تبیان، دستیار زندگی
مقدمه: در شماره های قبلی گفتیم كه رشته اصلی مهدی هندبال بود ولی او بخاطر علاقه خانواده اش به باشگاه پرسپولیس روزی به ناچار فوتبال را برگزید. او فوتبال را از زمینهای خاكی محله دولاب آغاز و سپس وارد باشگاه بانك ملی شد. اولین م...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زندگینامه داستانی مهدی مهدوی كیا (7)



مقدمه:


در شماره های قبلی گفتیم كه رشته اصلی مهدی هندبال بود ولی او بخاطر علاقه خانواده اش به باشگاه پرسپولیس روزی به ناچار فوتبال را برگزید. او فوتبال را از زمینهای خاكی محله دولاب آغاز و سپس وارد باشگاه بانك ملی شد. اولین مربی باشگاهی او علی دوستی بود و اولین مسافرت ورزشی او به خارج سفر به آلمان و حضور در تورنمنت وردر برمن. مهدی سال 74 از بین پیشنهادات فراوان پرسپولیس را بر گزید و به همراه این تیم قهرمان لیگ ایران شد و در همین سال برای تیم ملی امید بازی كرد ولی امیدها ناباورانه از المپیك حذف شدند. مهدی سال 75 را با جدیت بیشتری آغاز كرد او حالا بازیكن ثابت تیمش بود. پس از مسابقه تاریخی پرسپولیس با الیما قزاقستان، محمد مایلی كهن او را به تیم ملی دعوت كرد. او جزء بازیكنان تیم ملی ایران در جام ملتهای آسیا بود. استانكو مربی كروات پرسپولیس نمی توانست تواناییهای مهاجم جوانش را نادیده بگیرد پس به او بازی داد و مایلی كهن با شجاعت بیشتر همین جوان 19 ساله را فیكس تیم ملی كرد. و حالا دنباله ماجرا...آغاز جام ملتها با شكست از عراق

مهدی جزء21بازیكن ایران بود ولی با خودش می گفت بازی به من نمی رسد و من در امارات فقط به صورت یك مسافر در خواهم آمد. ولی با مشخص شدن تركیب ایران در بازی با عراق او تمام افكار منفی خود را پوچ شده می دید. مربی شب قبل از بازی در هتل تركیب را اعلام كرد و قرار شد فردا ( پنج شنبه 15 آذر) این نفرات به میدان بروند: نكیسا- پیروانی- خاكپور- باقری- استاداسدی- دین محمدی- اكبر یوسفی- استیلی- عزیزی- دایی و مهدوی كیا.

صبح روز مسابقه ملی پوشان یك نرمش ملایم را برگزار كردند، مهدی خیلی شاداب و سرحال بود، او در این اندیشه بود كه امروز آنقدر خوب بازی می كنم كه مربی مجبور شود در بازیهای بعدی نیز از من استفاده كند. از سوی دیگر به خود می بالید كه در جمع همسن و سالهای خود(یزدانی، موسوی، میناوند و...) او تنها كسی بود كه وارد میدان می شد. ساعت30/19دقیقه بود كه ملی پوشان فوتبال ایران پشت سر محمد خاكپور كاپیتان تیم ملی وارد زمین ورزشگاه النصر شدند. پس از برگزاری مراسم آغاز مسابقات، سرود ملی دو كشور نواخته شد، در این لحظه مهدی كه به عنوان آخرین نفر در صف قرار گرفته بود همزمان یا زمزمه سرود ملی روزهای گذشته را به یاد آورد. با سوت داور بازی آغاز شد ولی هر چه از زمان مسابقه می گذشت تیم ایران ضعیف تر عمل می كرد. مهدی در سمت راست و در جایی كه سابقه بازی كردن در آنجا را نداشت، با یوسفی هماهنگی لازم را نداشت اما این تنها مشكل نبود زیرا در سمت چپ نیز دین محمدی و استیلی با هم همخوانی نداشتند ضمن اینكه قدرت بدنی عراقی ها بر بازیكنان ایرانی می چربید.

