیدی است اذعان داشته باشند. نمایش فیلم در كانادا، آمریكا و كشورهای آسیایی بسیار موفقیتآمیز بود و ژاپنیها آنقدر فیلم را دوست داشتند كه آن را بازسازی كردند. در این سالها، در انتخاب بهترینها نام «بچههای آسمان» بیش از دیگر ساختههای مجیدی مورد توجه قرار گرفته است.
رنگ خدا
یك گام بلند دیگر، پس از موفقیت «بچههای آسمان» كه گرچه توفیق آن را تكرار نكرد ولی در نوع خود یكی از آثار به یادماندنی مجیدی محسوب میشود، به لحاظ ساختار بصری، از دقت نظر و تواناییهای بیشتر مجیدی حكایت میكند و به مراتب خودس ساختتر از « بچههای آسمان» است و البته احساسگراتر، از خط داستانی كلاسیك «بچههای آسمان» تا اندازهای عدول شده و فیلم بیشتر از طرح به شخصیتها بها داده است. پسر بچه نابینای فیلم، در كانون مركزی اثر، همدلی و همراهی تماشاگر را به خوبی جلب میكند و مجیدی نشان میدهد كه در ایجاد رابطه با مخاطب، به پختگی دست یافته است. استفاده از طبیعت سرسبز و زیبای شمال، منطق خود را در دل روایت به خوبی مییابد. آنچه از آن به عنوان سینمای شاعرانه مجیدی یاد میشود در «رنگ خدا» در اوج قرار دارد.
فیلم در نمایش جشنوارهایاش در فجر هفدهم بیشتر در بخش بینالمللی مورد توجه قرار میگیرد تا مسابقه سینمای ایران. پس از آنكه میراماكس پخش جهانی «بچههای آسمان» را برعهده گرفت، این بار نوبت به كمپانی سونی پیكچرز میرسد كه پخش «رنگ خدا» را برعهده بگیرد. نمایش فیلم در جشنواره مونترال، توفیق «بچههای آسمان» را تكرار میكند. ولی در شرایطی كه به نظر میرسد راهیابی فیلم به فهرست نهایی نامزدهای اسكار قطعی است، چنین اتفاقی نمیافتد. عدهای دلیل این امر را كمرنگی قصه و لحن بیانی غیركلاسیك و گرایش به سینمای شاعرانه میدانند.
باران
برخوردار از مولفههای سینمای مجیدی، از حس تعالی معنوی گرفته تا آرمان خواهی، عدالت اجتماعی، فقر با عزت و البته بازهم شاعرانگی كه این بار با عشق همراه شده است؛ هرچند «باران» فاقد یكدستی «بچههای آسمان» و «رنگ خدا» است. ایراد كار هم به فیلمنامه باز میگردد وگرنه مجیدی در مقام كارگردان، همچنان فیلمساز خوش ذوق و توانمندی نشان میدهد. فیلم در نوزدهمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درمیآید و مورد توجه داوران نیز قرار میگیرد.
آن وحدت نظر منتقدان در مورد «رنگ خدا» یا «بچههای آسمان» اینجا تكرار نمیشود ولی در مجموع فیلم را میشود جزو آثار موفق كارنامه مجیدی دانست. برای سومین بار پیاپی فیلمی از مجیدی به عنوان نماینده سینمای ایران به اعضای آكادمی معرفی میشود ولی اتفاق «بچههای آسمان» تكرار نمیشود. در نمایشهای بینالمللی، فیلمبرداری،ساختارن تكنیكی و فضاسازی مورد توجه قرار میگیرد و تصویر عشق كاملا شرقی و ایرانی ارزیابی میشود. به سیاق دیگر آثار مجیدی، «باران» نیز در جشنوارههای بینالمللی فراوانی به نمایش در میآید ولی به اندازه «بچههای آسمان» و «رنگ خدا» جایزه نمیگیرد.
بید مجنون
از هر جهت یك تغییر مسیر آشكار در كارنامه مجیدی است. آدمهای مهربان فیلمهای قبلی جای خود را به كاراكتری میدهند كه وقتی بیناییاش را به دست میآورد، تبدیل به آدمی هویت باخته میشود. مجیدی تعمدا از فضای لطیف ساختههای قبلیاش فاصله میگیرد. استفاده از بازیگر ستارهای چون پرویز پرستویی نیز برای اولین بار در سینمای مجیدی رخ میدهد. بار فیلم هم تا حد زیادی به دوش پرستویی است.
