تبیان، دستیار زندگی
دایره آنقدر توی مسئله‌های هندسی ورجه ورجه کرده بود که سرش گیج رفت و از آن بالا سرخورد پایین. فقط شانس آورد به سوراخ کاغذ کلاسور گیر کرد دو دستی سوراخ کاغذ کلاسور را گرفته بود
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خط و نقطه

خط و نقطه

دایره آنقدر توی مسئله‌های هندسی ورجه ورجه کرده بود که سرش گیج رفت و از آن بالا سرخورد پایین. فقط شانس آورد به سوراخ کاغذ کلاسور گیر کرد دو دستی سوراخ کاغذ کلاسور را گرفته بود. یک نقطه دید، صدایش زد. آهای نقطه، کمکم کن دارم می‌افتم.

خط و نقطه

نقطه خم شد و نگاهی به او انداخت.

- آنجا چه می‌کنی، من که تنهایی کاری از دستم بر نمی‌آید.

دایره در حالی که نفس‌نفس می‌زد، گفت: «خب، یه فکری کن، فقط زود باش.»

نقطه سرش را تکان داد و بعد یک سوت بلبلی بلند زد و همه نقطه‌های روی ورق را خبر کرد. آنها پشت سر نقطه صف کشیدند. حالا دیگرنقطه یک خط بلند بود. دراز شد و سرش را برای دایره قلاب کرد. دایره دو دستی سرخط را چسبید و خودش را بالا کشید.

خط و نقطه

- اوه، متشکرم، چیزی نمونده بود بیفتم راستی، حالا من باید از کی تشکر کنم، از نقطه یا ازخط.

نویده کوکانی

********************************

مطالب مرتبط

شیطان از آتش آفریده شده

فوت کوزه گری

آب حیات نوشیده است

احوالپرسی حاکم از بهلول

اسیران غار

پیغمبران را افاده نیست

دزد و بالزاک

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.