در هر نیمه یك گل از حریف دریافت كردیم تا در روزی ناامید كننده مغلوب عراقی ها شویم و فقط یكبار علی دایی در لحظات پایانی فاصله را كم كرد. مهدوی كیا در اولین بازی ملی خود نود دقیقه بازی كرد و هر چند كه بازی او به چشم نیامد ولی این انتقاد از مربی تیم ملی می شد كه چطور بازیكن جوانی را كه در هیچ دیدار رسمی و دوستانه بازی نداده، در یك دیدار بین المللی مهم و آنهم در پست غیر تخصصی اش به میدان فرستاده است. پس از باخت به عراق در واقع غیرت بازیكنان ما به خوش آمد و آنان در رختكن همقسم شدند در بازیهای بعدی جبران این باخت را كرده و مقام خوبی را به چنگ آورند مایلی كهن در رختكن از نحوه بازی یارانش انتقاد كرد ولی او در مورد مهدی جوانی و آتیه اش را عنوان كرد و به او دلگرمی می داد.

سه روز بعد تیم ملی در ورزشگاه زید دوبی با تركیب متحول شده ای به مصادف تایلند رفت و با نتیجه 3 بر1 حریف را شكست داد تا جنگ صعود در این گروه به روز آخر كشیده شود.

مایلی كهن از این بازی به بعد سعداوی را در پیستون راست به بازی گرفت از مهدی فقط در دوبازی آنهم به عنوان مهاجم ذخیره استفاده كرد. روز 21 آذر ماه تیم ملی در ورزشگاه المكتوم دوبی دست به كار بزرگی زد و با 3 گل عربستان را شكست داد تا به عنوان سرگروه راهی دور یك چهارم نهایی مسابقات شود. ارزش این پیروزی بدان جهت بود كه اولاً حدود 20 سال از آخرین برد ایران مقابل عربستان می گذشت و ثانیاً عربستان عنوان قهرمانی در دوره قبلی این جام را یدك می كشید پس برد 3 برصفر یك نتیجه تاریخی بود. روز جمعه23آذر ماه بازیكنان تیم ملی با حضور در مسجد امام حسین(ع) دوبی و به امامت حاج آقا اكبری امام جمعه این مسجد نماز جماعت را برپا كرده و برای پیروزی تیم در مسابقات آتی دعا نمودند. امام جمعه این مسجد پس از نماز برای كادر بازیكنان و مربیان ایران سخنرانی كرد و در مورد ورزش و ارزشهای آن و همچنین مسائل اخلاقی مواردی را به آنها گوشزد نمود، در پایان به هر یك از اعضای تیم ملی یك عدد ریش تراش هدیه شد. فردای آن روز هم برو بچه های كنسولگری ایران در امارت به نزد اعضای تیم ملی رفته و با اهدای سكه طلا به بازیكنان به حمایت از ملی پوشان پرداختند تا آنها با روحیه مناسب به دیدار كره جنوبی بروند.

ایران 6- كره جنوبی2

روز دوشنبه (26 آذر) در ساعت 45/16

دو تیم همیشه مدعی ایران و كره جنوبی به مصاف هم رفتند، كره ایها دراین بازی دو بار از ایران جلو افتادند ولی بازی غیرتمندانه جوانان ما در پایان 6 گل به همراه داشت تا در نهایت نتیجه 6-2 بر تابلوی ورزشگاه النصر دوبی نوشته شود. مهدی كه در این روز نیمكت نشین بود در دقیقه 89 به جای خداداد عزیزی به میدان آمد تا دومین بازی ملی در كارنامه اش ثبت شود.

پس از پیروزی تاریخی ایران بر كوه جنوبی سیل تبریكات از ایران و خارج به سوی ملی پوشان آغازشد و از سوی مسئولین، هواداران و تجار قول هدایایی به آنها داده می شد، از جمله یك تاجر بزرگ در دوبی و هشت شركت متعلق به تجارایرانی هدایای قابل توجهی از جمله تلویزیونهای 21 اینچ رنگی و مبلغ 12 هزار دلار و سكه طلا به بازیكنان تیم ملی هدیه كردند. ملی پوشان ایران خوشحال و سرمست از پیروزی بر كره در مرحله نیمه نهایی، دو روز بعد در ورزشگاه ابوظبی به مصاف عربستان رفتند. مربی عربستان با شناخت از تیم ایران با گماردن دو مدافع چسبیده به مهاجمان ما اجازه خودنمایی نداد و سپس با گماردن عناصر مخصوص سرعت بازیكنان ایران را مهار كرد. دیدار ایران و عربستان در حالی بدون گل خاتمه یافت كه جماف قند و قاضی مصری میدان بارها علیه ایران سوت زد و حتی یك گل ایرانیها را مردود اعلام كرد. بازی در وقتهای اضافه نیز در حال تمام شدن بود كه در دقیقه (112) مایلی كهن با آوردن عابدزاده و مهدوی كیا به عنوان دو بازیكن پنالتی گیر و پنالتی زن و به جای نكیسا و عزیزی وارد عمل شد تا در صورت به پنالتی كشیده شدن بازی تیم ایران بهتر عمل كند. پس از وقتهای اضافه مربی اسامی پنالتی زنان ایران را به این شرح اعلام كرد: دایی، خاكپور، پیروانی، باقری و مهدوی كیا.

