تبیان، دستیار زندگی
آن سلطان ملت مصطفوی, آن برهان حجت نبوی, آن عالم صدیق, آن عالم تحقیق, آن میوۀ دل اولیا, آن گوشۀ جگر انبیا, آن ناقل علی, آن وارث نبی, آن عارف عاشق, ابو محمد جعفر صادق...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

او امام محمدیان بود

او امام محمدیان بود
  1. "تذکره الاولیا" کتابی است به قلم عطار نیشابوری و در آن شرح زندگی 72 تن از اولیا، عارفان و مشایخ تصوف را با ذکر مکارم اخلاق، مواعظ و سخنان حکمت آمیزشان آورده است. عطار در تحریر تذکرةالاولیا از کتاب کشف‌المحجوب از جلابی هجویری و طبقات‌الصوفیه از عبدالرحمن سلمی بهره جسته است. این کتاب در سال‌های آخر سده ششم تألیف شده است. عطار در این کتاب از بزرگان صوفیه مثل ابراهیم ادهم ،رابعه و جنید و حلاج و همین طور ابو حنیفه و شافعی ذکری به میان آورده اما به قول خودش تبرکا کتاب را با ذکر امام صادق علیه السلام آغاز کرده و با احوال امام محمد باقر علیه السلام خاتمه داده است. اگر چه اخباری که در مورد این دو امام معصوم علیهما السلام در این کتاب آمده از دید روایی متزلزل و حتی غریب و بی اساس می نماید اما لفظ پردازی و معانی وصفی در بیان مقامات این دو بزرگوار (که از دید ما تناسب چندانی با دیگرانی که در این کتاب شرح احوالشان آمده ندارند) بسیار زیبا و درخور توجه بیان شده است.
  2. به مناسبت سالروز شهادت حضرت امام صادق علیه السلام ابتدای "تذکره الاولیا" را که برای ایشان نوشته شده است می آوریم:

آن سلطان ملت مصطفوی,

 آن برهان حجت نبوی,

 آن عالم صدیق,

آن عالم تحقیق,

 آن میوۀ دل اولیا,

 آن گوشۀ جگر انبیا,

آن ناقل علی, آن وارث نبی, آن عارف عاشق, ابو محمد جعفر صادق ـ رضی الله عنه ـ[علیه السلام]

گفته بودیم که اگر ذکر انبیا و صحابه و اهل بیت کنیم , یک کتاب جداگانه می باید. واین کتاب شرح حال این قوم خواهـد بود , از مشایخ , که بعد از ایشان بوده اند. اما به سبب تبرک به صادق ـ رضی الله عنه [علیه السلام]ـ ابتدأ کنیم, که او نیز بعد از ایشان بوده است. وچون از اهل بیت بیشتر سخن طریقت اوگفته است . وروایت از او بیش آمده , کلمۀیی چند از آن حضرت بیارم , که ایشان  همه یکی اند . چون ذکر او کرده آمد, ذکر همه بود .

نبینی که قوم مذهب او دارند مذهب دوازده امام دارند؟ یعنی یکی دوازده است و دوازده یکی .

اگر تنها صفت او گویم, به زبان عبارت من راست نیاید, که در جمله ی علوم, و اشــــارات و عبارات بی تکلف، به کمال بود. وقدوۀ جمله ی مشایخ بود, و اعتماد همه بر او بود.ومقتــــدای مطلق بود, و همۀ الهیان را شیخ بود, و همۀ محمدیان را امام بود هم اهل ذوق را پیشــرو بود و هم اهل عشـــــق را پیشوا.

اگر تنها صفت او گویم, به زبان عبارت من راست نیاید, که در جملۀ علوم, و اشــــارات و عبارات بی تکلف، به کمال بود. وقدوۀ جملۀ مشایخ بود, و اعتماد همه بر او بود.ومقتــــدای مطلق بود, و همۀ الهیان را شیخ بود, و همۀ محمدیان را امام بود هم اهل ذوق را پیشــرو بود و هم اهل عشـــــق را پیشوا.

هم عُباد را مقدم بود و هم زُهاد را مـــــکرم . هم در تصنیفِ اســـرار حقایق , خطیر بود , هم در لطایف اسرار تنزیل و تفسیــر , بی نظیر .

و از [حضرت امام] باقر ـ علیه السلام ـ بسی سخن عظیم نقـــــل کرده است.و عجب می دارم  از آن قوم که ایشان راخیال بندد که اهل سنت و جماعت را با اهــــــــــــل بیت چیزی در راه است   که اهل سنت و جماعت اهل بیت اند به حقیقت[تعجب می کنم از قومی که می اندیشند بین اهل سنت و اهل بیت فاصله ای هست در حالی که اهل سنت واقعی همان اهل بیت هستند]. ومن آن نمی دانم که کسی در خیـــال باطل مانده است. آن مـــــی دانم که هر که  به محمد  صلی الله علیه و علی آله وسلم ایمـان دارد و به فرزندادن و یارانش ایمان ندارد , او به محـمد علیه الصلوة و السلام ایمان ندارد. تا به حـــــدی که امام اعظم شافعی  در دوستی اهل بیت به غایتی بوده است که به رفضش نسبت کردند و محبوس داشتند . واو در این معنی شعری گفته , و یک بیت از آن این است : شعر

لَوْ كانَ رَفْضاً حُبُ آلٍِ محمدِ       فلیَشْهَدَ الثقلانِ: انى رافضُ

یعنی اگر دوستی آل محمد رفض است, گو : جملۀ جن و انس گواهی دهند به  رفض [رفض از دین بیرون شدن است]من . اگرآل و اصحاب رسول دانستن , از اصول ایمان نیست, بسی فضول که به کار نمی باید,می دانی . اگر این نیز بدانی هیچ زیان ندارد . بلکه انصاف آن است که چون پادشاه دنیا و آحرت محمد[صلی الله علیه و آله و سلم] را می دانی, وزرای او{را} نیزبه جای خود می باید  شناخت و صحابه را به جای خود , و فرزندان او را به جای خود , تا سنی و پاک اعتقاد باشی.

و با هیچ کس از نزدیکان پادشاه تعصب نکنی  الأ به حق ... نقل است که صادق علیه السلام  از ابو حنیفه پرسید که :«عاقل کی است ؟ » .

گفت : «آن که تمییــزکند میان خیر و شرّ ».

صادق گفت : « بهایم نیز تمییز توانند کرد , میان آن که او را بزنند یا او را علف دهنــــــد » .

ابو حنیفه گفت : « به نزدیک تو عاقل کی است ؟ » .

 گفت آن که تمییز کند میان دو خیرو دو شر. تا از دو خیر , خیر الخیرین اختیار کنـــد و از دو شر خیر الشرین برگزیند»


تذکره الاولیا - عطار نیشابوری