فیلم در بیست و سومین جشنواره فیلم فجر به نمایش درمیآید و در حضور «خیلی دور، خیلی نزدیك» سیمرغ بهترین فیلم و بهترین بازیگر نقش اول مرد را به خود اختصاص میدهد، باتوجه به حال و هوای «بید مجنون» طبیعی است كه درخشش در جشنوارههای جهانی به اندازه «بچههای آسمان»، «رنگ خدا» و حتی «باران» نباشد. در میان منتقدان داخلی ، فیلم بیشتر مخالف دارد تا موافق. در اكثر نقدها به فاصله گرفتن از فضای دلپذیر و آشنای «بچههای آسمان» اشاره و از آن به مثابه نقطه ضعف «بید مجنون» یاد میشود.
مایه فقر عزتمندانه در «بید مجنون» جای خود را به خطای قهرمان و عقوبتالهی میدهد؛ چیزی كه جانمایه فلسفی اثر را نیز تشكیل میدهد. «بید مجنون» با آنكه فیلم مورد علاقه منتقدان نیست از سوی مردم مورد استقبال قرار میگیرد و تاكنون پرفروشترین ساخته این فیلمساز در اكران داخلی است.
آواز گنجشكها
«آواز گنجشكها» را میتوان برآیند ساختههای قبلی مجیدی دانست؛ فیلمی كه در آن، هم نشانههای آشكاری از «بچههای آسمان» مشاهده میشود و هم حتی «بیدمجنون»... ؛هرچند فیلم پس از «بید مجنون» حكم بازگشت به عالم فطرتهای پاك و آدمهای فقیر و عزتمند را دارد. مثل یوسف «بید مجنون» این بار هم كریم كارگر یك شترمرغداری، در معرض آزمونی اخلاقی قرار میگیرد، خطا میكند، وسوسه میشود و حتی عقوبت میبیند ولی مجیدی « آواز گنجشكها» مهربانتر از مجیدی «بیدمجنون» است و در نهایت فیلم را با نوعی آرامش خیال به پایان میرساند.
اخلاقگرایی مجیدی با ساختار سینمایی فكر شده و ظریف همراه شده است. نماهای فیلم به شدت چشمنواز هستند و تا حد زیادی پوشاننده ضعفهای فیلمنامه. پسر بچههای فقیر فیلم كه میكوشند آب انباری متروكه را به حوضچهای برای پرورش ماهی تبدیل كنند، «بچههای آسمان» را به ذهن متبادر میكنند. زیبایی بصری فیلم دقت نظری از این جنس را در «رنگ خدا» تداعی میكند و وسوسه كریم برای خطاكاری، یوسف «بید مجنون» را به خاطر میآورد.
«آواز گنجشكها» تركیبی است از ساختههای قبلی مجیدی و البته در كنار اینها فیلم خود بسندهای نیز هست. «آواز گنجشكها» سال گذشته در بیست و ششمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و موفقیتهای فیلمهای قبلی مجیدی را تكرار كرد. بعد از انتقادهایی كه از «بیدمجنون» صورت گرفت، «آواز گنجشكها» حكم آشتی منتقدان را با مجیدی نیز دارد.
جالب اینكه برخی از كسانی كه حتی «بچههای آسمان» و «رنگ خدا» را نیز دوست نداشتند، از زمان جشنواره تا حالا كه فیلم به اكران عمومی درآمده، نقدهای ستایشآمیزی بر «آواز گنجشكها» نوشتهاند. فیلم در بخش مسابقه جشنواره برلین به نمایش درآمد و رضا ناجی در حضور دنیل دی لوئیس (برای خون به پا خواهد شد) جایزه بهترین بازیگر برلین را گرفت. اهمیت این جایزه وقتی مضاعف شد كه كمی بعد دیلوئیس، اسكار بهترین بازیگر مرد را دریافت كرد.
«آواز گنجشكها» در جشنوارههای زیادی به نمایش درآمده و از آن برای حضور در فستیوالهای متعددی دعوت به عمل آمده است. «آواز گنجشكها» در اكران داخلیاش هم تا امروز كاركردی قابل قبول داشته است. مجیدی بار دیگر نشان میدهد كه راه و رسم برقراری ارتباط با مخاطب را خوب میداند. فیلم به شدت متكی به بازی رضاناجی است و لحن طنزآمیز فیلم در برخی از سكانسها از گرایشی تازه در سازندهاش خبر میدهد. «آواز گنجشكها» نماینده سینمای ایران برای حضور در اسكار است و اینبار همه برای تكرار موفقیت «بچههای آسمان»، امیدوارتر از قبل به نظر میرسند.
منبع : همشهری