مهدوی كیا: من پنالتی نمی زنم

در ضربات پنالتی و در حالیكه هر دو تیم دو ضربه خود را از دست داده بودند نتیجه 3-3 بود و ضربه آخر تعیین كننده، مهدی كه قرار بود پنالتی پنجم را بزند به علت افت روحیه و فشار روانی زیاد از این كار ممانعت كرد و اصرار مربیان را هم نپذیرفتتا ناچاراً یزدانی به جای او داوطلب شود، یزدانی به همان دلایل قبلی پنالتی را خراب كرد تا 4 بر 3 مغلوب شویم.

پس از بازی خیلی ها از مایلی كهن انتقاد كردند كه چرا در دقایق پایانی خداداد را تعویض كرده و اگر هدف از این تعویض، تجربه مهدوی كیا برای زدن پنالتی بود كه این هم نمی تواند دلیل خوبی باشد چرا كه مهدوی كیا اصلاً پنالتی نزد. بعد از مسابقه با عربستان ملی پوشان تا صبح خوابشان نبرد و این باخت اثر بدی در روحیه آنها نهاده بود، با این حال جملگی بازیكنان قول دادند كه حداقل عنوان سومی مسابقات را بدست آورند. روز یكم دیماه تیم ملی ایران در مصاف با كویت پس از تساوی یك بر یك در وقتهای معمول این بار در ضربات پنالتی بهتر عمل كرد و با شكست كویت پس از تیمهای عربستان و امارات در سكوی سوم آسیا ایستاد. این مقام سومی سرو صداهای زیادی را بر پا كرد چرا كه فوتبال ما نزدیك به یك دهه در سطح آسیا موفق نبود و به یك تیم درجه دوم و سوم تبدیل شده بود حالا آسیایی ها ما را دوباره باور می كردند.

یكروز بعد شورای بازرگانی ایرانیان مقیم دوبی با همكاری كنسولگری ایران یك مراسم میهمانی را به افتخار و برای تشویق ملی پوشان در هتل كنتینانتال دوبی برپا كردند كه در این میهمانی به هر یك از اعضاء تیم حواله اتومبیل پیكان و یك دستگاه تلویزیون رنگی اهداء شد.

استقبال بی نظیر از ملی پوشان

روز دوشنبه سوم دیماه و در ساعت 30/8 دقیقه صبح هواپیمای حامل بازیكنان و مربیان تیم ملی ایران در فرودگاه مهرآباد به زمین نشست و بازیكنان در حالی كه از فرط شادی و هیجان هزاران نفر مردم ورزش دوست به و جدا آمده بودند و می گریستند وارد محوطه تالار ویژه فرودگاه شدند. بازیكنان در حالی كه گلباران شده و بوی عطر، گل و گلاب تالار فرودگاه را عطرآگین كرده بود با فریادهای ایران، ایران و بچه ها متشكریم مردم مواجه شدند. استقبال پرشور مردم و تشویق های بی امان آنها به حدی بود كه فرودگاه مهر آباد را به لرزه در آورد بود، مربیان و بازیكنان به محض ورود به سالن روی دوش مردم حق شناس قرار گرفتند و در حالی كه از این همه حمایت و هیجان به شوق آمده بودند از مستقبلین تشكر می كردند. خانواده مهدی نیز مثل خانواده سایر بازیكنان به استقبالش آمده بودند. پدر ( حاج روح الله )، مادر، خواهران، برادرانش، محمد هادی، عباس و پسرعموها در سالن انتظارش را می كشیدند.