تبیان، دستیار زندگی
در همین روزها با احساس خطر بیشتر، به‌طور جدی از پدران و مادران و خواهرانی که هنوز با حضور خود در خرمشهر به پشتیبانی از مدافعان ادامه می‌دهند، درخواست می‌شود که خرمشهر را ترک کنند، اما آنها برحضور خود اصرار می‌ورزند. آنها اخیراً و در همین نزدیکی شهادت دو ت
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خرمشهر را سریعاً ترک کنید

ساکنان خرمشهر در حال ترک شهر

مجموعه روایت های سقوط خرمشهر

در همین روزها با احساس خطر بیشتر، به‌طور جدی از پدران و مادران و خواهرانی که هنوز با حضور خود در خرمشهر به پشتیبانی از مدافعان ادامه می‌دهند، درخواست می‌شود که خرمشهر را ترک کنند، اما آنها برحضور خود اصرار می‌ورزند. آنها اخیراً و در همین نزدیکی شهادت دو تن از خواهران را در اثر اصابت خمپاره‌های دشمن در خیابان چهل‌متری نزدیک گل‌فروشی دیده‌اند. اما مگر از شهادت می‌ترسند؟ وقتی به آنها گفته می‌شود: «شما بروید که ما بتوانیم راحت بجنگیم، هیچ نیروی کمکی هم نمی‌رسد. ما مجبوریم با همین تعداد که هستیم، بجنگیم.» در پاسخ می‌گویند: «به ما هم اسلحه بدهید که همدوش شما باشیم.»

بالاخره با هزار خواهش و التماس اکثر پدران و مادران و خواهرانی که تاکنون باقی مانده‌اند، بیرون می‌روند. معدودی نیز تا روزهای آخر به پشتیبانی خود ادامه می‌دهند. پدر دو تن از رزمندگان شهید (قاسم و محمود فرخی ) هم‌چنین حاج آقا سامعی (پدر شهردار) و... باقی می‌‌مانند. این پدران در جواب خواهش بچه‌ها برای ترک شهر یا لااقل کمی عقب‌تر رفتن می‌گویند:

- اگر شما تشنه‌تان شود، چه کسی به شما آب برساند؟

روزهای آخر دیگر حتی آبی نبود که این پشتیبانان حقیقی به رزمندگان برسانند. وقتی بچه‌ها سراغ پدر شهید فرخی می‌روند، او این طرف و آن طرف به دنبال جرعه‌ای آب است تا از تشنگی بچه‌ها بکاهد.

همین‌طور خواهرانی که در خرمشهر به نگهبانی از مکان‌های نگهداری مهمات و نیز تخلیه و بارگیری آن مشغول هستند، با پیشروی دشمن و نزدیک شدن آتش آنها به اطراف پل و مکان‌های ذخیره مهمات، از اصابت آتش دشمن و انهدام مهماتی که با خون جگر بسیار فراهم آمده است، احساس خطر کرده، مهمات را به مدرسه‌ای در کوی بهروز آبادان منتقل کرده، به ماموریت خود در آنجا ادامه می‌دهند.